ویژگی های رابطه سالم
از سوی دیگر، ناآگاهی از وظایف و عملنکردن به تعهدات، داشتن توقعات نابجا و عدم درک متقابل، نه تنها یک ارتباط را به ناکجا آباد میکشاند، بلکه صدمات جبرانناپذیری به روح و روان افراد وارد میکند.
تفاوتهای جنسی، فرهنگی و ارزشی نقش ویژهای در انتخاب طرف مقابل برای یک ارتباط جدی و هدفمند دارد. عناصر دیگری همچون تعهد، صمیمیت، حلکردن اصولی تعارضات، شباهت دو طرف و آشنایی در زمان مناسب هم برای به نتیجه رساندن یک ارتباط اجتنابناپذیر است.
تعهد
تعهد یکی از جنبههای تعیینکننده برای ادامه یک ارتباط است. وقتی رابطهای هدفمند باشد، هیچ کدام از طرفین خود را رها و آزاد نمیدانند، بلکه با مسئولیتپذیری، سهم خویشتن را در ارتباط شناسایی میکنند. تعهد از طریق مولفههایی چون صمیمیت، اهمیت دادن به فرد مقابل، پذیرش او و احترام گذاشتن به عقایدش نشان داده میشود. کسی که متعهد است خود را در برابر حریمها و مرزهای شخصی که برای خودش تعریف کرده متعهد میداند.
صمیمیت
زن و شوهر باید با هم رفیق باشند. این جملهای است که احتمالا زیاد شنیدهاید. صمیمیت جزو هیجانی رابطه است، ارتباط گرم و محبتآمیز، بیتفاوت نبودن در برابر مشکلات و ابراز نگرانیکردن نسبت به مشکلات مرتبط با فرد مقابل، نشاندهنده میزان صمیمیت است. اگر کسی بخواهد میزان صمیمیت را در طرف مقابلش بسنجد باید به کیفیت دیگر روابط او توجه کند. برای مثال در روابط دوستانه و ارتباطهای شغلی، مولفههایی همچون یاریگر بودن، صبوری و پذیرای تفاوتهای موجود در افراد و ارزشهای آنها بودن، نشاندهنده میزان صمیمیت افراد است.
توانایی حل تعارضات
گاه اختلاف نظر بین افراد تا جایی پیش میرود که هرکدام تنها نظر خودشان را درست میپندارند و حتی حاضر نیستند به دیگری و نظراتش مجال بیان شدن دهند. یکی دیگر از ویژگیهای مهم یک رابطه خوب، حلکردن تعارض به صورت سازنده است. پرداختن به مشکلات با آرامش و اجتناب از گفتوگوهای منفی هر چند صبر و تحمل میطلبد، اما سبب احترام به حقوق خویش و دیگری خواهد شد. برای ابزار این تعارضها باید مراقب بود مبادا طرف مقابل تحقیر شود یا حالت دفاعی بگیرد. ضمن اینکه کارشکنی و سنگ اندازی در امور طرف مقابل به قصد حل تعارضات فقط آنها را پیچیدهتر میکند.
هدف از ابراز تعارضها، اصلاح طرف مقابل یا تغییر دادن او نیست بلکه قرار است دو طرف درباره اختلافاتشان صحبت و تبادل نظر کنند. در بسیاری موارد افراد در صدد تغییر دادن طرف مقابلشان هستند یا حتی با این امید به زندگی مشترک وارد میشوند که با ترفندی خاص این تغییرات را در همسرشان ایجاد کنند. خیلی اوقات رابطه به اتمام میرسد در حالی که یک طرف احساس حقارت ناشی از ضعفها یا تفاوتهایش را برای تمام عمر با خودش حمل خواهد کرد و این منصفانه نیست.
شباهت؛ عنصر ماندگاری ارتباط
یک باور قدیمی در مردم وجود دارد که اگر دختر و پسر با همدیگر متفاوت باشند، ارتباط پایدارتری خواهند داشت، چرا که همیشه برای یکدیگر تجربههای تازه به ارمغان میآورند. دیدگاهی وجود دارد که اضداد یکدیگر را بهتر جذب میکنند، اما از این دیدگاه حمایت اندکی شده است. در عوض، هماهنگی و شباهت، قویترین نیرو برای مستحکمکردن یک رابطه است، هر چه دو نفر شباهت بیشتری داشته باشند از رابطه خود راضیتر خواهند بود و به احتمال بیشتری کنار هم میمانند.
برای شناسایی شباهتها و تفاوتها لازم است زمان کافی صرف کرده و در مورد تواناییها، کار، دوستان، خانواده و سرگرمیهای طرف مقابل خود سوال کنید.
ارتباطهای مناسب در زمانهای نامناسب
چرا گاهی افراد، بسیاری از مولفههای یک ارتباط خوب را دارند، اما باز هم ارتباطشان به ازدواج ختم نمیشود؟ برای اینکه رابطه عاشقانه به ازدواج بینجامد باید در زمان مناسب روی دهد. ممکن است دو نفر مناسب یکدیگر باشند اما دارای موقعیت مناسب اجتماعی یا خانوادگی برای ازدواج نباشند، مثل اینکه پسر شرایط مالی مناسبی برای ازدواج ندارد یا هنوز تکلیف خدمت سربازیاش روشن نیست، از سوی دیگر برخی خانوادههای سنتی هم تا دختر بزرگتر ازدواج نکرده باشد، برای دختران کوچکتر خود اجازه خواستگاری نمیدهند. بنابراین علاوه بر تفاهم دو طرف باید به شرایط زمانی آنها نیز توجه کرد.
که عشق آسان نمود اول...
فرقی نمیکند با یک نگاه شروع شده باشد یا با یک همصحبتی ساده یا اصلا با همان جزوههای معروف دانشگاه! هر چه بود به پایان رسیده و این آغاز یک فراق ابدی است. حالا هر کدام با یک دنیا خاطره تلخ و شیرین از هم جدا شدهاند و سعی میکنند به روی خودشان نیاورند. از بیرون که نگاه میکنی انگار نه انگار که عشقی بوده ، اما به قلب ترک خورده هر کدام که سرک بکشی یک دنیا حرف نگفته تلنبار شده است. چه کنیم با عشقهایی که ناکام ماندهاند؟
وضعیت کنونیتان را بررسی کنید: میدانم عشق دودوتا چهارتا سرش نمیشود، اما وقتی دلایل جداییتان را تحلیل میکنید، آن عشق آتشین کمی فرو مینشیند. همینقدر که بتوانید اوضاع خودتان را بسنجید و اتفاقات را کنار هم بچینید، میتوانید واقعیت پایان یافتن یک ارتباط را هم درک کنید. این گام اول است: پذیرش وضعیت موجود.
هر از دست دادنی، سوگواری خودش را میطلبد: اگر دلتان بگیرد، گاهی گریه کنید، به یاد خاطرات گذشته بیفتید و... هیچ ایرادی ندارد. طبیعیترین رفتار ما سوگواری در برابر از دست دادنهای گوناگون است. اجازه ندهید یاد و خاطره یک نفر آنقدر در وجودتان سرکوب شود که روانتان را فرسوده کند. سوگواری کردن، انرژی روانیتان را از روی یک ناکامی برمیدارد و اجازه عبور از آن اتفاق خاص را میدهد. اگر فرد مورد اعتمادی را میشناسید با او حرف بزنید، اگر چنین کسی را ندارید حرفهایتان را بنویسید، خلاصه راهی پیدا کنید که به وسیله آن احساساتتان تخلیه شود.
راه بیکاری را سد کنید: برای ساعتهای بیکاریتان برنامهریزی کنید. دیدار دوستان و اقوام، پیادهروی، سفر، ثبت نام در کلاسهایی که به آنها علاقهمندید میتواند این ساعتها را به بهترین شکل پر کند. بیکاری و فکر کردن به یار از دست رفته، شما را وسوسه میکند تا دوباره تماسی بگیرید و از احوالاتش جویا شوید. این تماسهای نصفه و نیمهکاره حالتان را بهتر که نمیکند هیچ، بدتر هم میکند.
برگرفته از: جام جم