معلّم خوب چه صفاتی باید داشته باشد؟
مقاله حاضر نظر استاد توران میر هادی در مورد صفات یک معلم خوب است.
توران میرهادی (خمارلو) (1306-) استاد ادبیات کودکان، نویسنده و متخصص آموزش و پرورش یکی از شخصیتهای برجستهء فرهنگی است که بیش از شصت سال در گسترهء آموزش و پرورش، فرهنگ کودکی و ادبیات کودکان کوشیده و در این روند یکی از چهرههای تاثیرگذار سدهء کنونی ایران بوده است. در این راه او به همراه همسر و همراهش محسن خمارلو به مدت 25 سال مجتمع آموزشی تجربی فرهاد یا مدرسه فرهاد را از از سال 1334 تا 1359 اداره کرد. این مجتمع یکی از آموزشگاههای تجربی و الگوواره ایران بود که هدفها و کارکردهای آموزش و پرورش مدرن در آن تجربه و ارزیابی میشد. همچنین او یکی از بنیانگذاران شورای کتاب کودک است و از سال 1358 تا کنون سرپرستی تدوین و تالیف فرهنگنامه کودکان و نوجوانان را نیز برعهده داشته است.
معلّم باید متواضع باشد. معلّم همیشه می آموزد. از شاگرد، از پدر و مادر، از مستخدم مدرسه و در هرشرایطی می آموزد. خودش هم شاگرد است و هم معلّم است. به همین سبب، نمی تواند چیزی را برای خودش نگه دارد، می خواهد بگیرد و رد کند. بنابراین اگر متواضع نباشد و روحیه ی طلبگی نداشته باشد، نمی تواند همیشه بیاموزد.
معلّم باید با حوصله باشد. کار تعلیم و تربیت خیلی طولانی است. معلّم ذره ذره از زحماتش نتیجه می گیرد. کار معلّم مثل کلید برق نیست که در یک حرکت آن را می زنید، چراغ روشن می شود. ممکن است هزاران حرکت فقط یک نتیجه بدهد. بنابراین، معلّم باید حوصله داشته باشد: حوصله ی گوش دادن، حوصله ی کشف کردن، حوصله ی راهیابی، حوصله ی حل کردن مشکلات و انواع حوصله ها معلّم باید دقیق باشد. اگر دقیق نباشد، نمی تواند ببیند. از لحظه ها و رفتارها می گذرد. از علامت هایی که شاگرد می دهد، محیط می دهد، پدر و مادر می دهند، می گذرد. پس فقط دقت معلّم است که می تواند او را در زمینه ی کاری که دارد راهنمایی کند.
معلّم باید حالت بی طرفی علمی داشته باشد. یعنی تعصب نداشته باشد، زود قضاوت نکند و زود به نتیجه نرسد، بلکه مثل یک دانشمند شرایط را سبک و سنگین کند، علت را بیابد و پیش از قضاوت سنجش های لازم را در مورد شاگردش، کارش، رشته ی درس او و خودش داشته باشد.
معلّم باید پایداری و مقاومت داشته باشد. یعنی اگر امروز کارش به نتیجه نرسید، فردا هم کار کرد و باز هم به نتیجه نرسید، پس فردا و روزهای دیگر هم کارش نتیجه نداد، همچنان در جهت مقصود پایداری کند تا شاگردش، خودش، کلاسش و مدرسه اش را به مقصد نزدیک کند ، تا پدر و مادر را در زمینه ی هدایت فرزندشان راهنمایی کند.
معلم باید ذهنی باز داشته باشد. یعنی گیرنده های معلّم مثل گیرنده های تلویزیون در همه ی جهت ها باید کار کند. و هیچ وقت روی یک موضوع نایستد. اگر معلّم دیگری تجربه ی دیگری کرده است ذهن باز معلّم است که می تواند این نتیجه را بگیرد و بسنجد و از آن بهره بگیرد. اگر بچّه ای کار تازه ای کرده است، ذهن باز معلّم می تواند از کار تازه ی آن بچّه نکته بیاموزد که کار معلّمی او را ثمربخش تر کند. اگر معلّم مقاله ای می خواند، ذهن باز اوست که می تواند نکته هایی از آن مقاله دریافت کند. اگر در جایی پژوهشی شده است، ذهن باز معلّم از آن پژوهش بهره ای برای کارش می گیرد، به قول معروف معلّم باید نسبت به تأثرات خارجی باز باشد و واهمه نداشته باشد.
معلّم باید انعطاف داشته باشد. خطری که معلّم ها را همیشه تهدید می کند این است که در روش و سبکشان متحجر می شوند، یعنی می گویند: « من جز این روش تدریس هیچ روش دیگری را قبول ندارم. » چنین چیزی درست نیست. باید قبول کرد، انعطاف داشت، رفت، دید، فهمید، نشست و گوش کرد. در حقیقت معلّم باید گوش های باز، چشم های باز، و ذهن باز در برابر همه ی تأثرات داشته باشد و انعطاف پذیر باشد.
معلّم باید با شاگردانش رابطه ای صمیمانه و انسانی برقرار کند. در چنین حالتی است که محیط آماده می شود برای این که بچّه بیاموزد. متأسفانه ما به نقش این رابطه ی صمیمانه به اندازه ی کافی آگاه نیستیم. این رابطه ی صمیمانه گاه با یک نگاه ایجاد می شود، گاه با یک حرکت دست یا یک لبخند و یا یک نوازش، یا با گفتن یک جمله ی کوتاه. به هر حال چنین رابطه ای خیلی درونی است و آنچه به وجودش می آورد خیلی متفاوت است. نمی شود فرمول وار گفت، فقط باید مهارت داشت و به جا و به موقع حرکت مناسب را کرد.
معلّم باید ظرافت و تعمق داشته باشد. کار معلّمی کار فوق العاده ظریفی است. من گاهی در فیلم ها می بینم که دارند با دستگاه رادیو یا تلویزیون را سیم پیچی می کنند، سیم های نازک را می کشند، به هم وصل می کنند، یا نحوه ی استفاده از وسایل جراحی را می بینم و می بینم که کار چقدر ظریف است، ناگهان به نظرم می رسد که کار معلّم از این هم ظریف تر است. در کار تعلیم و تربیت موج ها را نمی شود دیدو ثبت کرد. من حرف می زنم، شما ثبت می کنید، ولی ما هیچ ارتباط سیمی با همدیگر نداریم! حالا فکرش را بکنید که معلّم چقدر در کارش باید ظرافت باشد که بتواند همه ی موج ها را در جهت پیشرفت به حرکت در آورد. متأسفانه خیلی کم هستند معلّمانی که این نکته را کاملأ درک کرده باشند و در عمل هم به آن رسیده باشند. معلّم باید قدرت طراحی و پیش بینی داشته باشد. من روی این صفت تکیه می کنم. معلّم باید زمان لازم را برای مطالعه، برای طراحی و پیش بینی داشته باشد، و این طراحی را مثل یک دانشمند انجام بدهد، یعنی کار مستند و صحیح بکند و دقت واقعی علمی داشته باشد.
البته آنچه من گفتم به ترتیب اهمیت نبود. چون هر یک از صفت ها در جای خودش بسیار مهم است و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد.
بخش پژوهش های دانش آموزی تبیان، تهیه: زهرا انصاری
تنظیم: نسرین صادقی