تبیان، دستیار زندگی
قرآن کریم از آن کسی که ندارد به «اِملاق» یاد کرده است و املاق به معنای چاپلوسی کردن است، کسی که جیبش خالی است و بدهکار است دهانش به چاپلوسی باز است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چاپلوسی کردن ممنوع!

چاپلوسی


تملق و چاپلوسی از منظر آیات و روایات و سیره پیشوایان دینی و همچنین در بسیاری از فرهنگ‌های ملل مختلف مورد نکوهش قرار گرفته است. از منظر این منابع می‌توان به این نتیجه رسید که وجود چنین صفت بدِ اخلاقی در نهایت باعث فساد افراد در ابعادی گوناگون شده و به تبع جامعه را نیز فاسد خواهد کرد.


واژه ملق به معنای چاپلوسی است. این واژه در قرآن به شکل املاق برای بیان نداری و مشکل مالی آمده است؛ (مجمع البیان، ذیل آیه 151 سوره انعام) اما اینکه چرا در قرآن به انسان ندار، نسبت املاق می دهد از آن روست که انسان ندار برای کسب درآمد به چاپلوسی و تملق رو می آورد. هر انسان بی مایه ای برای رسیدن به مایه می کوشد تا با تملق به آن برسد. از این رو در توصیف این دسته از افراد ندار عنوان املاق را به کار می برد؛ زیرا کسانی که از روی املاق (نداری) یا خشیه املاق (ترس از نداری) کودکان خویش را می کشند، انسان های سست مایه از نظر مادی و معنوی هستند.(انعام، آیه 151؛ اسراء، آیه 31)

آیت الله جوادی آملی (مدظله العالی) می گوید: این املاق به معنای فقر نیست، چه اینکه فقر هم به معنای نداری نیست. آن کسی که مال ندارد تهیدست است به او می گویند فاقد نه فقیر، فقیر یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است. منتها ملت گرسنه که دستش خالی است و قدرت ایستادگی ندارد به آن می گویند فقیر. کم کم این کلمه فقیر درباره کسی که مال ندارد هم رایج شده وگرنه حقیقت این لغت به معنای نداشتن مال نیست، بلکه به معنای کسی است که ستون فقراتش شکسته است.

پس یک، کسی که ستون فقراتش شکسته است قدرت ایستادن ندارد؛ دو، ملتی که دستش خالی است ستون فقرات اقتصادی اش شکسته است؛ سه، قدرت ایستادگی (نه ایستادن)، ندارد؛ چهار، وگرنه فقیر به معنای مال ندار نیست چه اینکه مسکنت هم همین طور است، مسکین هم همین طور است اینها معانی ای است که بعد پیدا شده.

پیامبراکرم(صلی الله و علیه وآله) می فرمایند: «لو مشی رجل الی رجل یسکین مرهف، کان خیراً له من ان یثنی علیه فی وجهه؛ اگر مردمی با کارد برنده و تیزی به سراغ مردی بروند، برای او بهتر است از اینکه در پیش رو، مدحش را بگوید

در جریان املاق هم همین طور است «خشیه املاق» (اسراء، آیه 13) که فرزندانشان را می کشتند «خشیه املاق» نه املاق به معنای فقر باشد آدم ندار به ملق و چاپلوسی و تملق می افتد؛ چون به چاپلوسی می افتد می گویند «خشیه املاق» لازمه نداری، چاپلوسی است. امساک هم همینطور است فرمود: شما خزائن رحمت الهی را داشته باشید دستتان بسته است این می شود تکاثری فکر کردن، اما کوثری اندیشیدن این است که فرمود: «اذا املقتم فتاجروا الله بالصدقه »] هر وقت مشکل مالی پیدا کردید با خدا معامله کنید. (نهج البلاغه، حکمت 852)

به هر حال، در فرهنگ قرآنی، واژه ملق که به معنای چاپلوسی است به معنای نداری به کار رفته است؛ زیرا آدم ندار به چاپلوسی گرفتار می شود و تملق گو می شود.

البته در قرآن همین مفهوم تملق و چاپلوسی، با واژه دیگری به کار رفته است. خداوند از افراط در حمد و ثنا به معنای چاپلوسی اشاره می کند و از مردم می خواهد تا از این کار پرهیز کنند. چنانکه می فرماید: لا تحسبن الذین یفرحون بما اتوا و یحبون أن یحمدو بما لم یفعلوا فلا تحسبنهم بمفازه من العذاب و لهم عذاب الیم؛ البته گمان مبر کسانی که بدانچه کرده اند شادمانی می کنند و دوست دارند به آنچه نکرده اند مورد ستایش قرار گیرند، قطعا گمان مبر که برای آنان نجاتی از عذاب است که عذابی دردناک خواهند داشت. (آل عمران، آیه 881)

بخشی از مفاهیم مرتبط با این آیه:

مردم سه دسته‌اند:

1- گروهی که کار می‌کنند و انتظار پاداش یا تشکر از مردم ندارند.

2- گروهی که کار می‌کنند تا مردم بدانند و ستایش کنند.

3- گروهی که کار نکرده‌، انتظار ستایش از مردم دارند.

اهل تملق، انسان های خودباخته ای هستند که تنها به یک رذیله اخلاقی دچار نیستند، بلکه تملق و چاپلوسی در بردارنده چندین رذیلت اخلاقی است. از جمله آنها می توان به رذیلت دروغ اشاره کرد. چاپلوسان اهل دروغ، ریاکاری، توجیه گری، عذر تراشی، نقدگریزی، غلو و چند رذیلت اخلاقی دیگر هستند و بدتر از آن که گناهی را مرتکب می شوند، تملق شده را به گناه ترغیب و تشویق می کنند و اجازه نمی دهند تا حقیقت خود را بشناسد و به بازسازی افکار و رفتار خویش بپردازد.

غرور

چاپلوسی و تملق، غرور می آورد و مغرور به پند ناصحان گوش نمی دهد و اگر این حرکت او با قدرت همراه شود، مردم را به سختی و بدبختی می افکند. براین اساس، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله و علیه وآله) فرمود: «اذا مدحت اخاک فی وجهه امررت علی حلقه موسی؛ هرگاه برادرت را پیش رویش بستایی، چنان است که تیغ بر گلویش نهاده ای.» فرد چاپلوس، افزون بر اینکه مرتکب دروغ، نفاق و میدان دادن به ستمگران می شود، به نسبت موقعیت ستمگران و آثار ناگواری از تملق و چاپلوسی او پدید آمده، خود، یکی از عوامل فساد و شریک جرم زیان ها و خسارت های وارد شده از این ناحیه به شمار می رود. هر کس به مقدار دخالت، همکاری، تأیید و تشویق خود از دیگران، در پیدایش فساد و ارتکاب جرم ها و ظلم، سهیم و شریک است.

روش برخورد با متملق

یکی از بهترین و مناسب ترین روش های برطرف سازی رفتارهای تملق آمیز، اعتنا نکردن و پاسخ مثبت ندادن به رفتار چاپلوسان است که در حیطه روان شناسی، «خاموشی» نامیده می شود. بدین ترتیب، این گونه افراد، روش به ظاهر کارآمد خود را غیر مۆثر و تحقیرآمیز می یابند و به اجبار، با تجدیدنظر در شخصیت خود، سعی خواهند کرد رفتارهای مناسبی را جایگزین رفتار پیشین خود کنند. در مقابل، توجه و نیز پاسخ دهی مثبت به رفتارهای مناسب و اصلاح شده این گونه افراد، روش مکمل برای تکنیک خاموشی است و این تکنیک، در اصطلاح روان شناسان «تقویت مثبت» نام دارد. بدون تردید، رشد و ترویج فرهنگ چاپلوسی و چاپلوس پروری در هر سازمان و محیطی، سبب آلودگی فرهنگی و اخلاقی محیط کاری می شود و به مرور، افراد غیر کارآمد سرپرستی امور را به دست می گیرند که کاهش ارتباط افراد سالم و کاردان و نیز پایین آمدن بهره وری در نتیجه فروپاشی سازمان را منجر خواهدشد.هیچ فرد چاپلوسی جرئت تملق گویی و دگرفریبی به خود راه نخواهد داد، مگر آنکه اطرافیان ضعیف النفس و چاپلوس پرور، برای ارضای حقارت های ذاتی خود، از او حمایت کنند.

پیامبراکرم(صلی الله و علیه وآله) می فرمایند: «لو مشی رجل الی رجل یسکین مرهف، کان خیراً له من ان یثنی علیه فی وجهه؛ اگر مردمی با کارد برنده و تیزی به سراغ مردی بروند، برای او بهتر است از اینکه در پیش رو، مدحش را بگوید. (محمدرضا پورفلاحتی، نشریه طوبی، شهریور 6831، شماره21، صفحه99)

به هر حال، در فرهنگ قرآنی، واژه ملق که به معنای چاپلوسی است به معنای نداری به کار رفته است؛ زیرا آدم ندار به چاپلوسی گرفتار می شود و تملق گو می شود

حکایت (چاپلوسی)

سلطان محمود را در حالت گرسنگی خوراک بادنجان بورانی پیش آوردند. خوشش آمد. گفت: «بادنجان طعامی است خوش.» ندیمی به تعریف از بادنجان پرداخت. سلطان چون سیر شد، گفت: «بادنجان سخت مضر چیزی است.» ندیم باز درباره مضرات بادنجان زیاده روی کرد. سلطان گفت: «ای مردک تا این زمان به تعریف از آن می پرداختی؟»

گفت: «من ندیم توأم، نه ندیم بادنجان. مرا چیزی باید بگویم که تو را خوش آید، نه بادنجان را».

عبید زاکانی ادیب توانا در این حکایت طنز به زیبایی، چهره نازیبای افراد چاپلوس را می نمایاند که می کوشند با چرب زبانی، ضدارزش ها را ارزش و بدی ها را نیکی، پلیدی ها را زیبا و یا برعکس اینها نشان دهند و مردم را بفریبند.

نتیجه گیری

بیشتر افراد ضعیف و فرومایه که چیزی بارشان نیست و بر اثر روابط و زد و بندها به مقام و موقعیتی دست یافته اند، از مدح و ستایش این گونه افراد لذت می برند و بساطشان را روز به روز گسترش می دهند، ولی افراد بالیاقت و شایسته که نیازی به تعریف و تمجید بی جا نمی بینند، به شدت با آنها مقابله می کنند.

امام علی علیه السلام می فرماید: «زنهار پرهیز کن از چاپلوسی و تملق که از خصلت ایمان نیست».

ناگفته نماند تملق و چاپلوسی، شخصیت گوینده را تخریب و مخاطب را مغرور می سازد.

فرآوری: زهرا اجلال              

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع:

کتاب دقایقی با قرآن، تالیف حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی

پایگاه معارف قرآن

ایسنا

حوزه

مطالب مرتبط:

بیماری خطرناک و لذتبخش اخلاقی

براى كسى بمیر كه برایت تب كند

ریشه‌های محبت در دل

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.