تبیان، دستیار زندگی
"اسطوره خدمت" عنوان کتابی است که توسط موسسه شهید آوینی و به همت سید محمد باقر مهاجر در فروردین ماه 1385(به مناسبت اولین سالگرد رحلت حاج عبدالله والی) به چاپ رسیده است. این کتاب مجموعه ای است که در آن به زندگی حاج عبدال...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اسطوره خدمت



"اسطوره خدمت" عنوان کتابی است که توسط موسسه شهید آوینی و به همتسید محمد باقر مهاجر در فروردین ماه 1385(به مناسبت اولین سالگرد رحلت حاج عبدالله والی) به چاپ رسیده است. این کتاب مجموعه ای است که در آن به زندگیحاج عبدالله والی به روایت یاران پرداخته شده است.

این مجموعه دربردارنده یکصد خاطره و نکته، به همراه یک عکس در هر خاطره، از آن یار سفر کرده است که از مطالب مصاحبه های انجام شده انتخاب گردیده و با حفظ محتوا باز نویسی شده و به نام گوینده آن ثبت گردیده است.

نام حاج عبدالله والی را می توان همراه نام "بشاگرد" یاد کرد. منطقه ای که پیش از انقلاب بر اثر ظلم رژیم ستمشاهی به دور از کمترین امکانات بوده است و می توان آن را محرومترین نقطه ایران نامید. منطقه ای کپرنشین که عبور و مرور به آن با شتر صورت می گرفت و چند روز بایستی راه پیمود تا به این منطقه رسید و وضعیت بسیار وخیمی که شرح آن را می توان در میان سطور این کتاب جستجو کرد.

عبدالله کودکی است از خانواده والی در8 اسفند 1327 در محله دولاب تهران چشم به جهان می گشاید. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ای اسلامی می گذراند. در دوران تحصیل اهل درس است و قرآن و دعا و در کنار درس و مطالعه اهل مسجد است. نوجوانی پرتلاش که با راه اندازی «هیئت جوانان حسینی بچه های محل را هادی و راهنما است. جوانی که به توصیه پدر با وضو بود. اهل قرائت قرآن است و آنچنان وارسته و خودساخته است که اهل محل او را امین می دانند. مردی که در دوران ستم شاهی به فقر مردم اطراف تهران می اندیشد و نیمه های شب به کمک آنان می شتابد. در یاری امام و مقتدای خویش امام خمینی(ره) به جمع مبارزان بر علیه رژیم می پیوندد و پس از پیروزی انقلاب، آنگاه که می بیند کردستان به امثال او نیازمند است، در منطقه حضور می یابد. سپس به جبهه می رود شبی دست تقدیر او را با نام بشاگرد آشنا می نماید. با سفری به بشاگرد با این وادی آشناتر می شود و در دو راهی جبهه یا بشاگرد به اشاره مولا و رهبر خویش بشاگرد را بر می گزیند و این هجرت آغازی است بر حضور بیست و سه ساله "والی" در بشاگرد. حضوری سخت و طاقت فرسا برای او، اما پر حاصل و پر ثمر برای مردم آن دیار. آغازی بر ماموریتی بی پایان که از سال 1361 آغاز و در 8 اردیبهشت 1384 با ارتحال او و آرمیدن در بهشت زهرا(س) پایان یافت.

از حاجی سوال کردم چه چیزی باعث شد که شما پس از اولین سفری که به منطقه داشتید تصمیم جدی بگیرید که در خدمت مردم بشاگرد باشید. ایشان این گونه پاسخ دادند:

«فکر می کنم اول شیعه بودن مردم بشاگرد بود. چون در آن زمان کردستان بودم و می دیدم برادران اهل سنت چه امکاناتی دارند، اما اینجا شیعیان گرفتار و محرومند. دوم فقر بیش از حد اینها و سوم نگاههای امیدوارانه اینها بود. در نگاهشان می خواندم که منتظر هستند برایشان کاری انجام شود و چهارم اطاعت از امر حضرت امام (ره) که فرمودند:«برای شیعیان بشاگرد بایستی کاری کرد، هرکس قلما و قدما برای آنجا کار کند ما دعایش می کنیم. یاران خوبی برای آقا امام زمان(ع) در آینده در آنجا خواهیم داشت.»

فرازی از کتاب صفحه34