سرّ ذکر «بِحَولِ اللَّه وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد» در نماز!!
انسان در هر رکعت نمازش با جمله «بِحَولِ اللَّه وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد» نفی جبر و تفویض میکند؛ وقتی سوال میکنند ما میتوانیم در نماز از کسی تبری جوییم، امام میفرمایند: بله، شما از معتزله و اشاعره در هر رکعت نماز با گفتن جمله «بِحَولِ اللَّه وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد» تبری میجویید.
اصل مبدأ با پیدایش هر موجود ممکنی ثابت میشود و نظم حاکم بر جهان ثابت کننده توحید است و چون اگر بیش از یک مبدأ در عالم باشد، چون هر مبدأیی صفات او و عین ذات اوست وقتی دو مبدأ در عالم باشد، دو ذات است، دو عین است، دو تشخیص است و این معنای آیه 22 سوره انبیاء است «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا؛ اگر در آسمان ها و زمین جز خداى یکتا خدایانى وجود مىداشت، قطعاً آسمانها و زمین در اثر تدبیرهاى متضاد تباه مى شد؛ پس تداوم هستى نشانه تدبیر واحد و یکتایىِ مدبّر آن است»؛ لذا شرک و الحادی که در آن سرزمین بود با این آیات حل میشود.
زمین چون جامد است، راکد است، مرده است؛ قدرت ندارد که حبه را حیات ببخشد تا بشود خوشه و ثمره دهد «وَآیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ؛ آیا درنیافتهاند که چه بسیار نسلها را پیش از آنان هلاک کردیم؟ آیا ندانسته اند اکنون گرفتار کیفر الهىاند و نمىتوانند به سوى اینان بازگردند» پس آن کسی که تمام این کارها را انجام میدهد ذات اقدس اله است.
تفاوت بین معنای صنعت و خلقت/ انسان حارث است نه زارع
قرآن کریم بین صنعت و خلقت فرق میگذارد ؛ هر جا که سخن از خلقت است به خداوند نسبت میدهد و هر جایی که صحبت از صنعت میشود ابایی ندارد از اینکه به بشر اسناد دهد؛ در سوره مبارکه واقعه این مطلب بیان شده است «أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ؛ به من بگویید، آنچه را کِشت مىکنید» شما کشاورزی دارید، شیار میکنید، آب میدهید، نشاء میکنید و بذر میکارید اما آنکه مرده را زنده میکند ما هستیم. این کارهایی که شما میکنید صنعت است شما حارث هستید نه زارع.
توحید ربوبی با صنعت منافات ندارد/ تحقق توحید ربوبی با نسبت خلقت به خداوند
شما مرده را تحویل مرده دادهاید، آن کسی که این مرده را زنده میکند و حقیقت زراعت کار ماست ، این در حقیقت خلقت است که ما انجام میدهیم. کارهایی که شما انجام میدهید دیدنی است و در نتیجه صنعت است و ما کارهای نادیدنی یا همان خلقت را انجام میدهیم. بنابراین توحید ربوبی با صنعت منافات ندارد. برای توحید ربوبی لازم نیست که صنعت نیز مستقیماً به خداوند نسبت داده شود، صرفاً نسبت خلقت به خداوند تبارک و تعالی توحید ربوبی را محقق میکند.
صنعت در حقیقت مونتاژ خلقت است
صنعت در حقیقت مونتاژ خلقت است، صنعتگر کار دیگری نمیکند؛ مثلاً در صنعت دارو سازی یک دارو ساز میفهمد که عضوی از شخص سالم نیست و جستجو میکند راز و رمز دارو را پیدا میکند و میگوید فلان گیاه فلان امر شمیایی فلان اثر را دارند و مجموع آنها یک اثر مخصوص دارد و دارو ساز این گونه است که برای یک بیمار دارو را تجویز میکند. دارو ساز تشخیص دارد و این تشخیص مال عقل او است و او کسی نیست که چراغ عقل خودش را روشن کند و این چراغ را خدا روشن کرده است. در صنعت هیچ کاری از بشر نیست مگر مونتاژ خلقت.
علم غیردینی نداریم/ قبول و انکار عالم نقشی در دینی بودن یا نبودن علم ندارد
بنابراین زمانی که چراغ چشم، چراغ گوش، چراغ عقل و قلب را خدا داده است و حتی راهنمایی این که این چراغ را به کدام طرف بگیرد را نیز خداوند کرده است «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» پس چیزی از خود انسان نیست و اگر صنعتی انجام میدهد منشأ و اصل آن صنعت و مواد اولیه آن از خداوند تبارک و تعالی است؛ بنابراین علم غیر دینی هم نخواهیم داشت. حالا ممکن است عالم مۆمن یا کافر باشد، چرا که بحث در فعل خداست و فعل خدا همان طور که فعل و قول امام دینی است، دینی است و قبول و انکار عالم نقشی در دینی بودن یا نبودن آن ندارد.
تمایز علوم به تمایز موضوعات است/ همه علوم دینی هستند
علم محال است دینی نباشد، عالم یا قبول دارد یا قبول ندارد؛ چرا که کل علم و کل نظام هستی فعل خداوند است و اگر فعل پیامبر و امام دینی است پس قطعاً فعل خداوند نیز دینی است قبول یا انکار عالم را نباید به حساب علم آورد.
تمایز علوم به تمایز موضوعات است و تمایز روشها نیز به موضوعات است و تمایز سبقهها با تمایز موضوعات است. برای دینی بودن و دینی نبودن که سبقههای علوم شمرده میشود باید به موضوعات علوم مراجعه کرد. اگر بحث در علمی فعل شخص «زید» و «عمر» بود که علم دینی نیست اما اگر موضوع علمی فعل خداوند بود قطعا دینی شمرده میشود.
انسان در هر رکعت نمازش با جمله « بِحَولِ اللَّه وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد» نفی جبر و تفویض میکند؛ چرا که معنای این تعلیم اختیار و ابطال جبر و تفویض در نماز است. یعنی من به عنوان انسان جمیع قعود و قیامم به حول و قوه الهی است نه اینکه در رکعات نماز که میایستم یا مینشینم به حول و قوه الهی است.
وقتی سوال میکنند ما میتوانیم در نماز از کسی تبری کنیم امام میفرماید: بله شما از معتزله و اشاعره در هر رکعت نماز با گفتن جمله « بِحَولِ اللَّه وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد» تبری میجویید، در حقیقت حرف معتزله که همه چیز را خداوند به انسان تفویض کرده است و همچنین حرف اشاعره که جبر است با این ذکر ابطال میشود.
بینیازی خداوند به شکرگزاری انسان/ شکرگزاری کمال انسان است
ذات اقدس اله بعد از اینکه به ناسپاسی آنها اشاره میکند میفرماید: «سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ؛ منزّه است آن که همه جفتها را آفرید؛ از گیاهان و حیواناتى که زمین آنها را مىرویاند و پدید مىآورد، و از آدمیان و آفریدگانى که بدانها آگاهى ندارند؛ او همه را به صورت نر و ماده آفرید» او نیازی به شکر ما ندارد او منزه از هر چیزی است و اگر سخن از شکرگزاری میشود این کمال خود انسان است. در ادامه آیه خداوند تعلیم صنعت میکند چرا که اشاره به ثمر بعد از تناکح است. یعنی صنعت تناکح باعث زنده شدن مرده و روییدن درخت و میوه بر روی زمین میشود.
بخش قرآن تبیان
منبع: صدای شیعه ؛تفسیر آیات 33-38 سوره یاسین توسط آیت الله جوادی آملی