معاد همه جهان از نظر قرآن کریم
اشخاصی مانند ملاصدرا معتقد به معاد جسمانی هستند، اما همه معاد جسمانی را بردهاند در داخل خود روح و عالم ارواح؛ یعنی گفتهاند این خصایص جسمانی در عالم ارواح وجود دارد. این فاصلهای که قدما از قبیل ابو علی سینا میان روح و جسم قائل بودهاند و فقط عقل را روحی میدانستند و غیر عقل را روحی نمیدانستند، این فاصله وجود ندارد.
اما البته این مطلب هم مشکل را حل نکرده است، یعنی ما این را با مجموع آیات قرآن کریم نمیتوانیم تطبیق کنیم. با اینکه حرف خیلی خوبی است و آن را با دلایل علمی هم میشود تأیید کرد ولی معاد قرآن را با این مطلب نمیشود توجیه کرد، چون معاد قرآن تنها روی انسان نیست، روی همه عالم است. قرآن اساسا راجع به عالم ماده بحث میکند نه تنها انسان:
«اذا الشمس کورت* و اذا النجوم انکدرت* و اذا الجبال سیرت؛ آنگاه که خورشید درهم پیچیده شود، و آنگاه که ستارگان تیره شوند، و آنگاه که کوه ها به راه افتند» (تکویر/3-1).
«یوم تبدل الارض غیر الارض و و السموات و برزوا لله الواحد القهار؛ روزی که زمین به زمین دیگر و آسمان ها (به آسمان های دیگر) مبدل شوند و (مردم) در برابر خدای یگانه قهار ظاهر شوند» (سوره ابراهیم، آیه 48) یعنی فقط روح ما را نمیگوید، بلکه قرآن ارض؛ یعنی همین زمین را دارد میگوید و همچنین سایر آیاتی که در قرآن هست.
اینجا چیزهایی بوده است که علم قدیم قاصر بوده و نمیتوانسته از اینجا یک قدم جلوتر برود، یعنی نه اینکه امثال ملاصدرا اینجا که رسیدهاند کمیت شخصشان لنگ بوده، نه، اینجا که رسیدهاند علم قدیم به شکلی بوده که اجازه نمیداده است یک قدم جلوتر بروند، ولی علم امروز در اینجا جلوی ما را باز کرده است. در میان قدمای ما فقط مرحوم آقا علی مدرس با اینکه در عصر قدیم هم هست (متعلق به زمان ناصرالدین شاه است) و ظاهر هم این است که توجه به علم جدید نداشته ولی در عین حال در این زمینه حرف هایی زده که بوی این مطلب میآید.
چرا علم قدیم اجازه نمیداده است؟
در علم قدیم این حرف ها نمیتوانسته مفهوم داشته باشد که خورشید یک روزی پیر شود و از بین برود، ماه پیر شود و از بین برود، زمین ما ساقط شود. چون بر اساس فلکیات قدیم بوده و افلاک یک حقایق ازلی و تا ابد بودهاند و زمین هم یک موجودی بوده که برای همیشه باید در مرکز عالم باقی بماند. خراب شدن عالم به طور کلی، برای آنها نمیتوانسته از نظر علمی مفهوم داشته باشد، هر وقت میگفتند تعبدا میگفتند ولی از نظر علمی نمی توانستند توجیه کنند. حالا که قرآن میگوید: «و الارض جمیعا قبضته یوم القیامة و السموات مطویات بیمینه؛ زمین در آن روز در قبضه خداست و آسمان ها به دست قدرت الهی در هم پیچیده میشود» (زمر/67).
تمام عالم به سوی قیامت میرود و نظامات عوض میشود و تغییر میکند و عالم میرود به سویی که در آنجا انسان ها دیگر پیری، فرسودگی و مردن ندارند، تکلیف، اجل و مهلت مقرر و از این حرفها، وسوسه نمیتواند وجود داشته باشد و در آنجا حیات بر موت غلبه میکند یا به تعبیر ما در آنجا روح بر جسم غلبه میکند، نظام جنبههای حکومت روح بر جسم است نه جسم بر روح.
اهمیت معرفت معاد از دیدگاه قرآن کریم
اندک آشنایی با قرآن کریم کافی است تا انسان به اهمیتی ژرف و ابدی که این کتاب آسمانی برای شناخت «زندگی جاودان» ابراز داشته است پی ببرد. برخی از پژوهشگران گفته اند، چهارهزار آیه از آیات قرآن درباره ی معاد است، یعنی نزدیک به دو سوم کتاب خدا. و برخی به طور قطع، هزار و چهارصد آیه را درباره ی معاد دانسته اند.
گذشته از شماره ی آیات، لحن آنهاست. بلاغت شگفت انگیز قرآن کریم در «آیات معادی» نیز به گونه ای خیره کننده تجلی کرده است. چه کسی است که این آیات را بخواند و تکرار کند و معانی آنها را دریابد، و خود را در آفاق و اعماق آنها رها سازد، و غوغای دمیدن صور و شور بر شوریدن گورها و سرازیر شدن توده های انسانی به عرصات رستاخیز (کأنهم إلی نصب یوفضون؛ در آن روز به سوی بتها و پرستش غیرخدا می شتابند. معارج/ 43) را درنیاید؟ این آیات - به گونه ای ژرف- قدرت خداوند متعال را در آفرینش آسمان های بی مرز و کهکشان های بهت آور به یادها می آورد، همچنین آفرینش بس شگفت انسان را، در نخستین بار، تا شدنی بودن آن را برای باری دیگر نیز – با همان قدرت - نشان دهد.
در جاهایی بسیار از کتاب خدا، هنگامه رستاخیز تصویرگری شده است، از جمله در آیات عجیب «سوره ی ق» و شور نشور در «سوره ی واقعه».
«إذا وقعت الواقعة*لیس لوقعتها کاذبة* خافضة رافعة (واقعه-آیات 3-1)؛ هنگامی که هنگامه ی رستاخیز برپا گردد*دیگر کجا می توان گفت: دروغ است* در آن روز گروهی فرو می افتند و گروهی به مقامات بالا می رسند.»
و حقایق معادی چندی در «سوره ی قیامت» آمده است، و در پایان سوره ی مبارکه ی «یس»:
«وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ (یس-78-79)؛ برای ما مثالی زد و آفرینش خویش را فراموش کرد؛ گفت: این استخوان های پوسیده را چه کسی (و چه قدرت) زنده خواهد کرد؟ بگو (ای محمد): همان کس (و همان قدرت بیکرانی) که نخستین بار آنها را (از عدم) بیافرید؛ او، که چگونگی هرگونه آفرینشی (نخستین بار و دومین بار و ..) را می داند.
فیض کاشانی، در تفسیر این آیه ی شریفه میگوید:... ریز همه ی مخلوقات را، چگونگی آفریدن آنها را، اجزای گوناگون و پراکنده ی آنها را اصل و فصل و جایگاه های آنها را و چگونگی بازشناختن و به هم پیوستن آنها همه را می داند.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منابع: کتابخانه طهور