اعتباریات (٦)
پای درس استاد *
١٥ | ١٤ | ١٣ | ١٢ | ١١ | ١٠ | ٩ | ٨ | ٧ | ٦ | ٥ | ٤ | ٣ | ٢ | ١ |
بخش قبل را از اینجا ببینید
این مطلبی که بالاخره دو حیثیت مذکور هیأتی حاصل میکند یا خیر، بماند برای بحثی که بعداً میخواهیم مطرح کنیم و فعلاً به سراغ ادامه مطلب مرحوم اصفهانی برویم. ایشان سه دلیل آوردند بر مقوله نبودن اعتباریات، بعد میفرمایند:
«کذا لیس من الاعتباریات الذهنیة کالجنسیة و الفصلیة و النوعیة، فإنّ معروضاتها أمور ذهنیة لا خارجیة، و من الواضح أنّ زیداً الخارجی هو المالک شرعاً أو عرفاً، و الدار الخارجیة هی المملوکة شرعاً أو عرفاً.»
یعنی مقوله از اعتبارات ذهنی هم نیست، چون عروض و اتصاف اینها در ذهن است در حالی که در ملکیت، این کتابِ خارجی است که مملوک است یا زیدِ خارجی است که مالک است. بعد میفرمایند:
«بل التحقیق الحقیق بالتصدیق فی جمیع الوضعیات العرفیة أو الشرعیة: أنّها موجودة بوجودها الاعتباری، لا بوجودها الحقیقی، بمعنى أنّ المعنى سنخ معنى بحیث لو وجد خارجاً بوجوده الخارجی لکان إمّا جوهراً بالحمل الشائع، أو کیفاً کذلک، أو إضافة أو جدة بالحمل الشائع، لکنه لم یوجد بهذا النحو من الوجود، بل أوجده من له الاعتبار بوجوده الاعتباری، مثلاً الأسد بمعنى الحیوان المفترس معنى لو وجد بوجوده الحقیقی لکان فرداً من نوع الجوهر، لکنه قد اعتبر زید أسداً، فزید أسد بالاعتبار، حیث اعتبره المعتبر أسداً، و الفوقیة معنى لو وجد فی الخارج حقیقة لکان من مقولة الإضافة، لکن قد اعتبر علم زید فوق علم عمرو، قال تعالى: وَ فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ و البیاض و السواد لو وجدا فی الخارج لکانا فردین من مقولة الکیف المبصر، لکنهما ربّما یوجدان بوجودهما الاعتباری، فیقال «قلب زید أبیض» و «قلب عمرو أسود».
فکذا الملک معنى لو وجد فی الخارج لکان جدة أو إضافة مثلاً، لکنه لم یوجد بذلک النحو من الوجود، بل وجد بنحو آخر عند اعتبار المتعاملین مالکاً شرعاً أو عرفاً، و العین مملوکة شرعاً أو عرفاً، و هذا نحو آخر من الوجود سار و جار فی کل موجود بلحاظ جهة داعیة إلى الاعتبار به یکون موضوعاً للاحکام و الآثار شرعاً و عرفاً، فالعین الخارجیة ربّما تکون جدته الخارجیة الحقیقیة لزید و جدته الاعتباریة لعمرو مثلاً.»
ایشان میگویند که ملکیت، امری اعتباری است؛ یعنی مِلک یک مقوله حقیقیِ واقعی دارد و بعد ذهن آن مقوله را به نحو اعتباری در جایی که واقعاً مصداق آن نیست قرار میدهد و آن مطلب را به عنوان ملکیت اعتبار میکند. بعد سه مثال آوردند:
بعد میگویند ملکیت هم همین طور است.
[بررسی مثالهای محقق اصفهانی]
اکنون بیایید این سه مثال را بررسی کنیم. (ابتدا یادآوری کنم مرحوم اصفهانی حرفهای خیلی نافعی در این عرصه دارد و خودش جاهایی میگوید اگر دیدی حرفهای من با آنچه مشهور است مخالفت دارد دچار وحشت نشوید. من با برهان دارم سخن میگویم. به هرحال ایشان زمینهسازی خوبی کرده است برای توجه به اینکه اساساً سروکار ذهنِ ما با طبایع است. این از آن نکات ظریف است که بشدت در مباحث کلاسیک از آن غافلند و بسیار فواید دارد. حتی در اسم عَلَم هم با طبایع سروکار داریم. یعنی اینکه پدر و مادر برای بچهشان اسم میگذارند، هم موضوع، طبیعت لفظ است و هم مسمی که در جای خودش باید بحث و تبیین شود)
به هرحال ما در سال ١٤١٠ (حدود ١٣٦٨) که این مطلب را مباحثه میکردیم، یک یادداشتی نوشتهام که جای توجه دارد. خوب استدلالات ایشان خیلی قوی است. ما با سه مطلب مواجه بودیم که میخواستیم بین آنها جمع کنیم: آن موقع مواجه بودیم با:
[برخی ارتکازات اجتنابناپذیر در بحث اعتباریات]
من دو امر ارتکازی را در این یادداشتِ آن موقع اشاره کردهام:
[راه حل اولیه برای تبیین ملکیت: منشأ انتزاع معنوی]
راهحلی که من آن موقع داشتم این بوده است که: بیانات مرحوم اصفهانی این است که مقوله یا مابهازای خارجی دارد یا منشأ انتزاع خارجی. من میگفتم که در تمام این براهین، اتصاف خارجی را یکی کردهاند با اتصاف جسمانی؛ در حالی که عالَم فقط عالَمِ جسمانی نیست؛ عالم معانی و ملکوت و ... هم داریم (در بحث کلاسیک آن موقع هم میگفتیم اینها موجود است). چه مانعی دارد ملکیت، منشأ انتزاع صوری در منظر دیدِ خارجی نداشته باشد، اما منشأ انتزاع معنوی داشته باشد؟ یعنی وقتی ملائکه به این کتاب من نگاه میکنند مالکیتش یک منشأ انتزاع معنوی دارد که آن منشأ انتزاع برای آنها بروز و ظهور دارد که میفهمند مالک این کتاب کیست؛ اما برای من این ظهور را ندارد.
[راه حل جدید برای تبیین ملکیت: قبول اعتباری بودن آن و ارائه تبیین جدید]
البته با این حرفها که روزهای قبل مطرح کردیم واقعاً این جوری نیست. لذا در یازده سال بعد طور دیگری یادداشت کردهام:
یمکن أن یقال بالفرق بین الأمور الانتزاعیة و الاعتباریة فإن الأولی لها منشأ انتزاع فلذا لایختلف فی إدراکها و الثانیة لها منشأ اعتبار و أن کان المیزان تحقق الاعتبار نظیر عدم احترام مال المرتد و الحربیّ.
به هر حال منظور این است که همان موقع هم یک ارتکازی داشتم که نمی شود از آن دست برداشت.
[تفاوت این دو راه حل هم به این است که] روی آن فرض، انتزاع داشتیم و دیگر معتبر و اعتبار کردنی در کار نبود. در حالی که واقعاً اعتبار کردن یک چیزی است غیر از انتزاع.
اکنون دقت کنید. آیا واقعاً سه مثال ایشان با هم فرق دارد یا خیر؟ اگر انسان و ذهن انسانها نبود، «زید اسد است» هم نبود. اما آیا مثال دوم و سوم هم همینجور است؟ آیا واقعاً اینکه علم زید فوق علم عمرو است به اعتبار ما است؟
[نسبت، یک حقیقت نفسالامری است]
در اینجا نکتهای را تذکر باید داد که: حتی اگر مقایسه هم نباشد، نسبت واقعیت دارد. اساساً چون نسبت واقعیت دارد ذهن میتواند مقایسه انجام دهد و مقایسه معقول است. مقایسه یک پشتوانه نفسالامری دارد. خیلی وقتها در بحثهای کلاسیک میگویند این مطلب حاصل مقایسه ذهن است برای اینکه مفرّی باشد برای خیلی از بحثها. خوب، ذهن از کجا این مقایسه را انجام داده؟ هیچ منشأ انتزاعی ندارد؟ اگر اوسعیت واقع از وجود را (برای آن مطالب نفسالامری) بپذیریم حرف برای زدن داریم؛ اما اگر نپذیریم مرتب به چالش میافتیم.
بخش بعدی را اینجا ببینید
١٥ | ١٤ | ١٣ | ١٢ | ١١ | ١٠ | ٩ | ٨ | ٧ | ٦ | ٥ | ٤ | ٣ | ٢ | ١ |
پانوشتها:
* بنا داریم ان شاء الله با استفاده از مطالب مطرح شده در درس برخی اساتید بزرگوار حوزه طی سلسله مقالاتی، نکاتی را در موضوعات مختلف پی بگیریم که تا حدودی صبغهی پژوهشی دارد. مطالبی که ذیل عنوان اعتباریات تقدیم میشود، مستفاد از مباحثی است که در درس خارج اصول فقه یکی از اساتید طرح شده است.
منبع: وبلاگ اعتباریات (با قدری تصرف)
تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان