تبیان، دستیار زندگی
طنز یکی از فروع ادبیات انتقادی و اجتماعی است که در ادبیات کهن فارسی، به عنوان نوع ادبی مستقل شناخته نشده و حدود مشخصی با دیگر مضامین انتقادی و خنده آمیز چون هجو و هزل و مطایبه نداشته است در این مقاله ضمن ارائه تعریف و تحلیل طنز و فروع آن به جلوه ها و شگرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جلوه های طنز

طنز یکی از فروع ادبیات انتقادی و اجتماعی است که در ادبیات کهن فارسی، به عنوان نوع ادبی مستقل شناخته نشده و حدود مشخصی با دیگر مضامین انتقادی و خنده آمیز چون هجو و هزل و مطایبه نداشته است در این مقاله ضمن ارائه تعریف و تحلیل طنز و فروع آن به جلوه ها و شگردهای شکل گیری طنز اشاره شده است .

فرآوری: مهسا رضایی -بخش ادبیات تبیان
گل خندان

در انواع ادبی زبان فارسی از نظر محتوا ، اصطلاح هجو و فروع آن چون هزل ، فکاهه ، طنز و لطیفه و .. که گاه با شوخی و خوشمزگی و گاه تفریح و انبساط خاطر و گاه تمسخر و جد همراه است ایجاد خنده و تبسم می کند که هر یک از این خنده ها پیامهایی فردی و اجتماعی همراه دارند و این در آثار اغلب شاعران ، به ویژه آنان که به انتقاد از نابسامانی ها و مفاسد اجتماعی و بی عدالتی ها ... پرداخته اند دیده می شود .

طنز :

افسوس کردن ، مسخره کردن ، طعنه زدن ، سرزنش کردن ، تمسخر کردن ، در حال ناز و کرشمه کردن . ( فرهنگ معین )

طنز در ادب فارسی در چند معنی به کار رفته است .

الف ) مسخره و طعنه زدن :

زبون تر از مه سی روزه ام مهی سی روز

مرا با طنز چو خورشید خواند آن جوزا

( کلیات خاقانی ، دکتر سجادی ، ص 30 )

شیخم به طنز گفت حرام است می مخور

گفتم به چشم ، گوش به هر خر نمی کنم (1)

( حافظ )

ب ) نظامی گنجوی طنز را به معنی « تقلید از سر تمسخر » به کار برده است :

سایه که نقیضه ساز مرد است

در طنز گری گران نورد است

طنزی کند و ندارد آزرم

چون چشمش نیست کی بود شرم

( نقل از کیهان اندیشه ، شماره 42 ، ص 112 ، مقاله دکتر احمد شوقی )

ج ) طنز به معنی دروغ و مسخره :

دی گفت سعدیا من از آنِ توام به طنز

آن عشوه دروغ دگر باره بنگرید

( کلیات سعدی ، به کوشش نوراله ایزد پرست ، ص 410 )

طنز در اصطلاح ادبی :

در ادبیات کهن ایران ، طنز به عنوان نوع ادبی مستقل شناخته نشده است و مرز مشخصی با دیگر مضامین انتقادی و خنده آمیز چون هجو و غیره نداشت و از واژه طنز هم اغلب معنی لغوی آن یعنی تمسخر کردن ، طعنه زدن مد نظر شاعران و نویسندگان بوده و است ولی در معنی امروزی که جنبه انتقاد غیر مستقیم اجتماعی با چاشنی خنده که بُعد تعلیمی و اصلاح طلبی و آموزندگی آن مراد است از واژه satire اروپایی که ریشه یونانی دارد اخذ شده است که در آن نویسنده یا شاعر با بزرگ نمایی و نمایان تر جلوه دادن جهات زشت و منفی و معایب و نواقص پدیده ها و روابط حاکم در حیات اجتماعی ، درصدد تذکر ، اصلاح و رفع آنها بر می آید . که در ادبیات فارسی در سده ی اخیر جایگاهی مناسب برای خود باز کرده است و اوج و پر رنگی آن را می توان در دوره مشروطیت مشاهده کرد .

ولی صاحب نظران و ادیبان و طنز شناسان با دیدگاه ها و برداشت های شخصی ، تعاریفی نسبتاً متفاوت ارائه کرده اند که با ارائه تعریف آنان به تعریف جامعی که چهار چوب و ویژگی های طنز را دارا باشد بر خواهیم رسید .

به نقل دو تعریف طنز که نسبتاً جامع و در بردارنده ی ویژگی های طنز است بسنده می کنیم .

دکتر بهزادی اندوهجردی در تعریف طنز می نویسد :

« طنز در اصطلاح ادب ، شیوه خاص بیان مفاهیم تند اجتماعی و انتقادی و سیاسی و طرز افشای حقایق تلخ و تنفر آمیز ناشی از فساد و بی رسمی های فرد یا جامعه را که دم زدن از آنها به صورت عادی یا به طور جدی ، ممنوع و متعذّر باشد ، در پوششی از استهزاء و نیشخند ، به مظنور نفی و بر افکندن ریشه های فساد و موارد بی رسمی ، طنز نامیده می شود » (11)

دکتر احمد شوقی در مقاله ای ضمن برشمردن ویژگی های طنز تعریف جامعی ارائه داده اند که ضمن در نظر گرفتن مختصات و چهار چوب طنز ، آن را از هجو و هزل متمایز کرده اند .

« طنز از نظر محتوا ـ نه قالب ـ یکی از انواع ادبی است که نویسنده و شاعر در آن علل و مظاهر واپس ماندگی و معایب و مفاسد و ناروایی های دردناک جامعه را ، به قصد اصلاح ، با چاشنی خنده ، به طور برجسته و اغراق آمیز و توأم با اشاراتی به وضع مأمول زندگی بیان می کند » (12)

با توجه به تعاریف فوق می توان گفت : سه عنصر اصلی خنده مایه ، انتقاد اجتماعی و اصلاح طلبی در شکل گیری طنز دخیل هستند .

در حقیقت طنز اعتراض است بر نارسایی ها و نابسامانی ها و بی رسمی ها که در یک جامعه وجود دارد و گویی جامعه و مسئولان امر نمی خواهند این اعتراض ها را مستقیم و بی پرده بشنوند .

نگاهی مختصر به تعریف طنز از دیدگاه غربی ها :

دکتر جانسون در کتاب فرهنگ واژگان ، طنز را « شعری در نکوهش شرارت یا بلاهت » (13) تعریف می کند .

درایدن در تعریف طنز گوید : « هدف راستین طنز ، اصلاح پلیدی هاست » (14)

سویفت در تعریف طنز می نویسد : « طنز نوعی آیینه است که نظاره گران عموماً چهره هر کس به جز خود را در آن تماشا می کنند ، و به همین دلیل است که در جهان این گونه از آن استقبال می شود ، و کمتر کسی آن را برخورنده می یابد » (15)

پیر اندلو با زبانی استعاری از رساله طنز گرایی می گوید : « طنز مثل ستون هرمس دو چهره ای است که یک چهره ی آن به اشک های چهره ی دیگرش می خندد » (16)

هدف و خاستگاه طنز :

اصولاً خاستگاه طنز از آنجا آغاز می شود که حقوق دیگران رعایت نشود و آزادی توام با مسئولیت مورد تعدی واقع شود و بی بند و باری و هرج و مرج به عنوان آزادی تبلیغ گردد و نظام جامعه در مسیر طبیعی خود مورد تهدید قرار گیرد ستم و تجاوز در اشکال گوناگون چهره نماید و منادیان آزادی ، خود عاملان بدبختی فکر و اندیشه و آزادی گردند و ترقی و اعتلا جای خود را به انحطاط و سقوط دهد و پویایی اندیشه و حرکت ناشی از آن ، کم کم به رکود انجامد .

در حقیقت طنز اعتراض است بر نارسایی ها و نابسامانی ها و بی رسمی ها که در یک جامعه وجود دارد و گویی جامعه و مسئولان امر نمی خواهند این اعتراض ها را مستقیم و بی پرده بشنوند .

استاد زرین کوب می نویسد : « هر یک از نابسامانی ها و بی رسمی ها ممکن است سببی باشد برای پیدایش هجو و هزل یا طنز اجتماعی . طنز هر چند با شوخی و خنده همراه است اما نقدی است جدی بر نارسایی ها و اشکالات اجتماعی ، که قصد سازندگی و اصلاح دارد نه سوزندگی و تخریب .

و دکتر آرین پور در نقد بودن طنز می نویسد : « طنز نویسی بالاترین درجه نقد ادبی است به شرط آن که حوادث و چهره ها را دگرگون نکند »

و نیز در خنده ناک و شوخ طبعی بودن آن می نویسد : « مبنای طنز بر شوخی و خنده است ، اما این خنده ، خنده شادمانی و شوخی نیست خنده ای است تلخ و جدی و دردناک و همراه با سرزنش و سر کوفت و کمابیش زننده و نیشدار که با ایجاد ترس و بیم ، خطاکاران را به خطای خود متوجه می سازد و در مقام تشبیه می توان گفت که قلم طنز نویس کارد جراحی است نه چاقوی آدم کشی . با همه تیزی و برندگیش ، جانکاه و موذی و کشنده نیست بلکه آرام بخش و سلامت آور است . زخمهای نهانی را می شکافد و عفونت را می زداید و بیمار را بهبود می بخشد »

بنابراین هدف طنز « به طور کلی ، تنبّه و توجه دادن افراد یا جامعه به معایب و مفاسد خود ، تحقیر و کوبیدن رذایل اخلاقی ، رشد فضایل اخلاقی و در یک کلام تزکیه و تهذیب و اصلاح و به تکامل رساندن اجتماع است »

و دکتر بهزادی در علل خاستگاه طنز می نویسد : « متأسفانه ، در چهارده قرن گذشته ، غالب زمامداران ، آرامش روح و شادمانی خاطر خویش را در کسب تعلقات دنیوی می جستند و با ریختن خون بی گناهان و بردن عرض و آبروی دیگران بر مسند قدرت قرار می گرفتند و خداوند ، دین ، عدالت و اخلاق ، ابزار و وسایلی می شدند در دست آنان ، برای فریب دادن مردم مظلوم »

و اضافه می کند : « این طنزها مولود هوس های زشت طنز پردازان ، در جهت خوار شماری ارزش های دیگران نیست بلکه تلاش روشنفکرانه و وطن پرستانه ای است ، به منظور ایجاد انگیزه و تفکر در مردم بی تفاوت و کم فرهنگ ، تا بهتر ببینند و بیشتر بیندیشند و ناهنجاری های رایج در جامعه را تشخیص دهند »

* این بیت در نسخه علامه قزوینی نیامده است .


منبع: وبلاگ هجو وطنز در ادبیات فارسی