راز سرنوشت تو !
دانشمندان و اندیشمندان زیادی در مورد اینکه خوشبختی و سعادت ریشه در چه چیزی دارد ، نظریه های مختلفی داده اند اما حضرت علی علیه السلام یک نقشه ی کامل و جامع دارند که قدم های اساسی برای رسیدن به سرنوشت خوب را مشخص می کنند.ایشان می فرمایند:
مراقب افکارت باش که گفتارت می شود،مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود، مراقب رفتارت باش که عادتت می شود، مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود، مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود.
همانطور که در این نقشه ی راه مشخص است ، سنگ زیر بنای شخصیت هر کسی را افکارش می سازد و اینجاست که اهمیت تفکر در زندگی معلوم می شود.
شاید شما هم جمله ی معروف انسان ،حیوان ناطق است را شنیده باشید.این جمله که بین فلاسفه اهمیت زیادی دارد ،بیان می کند که تفاوت انسان و حیوان در شکل ظاهری آنها نیست بلکه در قدرت نطق به معنی عقل و اندیشه است.اگر انسانی اندیشه نکند و اهل فکر نباشد در حقیقت انسان بودنش زیر سوال می رود.
به بهانه ی روز معلم جمعی از فرهنگیان ، به دیدار رهبری رفتند ، نکته ی مهمی که ایشان بر آن تاکید کردند همین موضوع تفکر و تربیت بر مبنای آموزش فکر کردن بود. در بخشی از صحبت های شان اشاره کردند که:
«کودک ما باید فرابگیرد که فکر کند - فکر صحیح، فکر منطقى - و براى فکر کردن درست راهنمایى بشود؛ سطحىنگرى، سطحىآموزى در مسائل زندگى یک جامعه را زمینگیر میکند، در بلندمدّت بدبخت میکند؛ باید فکر کردن را در جامعه نهادینه کرد.» ایشان در جمع فرهنگیان دلیل ماندگار ماندن استاد مطهری را نه تنها علم او بلکه تفکر او دانستند و گفتند: «شما ببینید که ما مثلاً از شهید مطهّرى که نام مىآوریم، فقط به علم شهید مطهّرى اهمّیّت نمیدهیم، به تفکّر شهید مطهّرى اهمّیّت میدهیم. اگر کسى داراى تفکّر بود، این روحیّه موجب میشود که او بتواند مسائل مهمّ علم را هم کشف کند. اگر جوان ما، عالم ما، دانشمند ما متفکّر بار آمده باشد، از آن ذخیرهى دانشى که در اختیار او است، دهها و صدها مسئلهى جدید مطرح میکند و پاسخ میگیرد. پس استفادهى از علم با تفکّر ممکن است.»
این یک واقعیت غیر قابل انکار است که اگر هر کدام از ما به زندگی فردی مان دقت کنیم ، به اهمیت تفکر و اندیشیدن پی می بریم.بسیاری از مشکلات ما ،از انتخاب رشته ی تحصیل و شغل گرفته تا ازدواج و نحوه ی تعمل با خانواده و اجتماع ،همگی از وقتی شروع می شود که به جای تفکر و خردورزی و فهم کردن ، به تقلید بدون آگاهی ،تصمیم های عجولانه و رفتارهای کلیشه ای روی آورده ایم.
علاوه بر اینکه خودمان راه را به غلط می رویم ، به فرزندانمان هم چنین می آموزیم.این روزها هم که بازار کلاس های دو زبانه و سه زبانه داغ است و پدر، مادرها می خواهند در مسابقه ی ثبت نام فرزندانشان در کلاس های مختلف ، برنده شوند.بدون آنکه کسب برخی از این توانایی ها تاثیری بر زندگی و آینده ی فرزندشان داشته باشد.لزوم یک بازنگری در تعریف مان از خوشبختی و نحوه ی رسیدن به آن احساس می شود.اگر بدون فهم درست موضوعات و بدون تفکر وارد بازار شلوغ دنیا شویم ، انسان هایی توخالی می شویم که سراب را با واقعیت اشتباه خواهیم گرفت.
مقام معظم رهبری ، علاوه بر سخنرانی اخیرشان در سال 91 هم به اهمیت این موضوع اشاره کرده اند.
«امروز در کشورهای پیشرفتهی مادی دنیا، یکی از کارهای اساسی و یک رشتهی مهم، تدریس فلسفه برای کودکان است. خیلیها در جامعهی ما اصلاً تصور نمیکنند که برای کودک هم فلسفه لازم است. برخی تصور میکنند فلسفه به معنای یک چیزِ قلمبه سلمبهای است که یک عدهای در سنین بالا به آن توجه میکنند؛ این نیست. فلسفه شکل دادن فکر است، یاد دادنِ فهم کردن است، ذهن را به فهمیدن و تفکر کردن عادت دادن است؛ این از اول باید به وجود بیاید. قالب مهم است. اگرچه محتوا هم در همین فلسفهی کودکان حائز اهمیت است، اما عمده شیوه است؛ یعنی کودک از اول کودکی عادت کند به فکر کردن، عادت کند به خردورزی؛ این خیلی مهم است.»
برای رسیدن به خوشبختی، بیاموزیم فکر کنیم و اهل خرد و اندیشه باشیم و تلاش کنیم تا کودکانی اندیشمند تربیت کنیم که در این صورت بسیاری از مشکلات خانوادگی ما هم حل خواهد شد و در نتیجه یک جامعه ی فرهیخته خواهیم داشت.