تبیان، دستیار زندگی
نقشی که اسم و گروه اسمی در گروه یا جمله واره یا جمله بازی می کند، حالت یا وظیفه یا نقش دستوری آن نامیده می شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حالت های اسم و گروه اسمی در کلام

نقشی که اسم و گروه اسمی در گروه یا جمله واره یا جمله بازی می کند، حالت یا وظیفه یا نقش دستوری آن نامیده می شود.

آسیه بیاتانی  - بخش ادبیات تبیان

دستور زبان

نقشی که اسم و گروه اسمی در گروه یا جمله واره یا جمله بازی می کند، حالت یا وظیفه یا نقش دستوری آن نامیده می شود.

حالات اسم عبارتند از:

1-      مسندالیهی و فاعلی 2- متمی 3- ندا 4- همسانی 5-روشنگری 6- شبه بدلی 7- وابسته داری 8- مسندی

حالت مسندالیهی:

حالت مسند الیهی آن است که اسم یا گروه اسمی، مسندالیه گردد و مسندالیه آن است که امری به آن اسناد داده شود؛ یا بگفته دیگر چیزی است که خبری درباره آن بدهند؛ مانند: "هوشنگ مهربانست" و "فریدون رفت" که هوشنگ و فریدون مسندالیهند، به هوشنگ مهربانی و به فریدون رفتن اسناد داده شده است.

متمّم:

متمم، گروه اسمی یا اسمی است که معمولا بوسیله حرف اضافه (متمّم ساز) چیزی به معنای کلمه دیگر می افزاید؛ یا نقص معنی آن را تکمیل می کند. مانند: او به خانه رفت، فرهاد به شهر اصفهان سفر کرد، کار در مدرسه

متمم اقسامی دارد که عبارتند از: 1- متمم فعل 2- متمم اسم 3- متمم صفت 4- متمم قید 5- متمم صوت

متمّم فعل:

آن است که به وسیله حرف اضافه (متمّم ساز) چیزی به معنای فعل بیفزاید، یا نقص معنی آن را کامل کند. متمم فعل بر دو قسم است: 1- مفعول 2- متمم قیدی

مفعول:

اسم یا گروه اسمی یا جمله واره ای است که عمل فعل متعدی از فاعل به آن سرایت می کند و بدون آن معنی فعل متعدی ناتمام ست، بنابراین از وابسته های پردازنده یا لازمست.

مفعول معمولا با حروف اضافه "را"، "به"، "از"، "برای" و.... به فعل مربوط می گردد؛ مانند:هوشنگ را دیدم، کتاب را به فریدون سپردم، آن موضوع را از فرهاد پرسیدم.

مفعول امروزه بر دو قسم است:

مفعول صریح یا رائی و غیر صحیح یا غیر رائی یا متمم لازم.

مفعول رائی به مفعولی گفته می شود که با "را" ی مفعولی همراه باشد؛ مانند: غذا را خوردم، که "غذا" را مفعول رائی و "خوردم" را فعل متعدی رائی می گوییم، زیرا می تواند با "را" مفعولی همراه باشد.

متمم، گروه اسمی یا اسمی است که معمولا بوسیله حرف اضافه (متمّم ساز) چیزی به معنای کلمه دیگر می افزاید؛ یا نقص معنی آن را تکمیل می کند.

متمم قیدی:

گروه یا گروه اسمی است که با کمک حرف اضافه نقش قید را بازی کند، یعنی چیزی بر معنای فعل بیفزاید، بنابراین از وابسته های افزاینده است و تفاوت آن با مفعول تنها از لحاظ معنی است زیرا هر دو دارای حرف اضافه اند.

متمم قیدی با توجه به تعریف آن از گروه های قیدی ست و تفاوت آن با قید در آن است که قید حرف اضافه ندارد مثال:

"هرگز او را ندیدم" ولی متمم قیدی حرف اضافه دارد مانند: "او را در دانشگاه دیده ام".

متمم های قیدی را از لحاظ معنی به اقسام زیر تقسیم می کنند:

1.       مکان: من در خانه ماندم، او به دانشگاه رفت.

2.       زمان: گیاهان در بهار می رویند، در پاییز برگ درختان زرد می شود.

3.       کیفیت و حالت: او چون سایه به دنبال من می آید، هوشنگ در خوبی نظیر ندارد.

4.       علت: از ترس رنگش پرید، به علت بیماری به مدرسه نرفت.

5.       مقصود: من برای خرید به بازار رفتم، او به منظور گردش به اصفهان سفر کرد.

6.       ابزار و وسیله: پسرم نامه اش را با مداد نوشت، من کتاب را به وسیله برادرم به آنجا فرستادم.

7.       جنس: شمشیر از آهن ساخته می شود یعنی از جنس آهن.

8.       موافقت:دنیا به کام او می گردد؛ یعنی موافق کام او.

9.       تبرّک: بنام خدا کار خود را شروع می کنم یعنی به مبارکی نام خدا.

10.   همراهی: با او به اصفهان رفتم یعنی همراه او.

11.   سلب: بی او این کار را تمام کردم.

12.   استثناء: همه آمدند مگر احمد، همه جز فریدون با من موافقند.

13.   مقابله(به معنی در مقابل): یک تار موی او را به عالمی نمی دهم.

متمم کوتاه قیدی:

گاهی به دلیل کثرت استعمال، حرف اضافه (متمم ساز) متمم قیدی حذف می شود و این امر در مورد متمم های مکان و زمان و قیمت و مقدار بیشتر رخ می دهد. مانند: به آنجا رفتم، در آنجا نشستم، دو فرسخ راه رفت.

متمم عامل:

فاعل واقعی فعل مجهول گاهی در جمله ظاهر می شود و آن را می توان "عامل" یا " متمم عامل" نامید مانند: "سهراب به دست رستم کشته شد"، " این سخن به وسیله او گفته شد" رستم در ژرف ساخت، فاعل واقعی است ولی به صورت متمم قیدی یا متمم عامل یا عامل فعل در جمله ظاهر شده است.

ادامه دارد....


منابع:

دستور مفصل امروز، دکتر خسرو فرشید ورد

دستور زبان فارسی، حسن احمدی گیوی