تبیان، دستیار زندگی
با توجه به روایت حضرت رسول اکرم محمد (صلی الله و علیه وآله) که فرمود : یا علی تو بمنزله کعبه هستی و مردم باید بسوی تو بیایند. که نشانگر آنست که ما باید بسوی امام زمانمان برویم . آیا وقت آن نرسیده که فقط به بیا بیا گفتن اکتفا نکنیم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا وقت آن نرسیده که قوم یونس مایه عبرت ما باشد؟

حضرت یونس علیه السلام

با توجه به روایت حضرت رسول اکرم محمد (صلی الله و علیه وآله) که فرمود : یا علی تو به منزله کعبه هستی و مردم باید بسوی تو بیایند که نشانگر آنست که ما باید بسوی امام زمانمان برویم . آیا وقت آن نرسیده که فقط به بیا بیا گفتن اکتفا نکنیم و با توبه دسته جمعی و همت والا بسویش برویم.


چرا از رفتارهای مثبت اقوام گذشته عبرت نگیریم؟

امیرالمۆمنین علیه السّلام در بخشی از خطبه قاصعه ( خ 192 ) فرمودند: «...از حالات زندگى فرزندان اسماعیل پیامبر، و فرزندان اسحاق پیامبر، فرزندان اسراییل «یعقوب» (كه درود بر آنان باد) عبرت گیرید، راستى چقدر حالات ملّت ها با هم یكسان، و در صفات و رفتارشان با یكدیگر همانند است! »

به این بخش از ماجرای عبرت انگیز قوم یونس توجّه کنید:

یونس پیامبر پس از گذشت سی سال دعوت به یکتاپرستی و ناامید شدن از ایمان مردم، عاقبت قومش را نفرین کرد و آنها را از نزول عذاب قطعی خداوند در روز موعود ( چهارشنبه برابر با نیمه شوّال ) خبر داد و آنگاه از میانشان بیرون رفت.

در مدّت دعوت، فقط دو نفر به او ایمان آوردند. یکی عابدی بود به نام تنوخا که او همراه یونس نیز از شهر بیرون رفت و دیگر عالم باایمان و حکیمی به نام روبیل که او در شهر توقف كرد و به امید نجات قوم میان آنها ماند.

روز موعود از همان بامداد آثار و علائم عذاب هویدا شد و ابرى كه در او پاره هاى آتش بود اطراف شهر را احاطه كرد و همه در و دیوار آنها سیاه شد. روبیل با صداى بلند فریاد زد: اى مردم من شخص مهربانى هستم نسبت به شما و خیرتان را می خواهم. بدانید یونس‏ شخص راستگویی است و ما هرگز از او دروغی نشنیده‏ایم.

اینها همه علامت عذاب است! بروید و یونس را پیدا كنید؛ اگر هنوز در میان ما باشد، مطمئن باشید كه اینها عذاب قطعی نیست؛ و اگر رفته باشد؛ بدانید عذاب قطعی خداوند است.

مردم رفتند و جستجو كردند؛ ولی او را نیافتند. آنگاه نزد روبیل آمدند و گفتند: اى روبیل! تو مرد دانشمند و صلاح جوئى هستى، آنچه صلاح می دانى، امر کن تا انجام دهیم. روبیل گفت: من یونس را براى آن طلب می كردم تا به او ایمان آورید و خداوند این عذاب را بردارد؛ اكنون كه او رفته و غایب است، خداى او که هست!

اوّلا، باید شما ردّ مظالم كنید و اگر كسى از شما سنگى از مال دیگرى برداشته و در بنائى بكار برده آن سنگ را به صاحبش برگرداند! پس از آن بیائید، جمع شویم و پیش از طلوع آفتاب به صحرا رویم. تمام اهل شهر از زن و مرد، پیر و جوان، بزرگ و كوچك، بیرون رفتند و حیوانات را نیز بیرون بردند.

این را یقین داریم که ابلیس لعین با هر نوع اقدامی که باعث شود ذره ای امر فرج و ظهور شتاب گیرد، مخالف است. چرا که روز ظهور و فرج نهایی، روز نابودی و مرگ اوست! پس او با هر بهانه ای که شده، نمی گذارد اقدام مۆثّر و همّت بلندی در این زمینه صورت پذیرد. با وعده های فریبنده و وعیدهای واهی ما را سست و بی همّت می کند و امور دیگر را در نظرمان مهم تر می سازد

روبیل دستور داد بزرگان لباس پلاس بپوشند و كودكان را از مادرانشان جدا كنند و با صداى بلند خدا را با این كلمات بخوانند: «یا حىّ یا قیّوم یا حىّ حین لا حىّ یا یُحیى الموتى یا حىّ لا اله الا انت» و گفتند: پروردگارا ما ظلم و ستم كردیم! پیغمبر تو را تكذیب نمودیم! به سوى تو آمده‏ایم و طلب آمرزش می كنیم! اگر ما را نیامرزى و توبه مان را نپذیرى همانا از زیانكاران خواهیم بود، اى ارحم الراحمین! ببخش ما را و از گناهمان درگذر! آنقدر ناله و زارى نمودند تا آفتاب غروب كرد. هنگام غروب آفتاب غضب پروردگار فرو نشست و دعا و توبه آنها پذیرفته شد. وحى رسید به اسرافیل که به زمین فرود آى و عذاب مرا از قوم یونس برگردان و برطرف نما، چرا که آنها توبه كردند و بسوى ما بازگشتند. اسرافیل عرض كرد: پروردگارا عذاب آنها را احاطه نموده و نزدیك است هلاك شوند. به كدام محل عذاب را برگردانم. پروردگار فرمود: به فرشتگان امر كردم كه نازل نكنند عذاب را تا امر و عزیمت من دوباره بآنها برسد. اسرافیل به زمین فرود آمد و برگردانید عذاب را به جانب كوههاى موصل و آنها مبدل به آهن شدند! وقتى قوم یونس مشاهده كردند که خداوند عذاب را از آنها برطرف نمود. پس به منازل خود بازگشتند و حمد سپاس پروردگار را بجای آوردند. ( تفسیر جامع، ج‏3، ص: 239 )

فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْیَةٌ آَمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِیمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آَمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ مَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ ( یونس ، 98 ) چرا هیچ شهری از شهرها که بر ایشان عذاب فرستادیم، ایمان نیاوردند در زمانی که ایمان به حالشان سود بخشد؛ مگر قوم یونس که چون ایشان ایمان آوردند، عذاب مذلّت و خواری در زندگانی دنیا را از ایشان برداشتیم و برطرف نمودیم و آنان را تا هنگام اجلشان - از نعمات دنیوی- بهره مند ساختیم؟

راستی ما چه از قوم یونس کمتر داریم؟ آیا عذاب ها و بلاهایمان کمتر و سبکتر از آنان است؟ مگر نه این است که مصیبت و بلای پیامبر ما از تمام پیامبران پیشین خود بیشتر بوده و بیشترین سختی و آزار را دیده است؟ (ما أوذِیَ نبیٌّ بمثلِ ما أوذِیتُ: هیچ پیامبری به اندازه من اذیّت نشده است! ) پس به همان نسبت مصیبت و بلای دوستداران و پیروان او از سایر اقوام گذشته بیشتر است. مسلّماً هر چه دوستی و وابستگی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله بیشتر باشد؛ سختی و بلا و مصیبت وارد شده به ایشان و خودمان را بیشتر احساس خواهیم کرد.

آخرالزمان

علاوه بر این آیا از وقوع بلاها و عذاب های آخرالزمان بی خبر و ناآگاهیم؛ در حالی که پیشگویی ها و هشدارهای پیامبر خدا را در این باره بارها و بارها شنیده ایم و اغلب آنها را هم دیده ایم!؟

آیا عالمان حکیم و با تقوا در میانمان نیست که راهی برای نجاتمان تدبیر کنند؛ آنچنان که عالم قوم یونس، برای قوم خویش تدبیر کرد؟ آیا واسطه ها و شفیعان ما نزد خداوند کمتر و پایین تر از واسطه های آن قوم است؟

آنان اشک و ناله ی کودکان بی گناه و پریشانی و بی قراری احشام و حیوانات را واسطه قرار دادند تا رحمت خداوند را جلب نمایند؛ آیا اضطرار و پریشانی زینب کبری علیها السلام کم از اضطرار و پریشانی آنان دارد؟ آیا فریاد العطش کودکان در کربلا کمتر از فریاد کودکان قوم یونس است؟ آیا استغاثه ی فاطمه زهرا علیها السلام بین در و دیوار کوچکتر از استغاثه ی زنان و مادران آن قوم است؟

انواع عذاب ها و بلاها و ظلم ها و ستم ها بر سرمان سایه افکنده و بناست روز به روز هم بیشتر شود و همه جا پر از ظلم و جور گردد؛ ولی چرا تاکنون اقدامی همچون اقدام قوم یونس برای رفع آنها نکردیم!؟

آیا برای یکدل شدن و اقدام هماهنگ بهانه و مناسبت کم داریم؟ محرّم، فاطمیّه، ایّام حج، زیارت قبور ائمّه علیهم السلام، رمضان و شبهای قدر، تمام اعیاد و وفیات، جمعه ها و اوقات نماز جماعت و ...

آیا برای عرض حاجت و ندبه و اشک و ناله به درگاه الهی، نسخه های مۆثّر از ادعیه و ختوم و نذورات و توسّلات و اذکار مأثور کم داریم؟

آیا واقعاً نمی توانیم همچون قوم یونس در یک اقدام جمعی از شهرها بیرون رویم و در میان بیابانها و کوه ها پراکنده شویم و از تعلّقات شهرنشینی و مظاهر سرگرم کننده دنیا برای یک روز هم که شده دل بکنیم و ندبه سر دهیم و ضجّه بزنیم و توبه کنیم و دست به دعا برداریم و ملتمسانه رفع کلّی بلاها و عذابها را بخواهیم و فرج مولای غریب شرید طرید خود را از خداوند کریم مسئلت نماییم؟ از چه واهمه داریم؟

نکند از رحمت خداوند نا امیدیم! که این کفر است و بزرگترین گناه! « وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ - یوسف87» یعنی از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند.

نکند از نیشخند نامحرمان می هراسیم! یا نسبت به محرمان دلسرد و ملول گشته ایم! یا کسب و کار و شغل و مقام و مال و منال دنیا به حدّی چشم و دلمان را پر کرده که دیگر درد و رنج و عذاب دوران غیبت را وجدان نمی کنیم! یا ...

هر چه باشد؛ ولی این را یقین داریم که ابلیس لعین با هر نوع اقدامی که باعث شود ذره ای امر فرج و ظهور شتاب گیرد، مخالف است. چرا که روز ظهور و فرج نهایی، روز نابودی و مرگ اوست! پس او با هر بهانه ای که شده، نمی گذارد اقدام مۆثّر و همّت بلندی در این زمینه صورت پذیرد. با وعده های فریبنده و وعیدهای واهی ما را سست و بی همّت می کند و امور دیگر را در نظرمان مهم تر می سازد.

هر چه دوستی و وابستگی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله بیشتر باشد؛ سختی و بلا و مصیبت وارد شده به ایشان و خودمان را بیشتر احساس خواهیم کرد

راستی اقدامی شبیه عمل قوم یونس، چقدر از اقدام جمعی مردم در روز طبیعت که همه به قصد تفرّج و رهایی از نحوست سیزده! از شهر بیرون می روند؛ کمتر و بی ارزشتر قلمداد می شود؟! چگونه است که در این روز خاص یک وفاق جمعی پدید آمده است؟ کدام عالم حکیمی به این کار فرمان داده است؟ مردم از چه عذاب و بلای قطعی و حتمی فرار می کنند و چگونه از شهرنشینی فاصله می گیرند و به دامن طبیعت پناه می برند؟! امّا چرا همین مردم از عذاب ها و بلاهای قطعی و حتمی آخر الزمان نمی گریزند؟ گویا اصلاً آنها را نمی بینند و هشدارها را باور نکرده اند؟

«أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ - حدید16» آیا هنوز وقت آن نرسیده که اهل ایمان دلهایشان برای ذکر خدا و سخن حق خاشع شود؟ شگفتا، گویی روی سخن در این آیه ما نیستیم؛ بلکه فقط قوم یونس و قوم موسی بوده اند! قوم موسی هم پیش از این، روزی به خود آمدند و دلهایشان به ذکر خدا نرم شد و چهل بامداد به درگاه الهی ندبه و ناله سردادند تا امورشان اصلاح گردد. عاقبت گره از کارشان گشوده شد و خداوند از باقیمانده عذاب و بلای مقدّر آن قوم نیز صرف نظر نمود و فرجشان با ظهور حضرت موسی فرا رسید. آیا می شود که امر فرج مولای ما هم با بشارت ظهورشان به زودی فرا رسد و خداوند از باقیمانده عذاب و بلای غیبت درگذرد؟ البته که می شود؛ ولی گویی همّت جمعی می طلبد و اقدامی همچون اقدام قوم یونس یا قوم موسی! تا امروز که آنها نشان دادند از ما با عرضه تر و زرنگ تر بودند!!

بخش قرآن تبیان


منبع: اسک دین

مطالب مرتبط:

فلسفه دعا

تاملی در مسأله دعا

دعا درمانی