تبیان، دستیار زندگی
«کلاس هنرپیشگی» ، فیلمی است که در وهله اول به نظر می رسد دارای اشکالاتی است . مثل دوچرخه ای که انگار پیچ و مهره هایش را در آورده اند و یا درست و سفت نبسته اند .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درس زندگی

نگاهی به«کلاس هنر پیشگی»


«کلاس هنرپیشگی» ، فیلمی است که در وهله اول به نظر می رسد دارای اشکالاتی است . مثل دوچرخه ای که انگار پیچ و مهره هایش را در آورده اند و یا درست و سفت نبسته اند .

علیرضا داودنژاد فیلمساز عجیب و غریبی است و این اتفاقا نه تنها عیب نیست که حسن بزرگی به حساب می آید . فیلم هایش طراوت و تازگی دارند. شخصیت های فیلم کلاس هنرپیشگی و دیگر فیلم هایش از مادربزرگ و پدربزرگ تا کودکان به شدت فهمیده و دارای تفکری جوان هستند .

کلاس هنرپیشگی

داودنژاد عاشق سینماست و همواره تلاش کرده تجربیات متفاوتی را بدون در نظرگرفتن شرایط و احوال سینما انجام دهد و از هیچ چیز هم کم نمی گذارد و بارها یک تنه ایستاده و ضرر های هنگفتی هم پرداخته است، اما در این میان شانس بزرگش ،داشتن خانواده ای است همراه و همدل با او .خانواده ای که سینما را به زندگی و زندگی را به سینما پیوند داده اند و برای شان دوربین ، همچون عضوی از خانواده است که همیشه با آنها همراه است.

«کلاس هنرپیشگی» ، فیلمی است که در وهله اول به نظر می رسد دارای اشکالاتی است . مثل دوچرخه ای که انگار پیچ و مهره هایش را در آورده اند و یا درست و سفت نبسته اند . اگر عادت به دیدن تله فیلم و کمدی های سطحی داشته باشیم همان 10 دقیقه اول قید دیدنش را خواهیم زد، اما فیلم کم کم ما را به سمت خود می کشد و به درون زندگی می برد. کلاس هنرپیشگی زندگی را با تکنیک فاصله گذاری ترکیب کرده و جالب اینکه بر خلاف آموزه های سینمایی و تئاتری که این دو شیوه را دورترین و متضادترین روش می دانند ،پیوندی درست و تجربه ای دلنشین را به ارمغان آورده است.

شرایطی تازه که تخیل و دقت بالایی را می طلبد. داستانی متشکل از چند داستان که در هم تنیده شده اند و ما را به شبهه می اندازد که کدام داستان فیلم است و کدام نیست، کدام را باید باور کنیم ؟ داستان روابط بین خانواده که به خاطر یک ملک بهم ریخته و به تیرگی گراییده یا داستان عشقی دختر و پسر که بر طبق کلیشه این نوع داستان ها مانعی بین شان است و آن هم مشکل مالی پدر دختر است که با ازدواجش با ضلع سوم این نوع داستان ها برطرف خواهد شد و داستان ساخته شدن خود فیلم توسط کارگردان که او را به عنوان جزیی از فیلم و ارتباط دهنده بین فصل ها و سکانس ها می بینیم و اوست که باید هر سه داستان را به خیر و خوشی به پایان رساند. فیلم از طرفی متاثر و یادآور فیلم دن کیشوت ساخته ناتمام اوسن ولز است، قصه آن نجیب زاده شوریده حال. در آن فیلم نیز ولز را در قسمت های مختلف فیلم به همراه دوربینش می بینیم که در حال کارگردانی است .

کلاس هنرپیشگی زمان محدود را در سینما به چالش کشیده است . داستان یک فیلم معمولا در دوساعت می گذرد و قبل و بعد آن را نمی بینیم و به تخیل می سپاریم، اما در اینجا حتی برداشت های مختلف را نیز می بینیم و جزیی از فیلم به حساب می آید

البته شباهت ها در همین حد است ، چرا که ولز به مدت 14 سال در حال ساخت دن کیشوت بود و سر آخر عمرش کفاف نداد تا شکل نهایی فیلمی که همیشه آرزوی ساختش را داشت ببیند، اما همان اندک ویرانه ای که از فیلم باقی است زیبایی های بی نظیری را به نمایش می گذارد که گویای اندیشه و تفکر ولز است.

کلاس هنرپیشگی زمان محدود را در سینما به چالش کشیده است . داستان یک فیلم معمولا در دوساعت می گذرد و قبل و بعد آن را نمی بینیم و به تخیل می سپاریم، اما در اینجا حتی برداشت های مختلف را نیز می بینیم و جزیی از فیلم به حساب می آید . خصوصیات شخصیت های مقابل دوربین و شخصیت های واقعی پشت دوربین را همزمان با هم می بینیم و تحلیل می کنیم و شرایط تازه تصویری را تجربه می کنیم که بسیار متفاوت و غیر متعارف است.

کلاس هنرپیشگی

چیزی که این روزها در سینمای ما یافت نمی شود و باید قدر آن را دانست و از آن حمایت کرد. کلاس هنرپیشگی تماشاگر عام را دنبال نمی کند ، به تجارت فکر نمی کند، اما امیدوار است تا تماشاگر آن را بپذیرد و از اشتباه دیدن فیلم های سطحی بیرون بیاید! فرمول های کلیشه ای و جواب پس داده را به عمد کنار گذاشته یا آنها را دگرگون کرده است. محافظه کاری و سلیقه های از پیش تعیین شده را نپسندیده است. استقبال فراوان مردم و فروش بالا را که این روزها اگر در فیلمی رخ دهد ، توهم خوب بودن در اذهان را ندارد. داودنژاد سعی کرده تا نوع تازه ای از فیلم و سینما را به بیننده نشان دهد که تاثیر گذار باشد البته کمی خارج از حوصله تماشاگران است و محتاج زمان و ساخته شدن نمونه هایی دیگر در این قالب جدید است، قالبی که ستاره سازی در آن جایی ندارد و اساسا شخصیت ها آنچنان پر زرق و برق نیستند و از ترفند همذات پنداری به شکل حرفه ای و تجاری اش استفاده نمی کند تا بهتر و واقعی تر بتواند در پس فیلم به مسایل اجتماعی و سیاسی نقبی بزند .

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : روزنامه بانی فیلم / کامبیز شایان فر

مطالب مرتبط:

بعد از حکایت داوری