سبک انتخاب؛ سبک زندگی
نگاهی آسیبشناسانه به انتخابهای سبکساز در زندگی طلبگی
نویسنده: علی اصغر سهرابی
زندگی، بر اساس انتخابها شکل میگیرد و مجموعه انتخابهای هر فرد، سبک زندگی خاصی را برای او رقم میزنند. این انتخابها، خود ریشه در بینشها و تمایلات فرد دارند که این دو نیز، خود در بستر وسیعی از عوامل شخصی و اجتماعی نضج میگیرند. عواملی که ممکن است گاه انتخابهایی ناخودآگاه و حتی غیراختیاری را پیش روی انسان قرار دهند.
بدیهی است انتخابهای انسان در یک سطح نیستند و به یک اندازه در ساخت سبک زندگی، اثرگذار نیستند. هدف این نوشتار، احصاء انتخابهایی است که به نحوی مۆثر و ملموس در شکلگیری سبک زندگی طلاب امروز حوزههای علمیه نقش دارند؛ انتخابهایی که سبکسازند و بافت ویژه و نحوه زندگی متمایزی میسازند.
1. الگوی حضور اجتماعی در دوران رشد
یکی از گزارههای رایج در میان توصیههای تربیتی اساتید، انزوا و یا حضور حداقلی اجتماعی در دوران رشد است. طلبهای که این رویکرد را انتخاب میکند، بالتبع، وارد سبک خاصی از زندگی میشود. سبکی که در آن، روابط اجتماعی، بسیار محدود است. اگر به توابع این محدودیت در روابط اجتماعی و نقش آن در شکلگیری شخصیت و زندگی، واقف باشیم، بخوبی نتیجه انتخاب این الگوی خودسازی را در سبک زندگی درخواهیم یافت.
در سمت دیگرِ این طیف، طلابی را میبینیم که دغدغههای اجتماعی، آنان را به متن جامعه میکشاند و از همان اوایل طلبگی، وارد جامعه میشوند و بنا دارند با ایجاد زمینههایی برای حضور اجتماعی و انجام وظیفه در این عرصه، مسیر رشد و تربیت خود را طی کنند.
بر این اساس، حضور و انزوا، و خلوت و جلوت، نقشی تعیینکننده در ساختار سبک زندگی طلاب دارند. البته ناگفته نماند که امروز، با شتاب فزاینده تغییرات اجتماعی و حرکت در جهت پیچیدگی بیشتر، نمیتوان طلاب را در مدت تحصیل که بسیار طولانی هم هست، دور از جامعه نگاه داشت. امروز نبود مدلی پیشرو که انزوا و حضور را جمع کند و تربیت اخلاقی و علمی را در کنار تربیت اجتماعی به ارمغان آورد، طلاب را با سردرگمیهایی مواجه کرده و افراط و تفریطهایی را باعث شده است. در یک سر این طیف، طلابی منزوی و ناکارآمد در جامعه امروز قرار دارند و در سر دیگر، عناصر دلسوزی که آوار دغدغههای اجتماعی، فرصت تمرکز بر تحصیل و خودسازی را از آنها گرفته است. لذا طراحی سبکی از زندگی که بتواند این دو دغدغه ظاهراً ناسازگار را جمع کند، از نیازهای جدی امروز در حوزه است.
2. سبک تدبیر معیشت
یکی از مواردی که آثاری گسترده و ملموس بر سبک زندگی دارد، سبک تدبیر معیشت توسط طلبه است. گویا زندگی طلبگی، بر اساس برخورداری محدود از تنعمات مادی سرشته شده است و سنت علمی و اخلاقی حوزه نیز متناسب با این رویکرد تنظیم گردیده است. لذا کسی که این اصل را در زندگی خود پذیرفته باشد، و سطح زندگی متناسب با زیّ طلبگی را برای خود برگزیده باشد، میتواند در چارچوب وظایف و ارزشهای اصیل طلبگی گام بردارد. تمرکز بر تحصیل، تبلیغ دین با رویکرد جهادی و تدریس حوزوی بدون چشمداشت، از ثمرات انتخاب قناعتپیشگی و تعهد بر زیّ متعارف طلبگی است.
اما در مقابل، اگر طلبهای بنا را بر این بگذارد که باید بتواند نیازهای خانواده خود را در سطح بهتری برآورده کند و در زندگیاش، محرومیتهای معمول در زندگی عموم طلاب، حضور نداشته باشد، قطعاً وارد فضایی دیگرگون با اقتضائات و لوازم خاص آن خواهد شد. فضایی که سبک زندگی دیگری بر طلبه تحمیل خواهد کرد و ابعاد علمی، اخلاقی، خانوادگی و اجتماعی زندگی او را فرا خواهد گرفت.
نقطه شروع تغییر در زندگی طلبه، ارتقاء کمی و کیفی نیازها است و حرکت بسوی برآوردن آنها، شروع تغییر در نگرشها و تمایلات و رفتارها. وقتی خرج زیاد شد، دخل نیز باید زیاد شود. لذا باید کار کرد و البته سراغ کاری رفت که درآمدش پاسخگوی خرجها باشد و دیگر، این اولویت است که تمایلات طلبه را برای انجام وظایف طلبگی، جهت میدهد.
مدرکگرایی و محرومیت از علم حوزه؛ تلاش برای یافتن جایگاه اجتماعی و شغلی درآمدزا؛ و دوری از فرهنگ جهادی و تکلیفمحورِ طلبگی، از آفتهای عینی و شایع در این باب است.
3. اعتماد و تقید به سنت حوزوی
یکی از مهمترین و تعیینکنندهترین عوامل شکلدهنده به قالب و محتوای زندگی طلبگی، میزان اعتماد و تقید طلبه به سنت حوزوی است. سنتی که صرف نظر از میزان کارآمدی آن در عصر حاضر، جامع است و برای ابعاد مختلف طلبگی، حرف دارد. کسی که این سنت را میپذیرد و به آن اعتماد میکند، وارد دنیای شکلگرفتهای میشود که نظام ارزشی و رفتاری خاص خود را دارد.
سنت حوزوی، در روش و آداب تحصیل؛ روش تحقیق و تألیف؛ تدبیر منزل؛ مدل ارتباط اجتماعی و تبلیغ، توصیههای خاص خود را دارد و اعتماد به این سنت، مساوی انتخاب یک سبک زندگی متمایز است.
اما طلابی که این سنت را نیازمند بازتولید میدانند و آنچه که امروز در حوزه شایع است را ناکارآمد میخوانند و بدان اعتماد نمیکنند، کمکم به سوی فرهنگ مقابل این سنت یعنی فرهنگ دانشگاهی و آکادمیک سوق پیدا میکنند و هویت و عملکردی شبیه به دانشگاهیان پیدا میکنند. این افراد، اگرچه ملبساند و مشغول فعالیت علمی و فرهنگی طلبگی، اما رنگ و بوی حوزوی ندارند و حوزه نیز آنان را آنچنان که باید، از خود نمیداند.
این افراد، در روش و محتوای فعالیت علمی خود، به دانشگاه نزدیکتر از حوزه خواهند بود. دغدغههایی شبیه دانشگاهیان خواهند یافت و دچار آفتهای متعدد فرهنگ اکادمیک خواهند شد. آفتهایی که فقط در سبک کار علمی، محدود نبوده و به متن زندگی نیز سرایت میکند و سبک زندگی دیگرگونی نسبت به آنچه در حوزه جاریست، شکل میدهد.
مثال ملموس در این زمینه، طلابی هستند که از روی اعتقاد به ناکارآمدی سنت علمی حوزه، عدم اعتزاز به هویت طلبگی و احساس خلأ در شخصیت و نگرانی از جایگاه اجتماعی، برای ادامه تحصیل به دانشگاه میکوچند و در دام فرهنگ آکادمیک غربی میافتند. فرهنگی که با ساختار منسجم و جامعی که دارد، خواهناخواه خود را بر انسان تحمیل میکند.
4. جایگاه استاد در زندگی
یکی دیگر از انتخابهای مۆثر طلبه در سبک زندگی، جایگاهی است که برای استادان خود در زندگی قائل میشود. طلابی که به استادی اعتماد میکنند و ظاهر و باطن زندگی خود را بر اساس ارتباط و حرفشنوی از یک استاد خاص سامان میدهند، معمولاً زندگی منضبطتری دارند و با تمرکز و آرامش بیشتری در مسیری که انتخاب کردهاند، پیش میروند. این انضباط و استقرار در تصمیم و رفتار، خود اثر مهمی در سامان سبک زندگی دارد و صرف نظر از اینکه استاد، که باشد و چه توصیههایی ارائه کند، نفس این ویژگی، سبک متمایزی از زندگی میسازد.
اما طلابی که استادی مشخص و مشرف بر احوال خود ندارند، و از منابع مختلف و متنوع، راهنمایی میگیرند، معمولاً در حالت ابهام و تشتت بهسر میبرند و در مسیر طلبگی خود، با اعوجاجها و افراط و تفریطهای متنوعی مواجهاند. این خودبسندگی و عدم وابستگی به استاد مشخص نیز صرف نظر از تصمیماتی که فرد در عمل میگیرد، خود، ویژگی مهمی است که بافت و ساخت خاصی به زندگی میدهد و سبک متناسبی پدید میآورد.
5. الگوها و شخصیتهای ایدهآل
نقش الگوها و شخصیتهای ایدهآل در زندگی، نقشی واضح است. وقتی یک شخصیت، محبوب ما واقع میشود، نظام تمایلاتمان، به سوی او معطوف میشود و در نتیجه نظام فکری و رفتاری ما نیز تحت تأثیر او قرار میگیرد؛ لذا مثل او میاندیشیم و رفتار میکنیم. میتوان گفت انتخاب یک الگو، یعنی انتخاب سبک زندگی او.
نکته قابل توجه آنکه انتخاب الگو، با وجود تأثیر شگرفی که در زندگی انسان دارد، معمولاً آنچنان که باید، در یک فرآیند منطقی و مبتنی بر درایت شکل نمیگیرد. چرا که ابتدا، دل نسبت به اسوهای متمایل میشود و سپس فکر و عمل انسان را به دنبال خود میکشد و افکار و رفتار او را برای انسان حجیت میدهد.
اتفاقاً این آفت، طلاب را بیشتر تهدید میکند و بخاطر فرهنگ آرمانگرا و کثرت شخصیتهای اسوه و برجسته، طلاب، بیشتر در معرض این آسیب هستند. مثلاً طلبهای را فرض کنیم که یک شخصیت ضدفلسفه را به عنوان الگو و شخصیت ایدهآل خود برگزیده است. نتیجهی منطقی این انتخاب، ضدیت این طلبه با فلسفه و فلاسفه خواهد بود؛ اگرچه از فلسفه، خطی هم نخوانده باشد. لذا انتخاب اسوه و الگو نیز از انتخابهای سبکساز در زندگی طلبه است.
منبع: ماهنامه حاشیه شماره 13
تهیه و تنظیم: علی رضاخواه – بخش حوزه علمیه تبیان