تبیان، دستیار زندگی
به بهانه تب جام جهانی پرونده ای گشوده ایم و در چند بخش به ارتباط ورزش و سینما می پردازیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روایت جیرانی از فیلم های ورزشی


به بهانه تب جام جهانی پرونده ای گشوده ایم و در چند بخش به ارتباط ورزش و سینما می پردازیم.

روایت جیرانی از فیلم های ورزشی

فریدون جیرانی که نخستین فیلمش را با تم ورزشی ساخته است روایت جالبی درباره این ارتباط و چرایی عدم موفقیت فیلم های ورزشی دارد . او نقبی هم به فیلم هایی ورزشی مطرح سینمای جهان زده است:

بکس؛ تنها ورزش موفق در سینما

فیلم های ورزشی ایران هیچ وقت موفقیتی برابر با دیگر فیلم ها نداشتند. بیشتر آنها هم درباره بکس و ورزشهای رزمی هستند. تنها فیلم های ورزشی پرفروش و موفق تاریخ سینمای جهان درباره بکس بوده اند. این فیلم ها در ایران هم مخاطب های بسیاری داشتند. اتفاقا فیلم های خوبی هم هستند. اما در ایران به دلیل آنکه ورزش بوکس مانند رشته های ورزشی دیگر چندان حرفه ای نیست فیلمسازها بیشتر به ورزش های رزمی پرداخته اند. البته ورزش های رزمی محوریت اصلی این فیلم ها نبودند بلکه بهانه ای بودند تا قصه در بستر آن شکل بگیرد. تنها فیلمی که ورزش بهانه اصلی ساخته شدن آن بود «خط پایان» به کارگردانی «محمدعلی طالبی» است. «فوتبالیست ها» ساخته «علی اکبر ثقفی» و «مثلث آبی» به کارگردانی «طابر رهبر» هم دیگر فیلم هایی هستند که ورزش فوتبال را محوریت اصلی قصه قرار دادند.

قهرمان لازمه فیلم های ورزشی است

حضور قهرمان در یک فیلم ورزشی اثر را جذابتر می کند. درست است که فوتبال محبوبترین رشته ورزشی در تمام دنیا است اما از آنجا که یک ورزش دسته جمعی است و قهرمان ندارد فیلمی که درباره آن ساخته شود هم نمی تواند آنطور که باید جذاب باشد. برای همین هم در هیچ نقطه ای از دنیا هیچ کس نتوانسته فیلم فوتبالی موفقی بسازد. فیلم «فرار به سوی پیروزی» را نمی توان مثال نقضی برای عدم موفقیت فیلم های فوتبالی دانست. چراکه این فیلم زمینه اش ورزش نیست. «جان هاستون» اشغال مجارستان توسط نازی ها را محوریت اصلی «فرار به سوی پیروزی» قرار داده است. قصه در اردوگاه نازی ها می گذرد و فقط در پایان فیلم مسابقه فوتبال نمایشی میان اسرا و آلمانی ها برگزار می شود. از آنجا که زندانیان این مسابقه را فرصتی برای فرار می بینند، فوتبال هم فضایی دراماتیک پیدا می کند.

فیلم صعود قرار بود شوخ طبعانه باشد

هیچ کدام از فیلم های ورزشی در تاریخ سینما؛ حتی فیلم «صعود» که من آن را درباره کوهنوردی ساختم و فیلم های دیگر در همین زمینه که آمریکایی ها با عنوان «فیلادلفیا» ، «کوهستان» و... ساختند با آن که فیلم های خوبی هم از آب درآمدند اما فروش خوبی نداشتند. ورزش هایی که قهرمان فردی ندارند که وضعیتشان بدتر است. تنهای فیلم هایی می توانند موفق شوند که قصه اصلی آن ورزشی نباشد بلکه ورزش در بخشی از فیلم به کمک دراماتیک شدن قصه برود. مثل فیلم «قاتلی بر فراز آیگر» ساخته «کلینت ایستوود» و یا «صخره نورد» که در آنها صخره نوردی و کوهنوردی به پیش برد داستان اصلی کمک می کند. فیلم هایی که اخیرا کشور آلمان و آمریکا در کوهستان ساخته هم بیشتر از آنکه ژانر ورزشی باشد متعلق به سینمای حادثه است. چرا که در آن فیلم ها کوهنوردان یا در بهمن گیر می افتند و یا گم می شوند. در واقع اتفاق ناگواری که برای آنها می افتد بیننده را درگیر می کند. من می خواستم یک فیلم شوخ طبعانه ورزشی بسازم. از آنجال که اولین فیلمم بود مشورت های بسیاری با دوستان کردم و به این نتیجه رسیدم که «صعود» یک فیلم مفرح باشد نه ملودرام. در واقع می خواستم ورزش را بهانه ای برای ارتباط جوانان فیلم با یکدیگر قرار دهم. سناریویی که بر این اساس نوشته شده بود در فارابی مورد تایید قرار نگرفت و من هم اشتباه کردم و رد شدن سناریو را جدی گرفته و فیلمنامه را عوض کردم. متاسفانه فیلم «صعود» با فیلمنامه دوم ساخته شد و نتوانست انتظارات را برآورده کند.

در دهه 70 و اواخر دهه 60 تب ساخت فیلم هایی که کم و بیش به ورزش مربوط بودند در میان فیلمسازان ایران بالا گرفت. فیلمسازها سعی می کردند می خواستند تجربه کسب کنند و دنبال سوژه های جدید می گشتند. سال 1366 من رفتم سراغ کوهنوردی، فیلمساز های دیگر هم درباره دوچرخه سواری، اتوموبیل رانی، کشتی و ... فیلم ساختند.

نمی توانیم فیلم ملودرام ورزشی بسازیم

بیشتر فیلم های موفق در آمریکا ساخته شده اند اما از آنجا که این کشور در ورزش فوتبال قوی نیست طبیعتا نتوانسته فیلم موفقی هم درباره این ورزش بسازد. تا آنجا که حافظه من یاری می کند حتی در اروپا هم فیلم موفقی درباره این ورزش ساخته نشده است. آمریکایی ها بیتر درباره «فوتبال آمریکایی» فیلم ساخته اند که داستانش کلا با فوتبال فرق می کند. در فوتبال آمریکایی خشونت وجود دارد و این خشونت در فیلم می تواند مخاطب را جذب کند. در این کشور یک سری فیلم های کمدی رمانتیک درباره ورزش های والیبال و بسکتبال ساخته شده که آنها هم ماجراهای ملو درام داشته اند و بیشتر از آنکه ورزشی باشند عشقی هستند. این طبیعی است که میزان ساخت فیلم های ورزشی در ایران کمتر از کشورهای دیگر باشد. فیلم های بسیاری هستند که به ورزش پرداخته اند اما در حاشیه آن دختر و پسری عاشق یکدیگر شدند و ملودرام قصه را تشکیل داده اند. در میان ورزش های محبوب ایران هیچ مسابقه ای وجود ندارد که زن و مرد بتوانند آن را کنار یکدیگر تماشا کنند. بنابراین ملودرامی هم نمی تواند در فیلم های ورزشی ایران تشکیل شود.

ضد قهرمان سینما را نجات داد

در دهه 70 و اواخر دهه 60 تب ساخت فیلم هایی که کم و بیش به ورزش مربوط بودند در میان فیلمسازان ایران بالا گرفت. فیلمسازها سعی می کردند می خواستند تجربه کسب کنند و دنبال سوژه های جدید می گشتند. سال 1366 من رفتم سراغ کوهنوردی، فیلمساز های دیگر هم درباره دوچرخه سواری، اتوموبیل رانی، کشتی و ... فیلم ساختند. همه می خواستند با کشف فضاهای تازه کمبود سوژه را جبران کنند. از طرفی می خواستیم بگوییم جوان های نسل جدید عاشق ورزش هستند و دنبال قهرمان های تازه ای بودیم که مخاطب را به یاد قهرمان های واقعی گذشته بیاندازد. آن زمان هیچ کس به ضد قهرمان فکر نمی کرد. قرار بود همه قهرمان هایمان سالم باشند و مرتکب هیچ اشتباهی نشوند. اواخر دهه 70 بود که ضد قهرمان به سینما ها آمد. بعد از آن دیگر قهرمان ها شکل پاستوریزه سابق خود را از دست دادند و سینما رنگ دیگری به خود گرفت. مخاطب با فیلم های ورزشی نتوانست ارتباط برقرار کند و ساخت این نوع فیلم ها دیگر ادامه پیدا نکرد. تجربه شکست فیلم های ورزشی در جهان هم باعث شد این تب در ایران فروکش کند و کارگردانان دیگر کمتر سراغ ساخت فیلم های ورزشی رفتند. در دوره ای هم فیلمسازها به سراغ ساخت فیلم های رزمی رفتند. فیلم «یاس های وحشی» ساخته «محسن محسنی نسب » و «تعقیب» ساخته «علی عبدالعلی‌زاده» هم به ورزشهای رزمی و انتقام های شخصی مربوط هستند.آن زمان سینمای هنگ کنک در ایران طرفداران زیادی پیدا کرد. سینمای این کشور داستان را در قالب ورزش های رزمی یه نمایش می گذاشت. هنوز هم سینمای هنگ کنگ با حفظ پیشینه خود به کارش ادامه می دهد و تمام فیلم هایش رزمی است البته امروز تکنیک فیلمهایش تغییر کرده و بسیار باورپذیر تر شده است. فیلم های هنگ کنگی به سینمای ایران هم نفوذ کرد اما امروز فیلمسازها سعی می کنند از جذابیت سینمای آنها در فیلم های پلیسی استفاده کنند. یادم است سال 1376 همه روی فیلم «یاس های وحشی» حساب می کردند. اتفاقا به فروش خوبی هم رسید. محسنی نسب فکر جذب مخاطب را کرده بود و برای همین فیلمبرداری در خارج از ایران انجام شد. قصه هم درباره رقابت ایران و آمریکا بود که می توانست احساسات بیننده را برانگیخته کند. اما مدتی بعد فیلم های ورزشی سینمای ایران به فیلم های اکشن تبدیل شدند و توانستند کمی بیشتر مخاطب جذب کنند.

فرآوری: منیژه خسروی

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع: هفت صبح

مطلب مرتبط:

همه چیز درباره «فوتبال 120 »