تبیان، دستیار زندگی
.چگونگی گزینش قلم .تراشیدن قلم .مراحل تراش قلم قلم مهمترین ابزار نوشتن است كه در شرافت آن گفته اند: اول چیزی كه خدا آفرید و به او فرمان داد قلم بود. و خدای تعالی در كتاب عظیم خود در سوره قلم ابتدا به ذكر آن فرموده است: «ن و...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قلم مهمترین ابزار خوشنویسی

.چگونگی گزینش قلم

.تراشیدن قلم

.مراحل تراش قلم

قلم مهمترین ابزار نوشتن است كه در شرافت آن گفته اند: اول چیزی كه خدا آفرید و به او فرمان داد قلم بود. و خدای تعالی در كتاب عظیم خود در سوره قلم ابتدا به ذكر آن فرموده است: «ن و القلم و مایسطرون» و گفته اند: بدان سبب نام قلم گرفته كه از اصله ی خود بریده و قطع گردیده است، چون قلم به معنی قطع است. و نیز گفته اند: وقتی تراشیده شد قلم گویند و اِلاّ آن را (نی) نامند.

قلم خوب آن است كه در پختگی، اعتدال داشته باشد، نه خام باشد نه سوخته؛ و باید سرخ و سفید باشد نه سیاه و زرد و نه خاكستری. نشان پختگی اش آن است كه سرخی آن به غایت سرخ و سفیدی آن نهایت سفید باشد. نه در سرخی سیاه رنگ بود و نه در سفیدی زردگونه. راست باشد و رگهای پوست آن نیز راست و هموار بود، گره و پیچ نداشته باشد، كه اگر رگهای اصلی قلم راست نبود نوشتن نیك را لایق و فایق نیست.  در بلندی و كوتاهی و سنگینی و استحكام نیز به حد اعتدال ومحكم و مجوّف و اندرون سفید باشد نه سست و سبك.

«در قلم شش سین بود، سه زان حسن، سه زان قبیح        سرخ و سخت و سنگی و دیگر سبك سست و سیاه »

دیگری گفته است:

«نگزینی سیاه و سست و سبك   سرخ و سنگین و سخت پیدا كن»

سلطانعلی مشهدی می گوید:

اولاً می كنم بیان قلم         بشنو این حرف از زبان قلم

كه قلم سرخ رنگ می باید  نه به سختی چو سنگ می باید

نه سیاه و نه كوته و نه دراز یادگیر ای جوان ز روی نیاز

معتدل نه ستبر و نه باریك  و اندرونش سفید و نی تاریك

نه بر او پیچ و نه در او تابی  ملك خط راست نیك اسبابی

گر قلم سخت باشد و گر سست    دست از این و از آن بباید شست

مجنون هراتی در رسم الخط خود گوید:

قلم باید كه باشد بی خم و تاب             درون اسپید و رگها راست دریاب

دگر سرخ و سپید و سخت و سنگین      چنین گفتند استادان پیشین

استادی به دوست خود نوشت:

در طول مدّتی كه در كار كتابت ممارست داشته ام كتابتی كه بر نام و نشان، چیره و جاری مجرای القاب و انساب گردیده است، دریافته ام كه قلمهای سخت كه محصول خشكی است، بر روی كاغذ كلفت و پوست با جریان و گذرنده است. و آبی آن بر روی كاغذ معمولی روانتر و صافتر می گذرد. باید قلمهایی برگزینی كه محكم و با پوست پاكیزه و روشن و كم پیه و پرگوشت و تنگدل و سنگین وزن باشد.

چگونگی گزینش قلم

و نیز استادی در حال تعلیم به شاگرد خود می گفت:

قلم باید محكم و سخت و میانه باریك و كلفت باشد و آن را از نزدیك بندها و گره ها نتراش كه در كارها بستگی می آورد و با قلمِ پیچ و تاب دار و فاق نامستوی منویس. اگر نی بحری یا فارسی به دست نیاوردی و ناچار شدی با قلم های َنبَطی بنویسی آن كه گندم گون (بین سرخ و سفید) است اختیار كن.

ابوعلی بن مقله وزیر – رحمه الله – در جمله ای كوتاه، وصف كامل قلم نموده است: «بهترین قلم ها آن است كه پیكر آن در پختگی و رسیدگی محكم، و پوستش باطراوت شده باشد و آن را پس از تمام برآوردن دانه و بذر و زرد شدن برگ و كشیده شدن قد بریده باشند و پیه آن سخت و حجم آن سنگین باشد.»

و نیز از او نقل است كه بهترین قلم ها آن است كه به اندازه ی شانزده تا دوازده انگشت دراز باشد و كلفتی آن به قدر انگشت سبابه تا حد انگشت چهارم بوده باشد. و در جای دیگر گفته است: قد و اندازه قلم نباید از یك وجب تجاوز كند.

جعفر تبریزی در رساله ی خود انواع قلمها را (واسطی، آموئی، بصری، مازندرانی) برشمرده است و گوید: بهترین آن واسطی است، پس از آن آموئی؛ و انواع دیگر را اعتبار نباشد.

و صاحب فواید الخطوط گوید: بهترین قلم، قلم واسطی است و نشانه خوبی قلم آن است كه در تراشیدن، قُلامه (تراشه و خرده) آن نجهد بلكه همانجا بر زمین ریزد و اگر رگهای قلم راست نباشد كتابت را نیك و لایق نباشد.

تراشیدن قلم :

مؤلف جامع محاسن گوید:

استادی می گفت: به قلم ها ستم مكنید. گفتند: چه ستمی؟ گفت: این كه با قلم باریك خط درشت بنویسی و بالعكس.

اهل خط برای هر نوع خط، تراشی خاص و در خور مقرر داشته اند و تراش قلم بدین نسبت از درشت جلی تا ریزخفی متفاوت می گردد، و برای كاتب به ویژه كاتبی كه چند نوع یا همه انواع را می نویسد قلمهای مختلف و متعدد در كار است، مانند آلات مختلفی كه در صنایع به كار می رود.

مؤلف صبح الاعشی از مقرّ العلائی بن فضل الله نقل كرده است كه به خط ابن مقله رحمةالله دیدم كه نوشته بود:

آری! آری! ملاك خوبی خط ، خوبی تراش قلم است و هر كس قلم را خوب بتراشد خط نوشتن برایش آسان می گردد . بر اهل این صناعت لازم است كه همه ی فنون تراش قلم و قط آن را از تحریف و تدویر و توسیط و بین آنها را  رعایت و حفظ كند تا در نوشتن خط توانا باشد و قلم برای كاتب مانند شمشیر در دست مرد دلیر است و هم گوید (مقر العلائی): نیكویی تراش قلم نصف خط است و بعضی گفته اند: «الخط كلّه القلم» و یاد دادن تراش قلم، مهمتر از تعلیم خط است (تعلیم البرایة اكبر مِن الخط)

ابراهیم بن محمد شیبانی گفته است: واجب است كه شروع تراش قلم از طرف رویش نی بوده باشد یعنی از سر آن .

چهار مرحله تراش قلم:

1) برداشتن روی قلم(فتح)

2) تراش پهلوهای قلم (نَحت)

3) فاق قلم یعنی شكاف دادن دم قلم(شق)

4) قط (زدن سر قلم)

و اگرپشت برداری قلم را كه مخصوص قلمهای درشت است به حساب آوریم ، پنج عمل خواهد شد. و بیان آنها بدین قرار است:

1- (فتح) برداشتن روی قلم: و آن آغاز تراشیدن است برای میدان قلم و آن چنان است كه قلمتراش را در بدنه قلم فرو می بری و با فشار مساوی تا سر قلم ادامه می دهی و اندازه ی میدان قلم را به قدر بندانگشت ابهام یا منقار كبوتر گفته اند؛ ولی به اندازه ی قط قلم مناسبتر است.

ابن مقله وزیر گفته است: تراش شكم قلم برحسب سختی و سستی اقلام، مختلف می شود. در سخت آنقدر بتراشد كه (وجه قلم) مسطح و هموار شود و (عرض) آن را به اندازه ای كه برای خط منتخب خود خواهد، قراردهد. ولی در سست، واجب است كه گوشت قلم را به حدی بردارد تا به قسمت سخت (نزدیك به پوست قلم) برسد.  زیرا اگر چنین نكند ریشه ها و الیافی دم قلم پدید می آید و جریان قلم را كُند و ناهموار می سازد.

میدان قلم نباید زیاد بلند باشد؛ زیرا قدرت دست را كم می كند، قلم زود می شكند و نباید زیاد كوتاه باشد كه باعث شود مركب زیاد روی كاغذ برسد و خط را خراب كند و لذا در قلم  ِمعتدل، میدان قلم به اندازه ی قطر قلم مطلوب است.

2- (نَحتِ حواشی) تراشیدن پهلوهای قلم: ابن مقله گفته است: در تراش پهلوها واجب است كه دو پهلو نسبت به سر قلم مساوی باشد و هیچ یك بر دیگری نچربد والاّ زبانه قلم را ضعیف می كند (زیرا تعادل قلم را به هم می زند) ولازم است كه تراش دو پهلوی قلم به حالت شمشیری باشد و این حالت تا به سمت سر قلم بگراید. زیرا در این حال جریان مركب از دم قلم بهتر می شود.

مؤلف فوائد الخطوط گوید: قلم را باید مشابه حوت (ماهی) تراشید تا ذنب الحوت (دم ماهی) ظاهر شود و تمامی تراش قلم مشابه به حوت باید.

ضیاء الدین محمد در رساله خط نستعلیق خود آورده است: پهلوهای قلم را به قلمتراش باریك اندام، خالی كند تا سر قلم تیز نشود و كبوتر دم آید و تنگ شق باشد.

مجنون در رسم الخط گوید:

اگرخواهی كه بتراشی قلم را بگویم با تو یكسر بیش و كم را

قد نوك قلم آن گونه باید       كه قدر بندانگشتی نماید

تهی كن هر دو پهلوی قلم را كه ماهی دم نماید نزد دانا

ولیكن جانب اُنسیش باید    كه آن نازكتر از وحشی نماید

3- (شق) شكاف دادن دم قلم است كه اصطلاحاً فاق می گویند.

ابن مقله گوید: فاق قلم نیز بر حسب سختی و سستی قلم و حالت میانه مختلف است. اما در حال میانه كه نه سخت باشد و نه سست، واجب است كه به مقدار نصف میدان قلم یا دوثلث (3/2) فاق زده شود، و فایده آن این است كه به این اندازه، خط از تباهی و فساد ایمن می گردد و اگر زیادتر شد دو زبان قلم در وقت نوشتن از هم باز شده ، خط را فاسد می سازد.

و اما فاق در قلمهای سخت به اندازه میدان قلم خوب است (در قلم های سست ، مقدار ثلث و نصف را تعیین كرده اند) .

و هم ابن مقله گفته اسـت: واجب است فاق قلم بر وسط میدان قلم قرار گیرد. و استاد ابوالحسن ابن بواب بر این طریقه بوده و گفته است: غلظت دو زبانه قلم باید مساوی باشد. و جایز است كه غلظت طرف راست از طرف چپ بیشتر باشد.

معمولاً پس از میدان قلم و تراش پهلوها، فاق می دهند و دو زبانه ی قلم را برابر می سازند. (وحشی و انسی)

معدودی از خطاطان (مانند صاحب فوائد الخطوط) را عقیده این بود كه طرف وحشی (زبانه ی راست) را بیشتر از انسی باید ساخت. مثلا به نسبت ثلث و ثلثان یا چهار دانگ و دو دانگ.  و این عقیده طرفدار ندارد و بهتر، مساوی و برابر بودن وحشی و انسی قلم است چنانكه سلطانعلی مشهدی فرموده است:

وحشی و انسیش برابر كن   چاردانگ و دودانگ گشته

و گویند كه طرف وحشی قلم باید بقوّت تر از انسی باشد چه هر مشقتی كه هست بر سر آن است.

بنا بر عقیده اساتید خط، شكاف سرقلم بر وسط حقیقی عرض قلم باید باشد، و آن را بر دو گونه معمول داشته اند:

یكی آن است كه پس از تراش پهلوها، با نیش قلمتراش اشاره ای بر وسط عرض قلم، نزدیك سر قلم بكند و شكافی صاف و ملایم وارد سازد؛ دیگر آنكه قبل از تراش پهلوها و بعداز "فتح"  فشار و زور، انگشت ابهام را بر سطح "عرض" قلم وارد كند تا بشكافد و این طریق دوم به شرط مرغوبی قلم و راست بودن رگهای آن، بهتر و سالمتر است و طریقه ای است كه بابا شاه اصفهانی ارائه كرده و گفته است كه این بهترین شقوق است.

4- قط قلم: اصل قطّ، قطع  است و قطّ و قدّ در لغت نزدیك به هم است ، جز این كه قط در برش شمشیر از عرض، و قد از طول استعمال شده است. و آن در كار كتابت چنانست كه سر قلم را از جانب میدان (عرض) روی قط زنی صاف بگذارد و تیغه قلمتراش را بر پشت سر قلم نهد و با انگشت ابهام به پشت قلمتراش بقوت بفشارد تا صاف و بی عیب قط شود. و نباید دم قلم را به مقدار زیاد به دم قلمتراش بدهد كه ناصاف خواهد شد.

صدایی كه از قطّ قلم بر می خیزد باید یكصدا و در كمال پختگی باشد. اگر صدای بلند یا پَست برخاست اعاده ی قط لازم است؛ زیرا این چنین صدایی ، خالی از عیب و علت نیست، و مقرراست كه:

قط  اول نكو نمی آید          قط دوم نكوشود شاید

سلطانعلی مشهدی گوید:

تا صدای قط قلم شنوی      غافل از قط آن قلم نشوی

گر صدای قط قلم نه نكوست    دان صدای ندای علت اوست

و نیز سروده است:

شرط قط دان كه بیشمار بود     هر كه دانست مرد كار بود

گیر محكم قلمتراش اول با " نی قط " اگر نئی احول

قلم خویش بر " نی قط " نه       گر بگیری قلم به اصبع به

ساز محكم قلم بنا خن خویش تا كه در قط زدن نگردد ریش

در رساله ی عبدالله صیرفی آمده است كه آن آواز باید مانند تلفظ كلمه قطّ باشد و اگر چنین شنیده نشد خوب نیست. در همین رساله است (كه قبلة الكتاب جمال الدین یاقوت علیه الرحمة در زمان مستعصم ظاهر گشت و متابعت خط ابن بوابّ كرد. بعد از آن در تراشیدن قلم و قط زدن تغییری داد و استدلال و استرشاد از كلام امیر المومنین علی صلوات الله علیه كه فرمود: نوك قلم را دراز بتراش و فربه،  وقط قلم را محرف متمایل به راست كن تا در حال قط آوازی چون آواز مَشَرفی بر آید و گرنه قِطّ را اعاده نما. و گویند مَشَرفی (كلمه مشرفی را چنین بیان می كند : مشرفی منصوب به قریه ای از سرزمین عرب كه نزدیك سبزه و كشتزار و آبادانی است و اسم آن (مشارف شام) است. و شمشیرهای مشرفی از آنجاست. و گفته اند این نسبت به موضعی از یمن داده شده است نه به مشارف شام) شخصی بوده است كه شمشیر را در غایت خوبی و لطیفی ساختی چنان كه به هر چه می نهادند دو نیمه می كرد و در غایت نازكی آوازی از آن بر می آمد.

ابن مقله گوید : زمانی كه خواستی قلم را قط كنی قلمتراش را كمی به پهلو بخوابان، و به طور قائم و راست به كار مبر.

بدان كه قط از پنج نوع بیرون نیست: 1- نهایت تحریف 2- جَزم یا مستوی یا با تدویر 3- توسیط (بین تحریف و مستوی ) 4- بین بین آنها 5- مایل بچپ مانند قلم های لاتین نویسی.

قط بین تدویر و تحریف، رای ابن مقله وزیر و پیروان او مانند ابن بواب می باشد. و قط محرف اختیار یاقوت و پیروان اوست. مقصود از تحریف، ارتفاع نیش راست قلم است كه از نیش چپ برتر دیده می شود.

استادی گفته است : بهترین قطها محرّف معتدل و تباه ترین آنها قط مستوی است، زیرا قط مستوی به مقدار كمتر از محرف فرمان می برد. با قط محرّفِ معتدل و كمك فاق قلم  ، می توانیم در نوشتن ازجابجای دم قلم كمك بگیریم و استفاده كنیم. (از نیش و از نیم دانگ و یك دانگ و دو دانگ و سه دانگ یعنی6/12 و6/1 و6/2 6/3 دم قلم)

این شعر در افواه و معروف است:

محرّف تراش و محرّف نویس      به اندك زمانی (شوی) شود خوشنویس

حق آن است كه قط قلم كه مدار كتابت بر آن است بر حسب مقاصد نویسنده و نوع خط متفاوت گردد. مثلاً برای نوشتن ثلث و اجازه و دیوانی و نسخ یاقوتی، تقریبا یكسان است و باید محرف باشد. و قط برای محقق و ریحان تحریفش كمی بیشتر است كه آن حداكثر تعریف است. و برای رقعه تحریفی كمتر از نسخ یاقوتی، و برای نستعلیق كمتر از رقعه می باشد و همچنین در فروع ثلث كه درجلد اول گفته شد تحریف توقیع كمتر از ثلث و قط رقاع و غبارالجلسه متمایل به مستوی است.

ولی برای نوشتن كوفی با این كه به انواع قط ممكن است، اكثر مستوی است و گاهی مایل بچپ می توان نوشت.

حاصل آن كه بنابه قول ابن بواب  برای هر قلمی (خطی) در خور است. قط ریحانی حداكثر تحریف و بعد از آن در هر نوعی از انواع خط ها از تحریف كاسته می شود تا به رقاع می رسد كه اقل تحریف است.

5- پشت برداری قلم: در رساله های قدمای خطاطین از پشت برداری دم قلم ذكری نشده است.زیرا در آن روزگار بیشتر مدار نوشتن بر زیر نویسی و كتابت دواوین بوده است، كه پشت برداری لازم نمی آمده و شاید در درشت های متوسط هم، اكتفا به خاك مالیدن بر پشت قلم می كرده اند. لذا استادان متأخر به منظور هموار و یكسان شدن دم قلم، پشت برداری را در قلم های درشت معمول داشته اند. و آن چنان است كه قلمتراش را در فاصله چند میلی متری پشت نوك قلم گذاشته فشار ملایمی بدهیم كه به پوست فرو رود، بعد قلمتراش را به طور ملایم به طرف نوك قلم پیش ببریم.

چنان كه اشاره شد پشت برداری برای آنست كه دم قلم از دو سوی یكسان شود و بهتر فرمان ببرد و ضمناً توقفگاهی برای مركب باشد تا یكباره بروی كاغذ سرازیر نشود، چه نوك قلم از پشت و روی آلوده به مركب می گردد و از دو طرف به جریان مركب و نویسندگی  دخیل است و باید منظم و متعادل باشد.

در نتیجه می توان گفت كه راه عملی ساختن این دستورها آن است كه اول پس از برداشتن میدان قلم نی قلم را كه به دست چپ گرفته ایم نوك آن را روبروی خود بگردانیم و روی پایه انگشت ابهام بگذاریم.

دوم: قلمتراش را با انگشتان راست، محكم بگیریم و پهلوهای قلم را از دو طرف به قدر لزوم و مساوی بتراشیم.

سوم:  نوك قلم را كه در این وقت دراز دیده می شود. اندكی با قلمتراش كوتاه كنیم.

چهارم: برای فاق ، نیش قلمتراش را بر وسط حقیقی نوك قلم بگذاریم و مختصر فشاری دهیم تا شكاف بردارد.

(بعضی هم در این وقت یا قبل از تراش پهلوها، با فشار ابهام شكاف می دهند، اما با نیش قلمتراش مطمئن تر است).

پنجم: دم قلم ریز و متوسط را روی قط زن نهاده  و شست چپ را روی قلم و سبابه و وسطی را زیر قط زن می گذاریم و قلم را محكم نگاه می داریم، آنگاه به طور مورب نوك آن را قطع می كنیم. و هر گاه قلم چنان درشت باشد كه نگاهداریش از قدرت قط زدن بر روی دست خارج باشد قط زن بزرگ و پهن تر را روی میز یا زمین صاف و مسطح قرار داده آنگاه قط میزنیم. همچنان كه قبلا گفته شد پشت برداری قبل از قط در قلمهای درشت لازم است.