با اجبار نمی توان مردم را به بهشت برد!
این آدم ها رو که نگاه کنیم گاهی اوقات ظواهر خیلی خوب و برازنده ای دارند، خیلی شیکن، خیلی خوش پوشن، خیلی به ظاهر قشنگ حرف می زنند و گاه دیده میشه متأسفانه ظاهر مذهبی ای هم دارن ولی خوب این طورین و شما هر چی بخوای به زور این ها را به اون راهی که درسته ببری و کاری کنی که قلب های مریضشان خوب شود و آنها هم از شادی بقیه لذت ببرن و در شادی دیگران سهم واقعی داشته باشن، نمیشه.
با این مثل می خوام راهی رو باز کنم برای این عبارتی که امروزه زیاد می شنویم و اون اینکه کسی را به زور نمی توان به بهشت برد.
یکی از آیاتی که می توان آن را در کنار این عبارت گذاشت و بر روی آن صحبت کرد، آیات شریفه «لا إِكراهَ فِی الدّین» و «وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَكُونُواْ مُۆْمِنِینَ و...» است که با زور و شلاق و اسلحه نمی توان کسی را دین دار کرد.
- سوره یونس آیه 99 (ایمان بر مبنای انتخاب، نه اجبار و تحمیل)
بذارید داستان و ماجرای این عبارت و امثال اونو از اینجا براتون بگم که وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله مأمور هدایت جامعه ی انسانی شد. عده ای پذیرفتند و عده ای انکار کردن. حضرت در برابر انکار مشرکان و کافران و منافقان نگران بودند. اینجا بود که ذات باری تعالی به میان می آیند و با بیانات واعظانه ای چون: فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُۆْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا و سخنان حکیمانه ای چون: وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَكُونُواْ مُۆْمِنِینَ به حضرت تسلّی خاطر می دهد.
در یک جمع بندی که از این آیات تسلّی بخش به رسول می توان گفت این است که:
اراده تکوینی خدا بر این است که سراسر جهان به اراده ی او میچرخد و همه چیز تحت اختیار خداوند است. در سایه ی همین اراده تکوینی خداوند، بشر آزاد خلق شده است.
برابر این مشیّت تکوینی، خداوند یک اراده تشریعی قرار داده که بر اساس آن برای هدایت همین بشر که به منزله ی یک مسافری است که از راه دور آمده و نیازمند راهنمایی و تبشیر و انذار است تا او را از بهشت و جهنم و قیامت و... آگاه کنند، به او آگاهی بدهد و راه را برایش روشن کند.
به عبارتی آدمی آزاد است اما رها و عبث نیست؛ با اراده تکوینی ما را آزاد گذاشته اند و اختیار داریم و از طرفی با اراده تشریعی (وضع قوانینی با هادیان درونی چون عقل و فطرت و هادیان بیرونی چون انبیاء و فرشتگان) جلوی ما را گرفته اند.
خداوند می فرماید: ای پیامبر ! من دلم می خواهد که این ها به نظام تشریع هدایت شوند همان طور که تو هم هدایت این ها را می خواهی، اما این را بدان من این ها را آزاد آفریدم و تو نمی توانی که این ها را به اجبار و زور بهشتی کنی.
به فرض هم اگر بتوانی نباید چنین کنی چرا که بهشتی که به اجبار وارد آن شوند، از آن هیچ لذتی نخواهند برد و آن طور بهشتی شدن هیچ فایده و ارزشی ندارد.
وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَكُونُواْ مُۆْمِنِینَ
و اگر پروردگار تو میخواست، قطعاً هر كه در زمین است همه آنها یكسر ایمان میآوردند. پس آیا تو مردم را ناگزیر میكنى كه بگروند؟
آن زمانی بهشت لذت بخش و خوشایند خواهد بود که آدمی با اختیار خود این راه را انتخاب کند، وگرنه بهشتی که به زور باشد و افرادی در آن وارد می شوند قلب هایشان مملو از زشتی و جهنم و آتش باشد، چه فایده ای دارد؟! اصلاً این بهشت چه لذتی دارد؟
تو تنها باید راه سعادت و گمراهی را نشان دهی و آنان را آگاه کنی، همین! اگر من پروردگار می خواستم، تمامی انسانهایى كه روى زمینند ایمان می آوردند ولیكن اینطور نخواسته ام و در نتیجه همه ایمان نیاوردند، و از این به بعد هم همه ایمان نخواهند آورد.
پس، مشیت در این باب با من خدا است و مطلب به خواست من بستگى دارد، و چون من چنین چیزى را نخواسته ام، تو اى پیامبر نباید چنین طمع و توقعى داشته باشى، و نیز نباید در این باب خود را خسته كنى براى اینكه تو قادر نیستى، و ایمانى كه از روى اكراه باشد نیز خواست من نیست.
آن ایمانى را ما از انسانها خواسته ایم كه از حسن اختیار باشد.
و به همین جهت است كه بعد از بیان این حقیقت، در قالب استفهام انكارى فرموده: أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَكُونُواْ مُؤمِنِینَ، یعنى بعد از آنكه بیان كردیم كه امر مشیت و خواست به دست خداى تعالى است و او نخواسته كه تمامی مردم ایمان بیاورند، و در نتیجه همه مردم به اختیار خود به هیچ وجه ایمان نخواهند آورد، با این حال دیگر راهى براى تو باقى نمانده جز اینكه فرضاً مردم را به زور و به اكراه بر ایمان واداشته و مجبور سازى، و من این عمل را براى تو عملى منكر كرده ام و تو نباید دست به چنین كارى بزنى، و نمی توانى این كار را بكنى، و خود من هم ایمان این چنینى را قبول نمی كنم.
پس تو تلاشت را می کنی، ایمان آوردند، آوردند و اگر نیاوردند خوب نیاوردند! بنا نیست همه به اجبار ایمان آورند قرار است که آدمی با هادیانی که دارد با اختیار راه را انتخاب کند. خوب حالا در این جا نظر شما دوست عزیز چیست؟
چقدر به اختیار خودتون و دیگران در ایمان آوردن احترام می ذارین؟
- آیه 99 سوره یونس
- آیه 99 سوره یونس
- آیه 99 سوره یونس
- آیه 99 سوره یونس
- آیه 99 سوره یونس
- آیه 99 سوره یونس
- آیه 99 سوره یونس
- آیه 99 سوره یونس
- آیه 99 سوره یونس
- آیه 99 سوره یونس
کاربران گرامی می توانند فایل صوتی تلاوت این آیه را به آدرس زیر ارسال نمایند.
مطالب مرتبط:
توجه توجه! آزمون استخدامی خداوند برگزار می شود!!!
تا به حال شما این شیرینی را امتحان کرده اید؟!
میلیونر شو! بیشترین سود با کمترین سپرده
تب رفیق شدن با چهره ها برای شهرت!!
حلال هایی که حرام کردنش بدترین بدعته!
سنگین ترین قرار داد تاریخ بشر!
عاقبت فوتبال ما و کری خواندن هایمان!