ایمان از دیدگاه حضرت علی (ع)
در کتاب شریف نهجالبلاغه که حاوی سخنان نغز و حکیمانه حضرت علی (علیهالسلام) است، مسئله ایمان از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار است و به جهات گوناگون آن پرداخته شده که در این نوشتار، به نمونههایی از آن اشاره میشود.
![حضرت علی علیه السلام کی جنگیں](https://img.tebyan.net/big/1392/10/5116966024681181213211312702539946214.jpg)
الف) فضیلت ایمان
«همانا بهترین چیز که نزدیکیخواهان به خدای سبحان بدان توسل میجویند، ایمان به خدا و پیامبر ... است» (1)
ب) اقسام ایمان
«برخی ایمان در دلها برقرار است، و برخی دیگر میان دلها و سینهها عاریت و ناپایدار» (2)
ج) پایههای ایمان
«ایمان بر چهار پایه استوار است: بر شکیبایی، و یقین، و عدالت و جهاد. شکیبایی و صبر را چهار شاخه است: آرزومند بودن، ترسیدن، و پارسایی و چشم امید داشتن. پس آن که مشتاق و آرزومند بهشت بود، شهوتها را از دل زدود، و آن که از دوزخ ترسید، از آنچه حرام است دوری گزید، و آن که خواهان دنیا نبود و پارسایی داشت، مصیبتها بر وی آسان نمود، و آن که مرگ را چشم داشت، در کارهای نیک، پای پیش گذاشت.
و یقین بر چهار شعبه است: بر بینایی زیرکانه، و دریافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پیشینیان. پس آن که زیرکانه دید، حکمت بر وی آشکار گردید، و آن را که حکمت آشکار گردید، عبرت آموخت، و آن که عبرت آموخت، چنان است که پیشینیان زندگی را در نوردید.
و عدل بر چهار شعبه است: بر فهمی ژرف نگرنده، و دانشی پی به حقیقت برنده و نیکو داوری فرمودن، و در بردباری استوار بودن. پس آن که فهمید، به ژرفای دانش رسید و آنکه به ژرفای دانش رسید، از آبشخور شریعت سیراب گردید و آن که بردبار بود، تقصیر نکرد و میان مردم با نیکنامی زندگی نمود.
و جهاد بر چهار شعبه است: به نیک وادار نمودن و از کار زشت منع فرمودن و پایداری در پیکار با دشمنان، و دشمنی با فاسقان. پس آنکه به کار نیک واداشت، پشت مومنان را استوار داشت، و آن که از کار زشت منع فرمود، بینی منافقان را به خاک رساند؛ و آن که در پیکار با دشمنان پایدار بود، حقی را که بر گردن دارد ادا نمود؛ و آن که با فاسقان دشمن بود و برای خدا به خشم آید، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخیز، وی را خشنود نماید» (3)
و در جای دیگر درباره حقیقت ایمان فرمودند:
«ایمان، شناختن به دل، و اقرار به زبان و فرمان بردن با اندامها است» (4)
د) نشانههای ایمان
1 - «ایمان بنده، راست نباشد، جز آنگاه که اعتماد او بدانچه در دست خداست، بیش از اعتماد وی بدانچه در دست خود اوست باشد.» (5)
2 - کلمه 333 کلمات قصار ص 420 نهجالبلاغه:
(در صفت مۆمن فرمود:) شادمانی مۆمن در رخسار اوست و اندوه وی در دلش. سینه او هر چه فراختر است و نفس وی هر چه خوارتر. برتری جستن را خوش نمیدارد، و شنواندن نیکی خود را به دیگران دشمن می شمارد. اندوهش دراز است، همتش فراز. خاموشیاش بسیارست، اوقاتش گرفتار؛ سپاسگزار است، شکیباییپیشه است، فرو رفته در اندیشه است، نیاز خود به کس نگوید، خوی آرام دارد، راه نرمی پوید. نفس او سختتر از سنگ خارا (در راه دینداری) و او خوارتر از بنده (در فروتنی و بی آزاری).
و نیز فرمود: «ایمان آن است که راستی را برگزینی که به زیان تو بود بر دروغی که تو را سود دهد، و گفتارت بر کردارت نیفزاید و چون از دیگری سخن گویی، ترس از خدا در دست آید» (6)
ه) آفات ایمان
1 - همنشینی با اهل هوی و هوس.
2 - دروغ گفتن.
3 - حسد ورزیدن.
«همنشینی پیروان هوا، فراموش کردن ایمان و جای حاضر شدن شیطان است. از دروغ دوری گزینید که از ایمان به دور است ... بر هم حسد مبرید که حسد، ایمان را میخورد چنانکه آتش، هیزم را» (7)
![ایمان](https://img.tebyan.net/big/1392/06/1672161332061981241091466862253652002156167.jpg)
و) عوامل تقویت ایمان
1 - اعمال صالح
«ایمان را بر کردههای نیک، دلیل توان ساخت، و از کردار نیک، ایمان را توان شناخت» (8)
2 - سلامت قلب
«ایمان بندهای استوار نگردد تا دل او استوار نشود؛ و دل او استوار نشود، تا زبان او استوار نگردد» (9)
3 - صبر
«صبر و شکیبایی نسبت به ایمان، مثل سر است نسبت به تن، همانطور که تن بی سر، فایدهای ندارد، ایمانی هم که صبر و شکیبایی در او نباشد، فایدهای ندارد» (10)
4 - حیا
«هیچ ایمانی مثل حیا نیست» (11)
ز) نتایج ایمان
1 - شهود حق
«دیدهها او را آشکارا نتوان دید، اما دلها با ایمان درست، بدو خواهد رسید» (12)
2 - توان فهم معارف عالی
«دانستن امر ما (ولایت) کاری سخت است و تحمل آن دشوار، کسی آن را تحمل نکند جز انسان با ایمانی که خداوند قلب او را برای ایمان آزموده باشد» (13)
پینوشتها:
(1) نهجالبلاغه، خطبه 110
(2) همان خطبه 189
(3) همان، کلمات قصار، 31
(4) همان، 227
(5) همان 310
(6) همان، 458
(7) همان، خطبه، 86
(8) نهجالبلاغه، خطبه، 156
(9) همان، 176
(10) همان، کلمات قصار، 82
(11) همان، 113
(12) همان، خطبه 179
(13) همان، خطبه 189