جدی ترین کمدی سال!
نگاهی دیگر به «خط ویژه»
فیلم داستان کاوه، نابغه علوم کامپیوتری با بازی هومن سیدی به همراه خواهر (هانیه توسلی) و شوهرخواهرش (مصطفی زمانی) است که در شرایط خاصی حساب بانکی رانتخواری به نام محتشم را با نمایش سام قریبیان هک میکنند. محتشم برای بازگشت پولش به روشهای غیرقانونی دست می برد، اما این پول هنگفت در اختیار 7 جوان قرار می گیرد و مشکلات پرشماری را برای آنها به وجود میآورد. فیلم در بخش هایی بیننده را به یاد رابین هود و رخدادهای جنگل شروود می اندازد! نابرابری و ویژه خواری هنوز هم دستمایه بسیاری از آثار ادبی و هنری است. مصطفی کیایی بعد از گرفتن سیمرغ بلورین فیلمش گفت: سعی می کنم بگویم عصبانی نیستم! خیلی خوشحالم که فیلم می سازم و مردم می روند برایش پول می دهند و فیلم را می بینند.
خط ویژه روی هم رفته فیلم خوب و خوش ساختی است که بازی های قابل قبولی را نیز ارائه می دهد؛ با داستانی مبتنی بر بحرانهای فردی و اجتماعی نسل جوان و معترض جامعه که با مقتضیات روز مثل تورم، اختلاس و غیره همخوانی دارد. کارگردان بدون هرگونه روشنفکرنمایی و گرایش ساختگی به فرمهای پیچیده، با استفاده درست از ابزار سینما داستانی سرگرمکننده و همزمان تاملبرانگیز را روی پرده برده است. در نگاه نخست شاید بتوان این طور گفت که تنها ایراد برجسته فیلم از ریتم افتادن آن در دقایقی است که آن هم چندان به چشم بیننده عادی نمی آید؛ همان بیننده ای که به هنگام تماشای گذشته خوش ساخت اصغر فرهادی اعتراضش را از همان سالن اکران و از روی صندلی شروع می کند!
فصلهای تعقیب و گریز با همراهی مۆثر موسیقی ریتم و ضرباهنگ مناسبی به روایت می بخشد، ولی بر خلاف ساختار قوی و فضاهای همدلیبرانگیز، برخی شخصیتپردازیها آن طور که باید چندوجهی و فردیتیافته نیستند. شاید درست از همین روست که کیایی به عناصر بصری و شنیداری پناه برده تا ایرادهای فیلمش را برطرف کند. او در همین سه فیلمش به خوبی نشان داده که مخاطب، نگاه و سلیقه او را به خوبی می شناسد. هدایت موثر بازیگران و دقت در پیش زمینه و نماها سبب شده تا بیننده با فیلمنامه همراه شده و با بازیگران در چالش هایشان هم مسیر شود.
خط ویژه فیلم سر و ته داری است که بی ادعا و بی سر و صداست و همزمان به انتظارها از خود پاسخی درخور می دهد. طنز نهفته و موقعیت های پرکشش باعث شده تا مخاطب در تمام طول فیلم به دنبال بازیگران باشد و پا به پای آنها یک یک دردسرهای شان را لمس کند. بیننده از رفتن به سینما و صرف وقت برای تماشای خط ویژه هرگز پشیمان نمی شود حتی اگر در پایانش هم چیزی به دانسته هایش افزوده نگردد! کیایی اگر چه می توانست برخی شخصیت ها و موقعیت ها را بهتر و بیشتر بپروراند و از بیان سردستی آنها بگریزد، ولی دست آخر سوژه خود را تلف و قربانی نکرده است.
خط ویژه روی هم رفته فیلم خوب و خوش ساختی است که بازی های قابل قبولی را نیز ارائه می دهد؛ با داستانی مبتنی بر بحرانهای فردی و اجتماعی نسل جوان و معترض جامعه که با مقتضیات روز مثل تورم، اختلاس و غیره همخوانی دارد.
بازی بازیگران درخشان نیست، ولی در جای خود، بجا و باورپذیر است. نقش ها به درستی میان بازیگران جوانش توزیع شده و آنها هم به خوبی از پس رل خود بر آمده استد. بیننده هر یک از بازیگران را هر روز در کنار خود در جامعه دیده و می بیند و با هیچ یک از شخصیت هایش بیگانه و ناآشنا نیست. نه دختری که به خودفروشی روی آورده برای بیننده شهری غریبه است نه رییس بانکی که رشوه می گیرد برای مخاطب دور از ذهن و دیده و شنیده اوست. اختلاس و رانت خواری هم در شهر و جامعه شهری پدیده ای است که نباید، ولی بوده و هست. در هیچ از دقیقه های فیلم به موضوعی دور از ذهن و عجیب و ناشناخته برنمی خوریم. آنچه در خط ویژه بیش از هر نکته دیگری به چشم می خورد فیلمنامه آن است. بیننده ای که همزمان «چ» و طبقه حساس را به تماشا نشسته ناخودآگاه در مقام مقایسه برمی آید و این گونه است که «چ»، ساخته حاتمی کیا را بدون فیلمنامه و لبریز از جلوه های ویژه بی سابقه در سینمای ایران می بیند یا طبقه حساس کمال تبریزی را فیلمی با سوژه ناب می یابد که به دلیل پرداخت نامناسب و سردستی شخصیت ها و موقعیت ها تنها به بیان رویدادها بسنده می کند و به سادگی از کنار آدم ها و موقعیت ها می گذرد. خط ویژه نه بازیگران و کارگردان «چ» را با خود دارد و نه جلوه ویژه و موسیقی بسیار خوبش را، ولی بیننده خود را راضی و خرسندتر از «چ» نگه می دارد. کیایی بر خلاف کمال تبریزی و طبقه حساسش با سوژه بکر و نابی به سراغ مخاطب نمی رود ولی از موضوع تکراری رانت و رانت خواری سناریوی سرگرم کننده ای به دست می دهد. خط ویژه چنان که گفته شد بدون سر و صدا ساخته و اکران شد. در تیزر آن هم تنها به عنوان درست و بجای جدی ترین کمدی سال بر می خوریم. خط ویژه نه آخرین حرف کارگردانش است نه پرمخاطب ترین فیلم سال البته بر اساس حدس و گمان صرف. فیلمی است که باید به سادگی به تماشای سادگی اش نشست و از تماشایش لذت برد. با غم و اندوه بازیگرانش متاسف شد و در نهایت به سرزش کمبودها و نابرابری ها پرداخت و در نهایت هم راه خانه و روزمره را در پیش گرفت. ما در شهر و شهرستان مان با خط ویژه های بسیاری رو به رو هستیم.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع : روزنامه بانی فیلم /محمد حمیدی