تبیان، دستیار زندگی
مطالبی که ذیل عنوان اعتباریات تقدیم می شود، مستفاد از مباحثی است که در درس خارج اصول فقه یکی از اساتید طرح شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اعتباریات (٣)

پای درس استاد *

مسائل حقوقی

مرور بخشهای مقاله:

  ١٥    ١٤    ١٣    ١٢    ١١    ١٠    ٩    ٨    ٧    ٦    ٥    ٤    ٣    ٢    ١  

قسمت قبلی را اینجا ببینید

[نفس‌الامر اعم از عین ثابت است]

یکی از راه‌های مهم برای درک این مسأله [که عین ثابت یکی از حوزه‌های نفس‌الامر است، نه تمام حوزه آن] تکثیر امثله است؛ مثال‌هایی که درک اصلش برای همه واضح است، اما در تحلیلش بین علما اختلاف است:

یکی از عرصه‌های مهم، عرصه‌ی نسب و روابط و معانی حرفیه است (که اگر معلوم شود نفس‌الامر اوسع از وجود است، خیلی از معضلات کلاسیک حل می‌شود). در نهایة الحکمة می‌گفتند هر جا بین موضوع و محمول، نسبت برقرار شود کاشف از اتحادٌ ما است. حالا این سخن در قضایا خوب است. اما ما بلاریب نسبی داریم بین دو جوهر، نه بین صفت و موصوف [=جوهر و عرض]. مثلاً نسبت ظرفیه بین جوهر الف و جوهر ب. این نسبت می‌تواند برقرار شود. از طرفی هم می‌گوییم نسبت چیزی نیست اصلاً: لا نفسیة لها فی نفسها، لاوجود لها فی نفسها، وجودها فی نفسها عین وجودها فی غیرها [١]. حالا چه‌کار کنیم؟ آیا ما نسبت بین دو جوهر را درک می‌کنیم یا وضع می‌کنیم؟ آیا (آب در لیوان است) را درک ‌نمی‌کنم؟ حالا اینکه نسبت، لا نفسیة لها یعنی چه؟ آیا اینجا اتحادی بین دو جوهر است؟ (نکته مهم این است که اگر پذیرفتیم نفس‌الامر حوزه‌های متعدد دارد، در هر مطلبی می‌رویم سراغ خودش، و خودش را بررسی می‌کنیم نه اینکه بخواهیم همه وقایع را یک موطن خاص تحلیل کنیم؛ شبیه مثال تحلیل سفیدی بر اساس موطن زوج و فرد).

[بررسی مطالب علامه طباطبایی درباره اعتباریات]

به عنوان ورود به بحث، مطلبی را که امروز مطالعه می‌کردم برای شما مطرح می‌کنم که به اصل بحث هم مربوط است.

علامه طباطبایی در مقاله ششم اصول فلسفه این بحث را مطرح کرده است. ببینیم آیا تحلیل ایشان سر می‌رسد؟ ایشان وقتی می‌خواهند به سراغ انقسام اعتباریات بروند ابتدا می‌گویند:

«چنانکه از نتیجه ٦ که در آغاز سخن گرفتیم، روشن است، مورد اعتباریات ‌نمی‌توان دست توقع به سوی برهان دراز کرد، زیرا مورد جریان برهان حقایق می‌باشند و بس.» [اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج٢، ص٢٠١ از چاپ جدید]

ابتدا برویم سراغ نتیجه 6، ببینیم واقعا سعه‌ی استدلال چه اندازه است:

«6. این ادراکات و معانی چون زاییده عوامل احساسی هستند دیگر ارتباط تولیدی و حقیقی با علوم حقیقی ندارند و به اصطلاح منطق، یک تصدیق شعری را با برهان ‌نمی‌شود اثبات کرد و در این صورت برخی از تقسیمات معانی حقیقیه در مورد این معانی وهمیه، مثل بدیهی ونظری، و مانند ضروری و محال و ممکن، جاری نخواهند بود.»

دقت کنید ایشان از شعریات شروع می‌کنند، بعد می‌خواهند همه‌ی این دسته‌های متنوع مانند اخلاق و ارزش ها و حقوق و... را یک کاسه کنند و مانند شعریات بدانند. آیا این استدلال چنین سعه‌ای دارد؟

برگردیم سراغ بحث اول ایشان. ایشان گفتند برهان راه ندارد. پس از چه راهی بحث کنیم؟ ایشان سه راه را مطرح می‌کنند که ببینیم مطالب وهمی اعتباری چگونه شکل می‌گیرند: سیر قهقرایی از اجتماع پیچیده امروزی به ریشه‌های این اجتماع و اعتبارات آنها، مطالعه جوامع بدوی، و مطالعه وضعیت کودکان [٢]. بعد، اعتبارات را به دو قسم پیش از اجتماع و بعد از اجتماع تقسیم می‌کنند و در اعتبارات قبل از اجتماع، ابتدا وجوب را می‌گویند، یعنی همان باید و نباید، بعد هم حسن و قبح. یعنی حسن و قبح هم شد چیزی که ‌نمی‌شود برهان بر او اقامه کرد و حالت اعتباری بالمعنی الاخص دارد، نه اعتباری بالمعنی الاعم (مانند ماهیت). این نتایج اصلاً نتایجی نیست که مآلاً بتوان سر رساند.

[نقد تحلیلهای دو ارزشی از مسائل اخلاقی و حقوقی]

الآن بعد از فرمایش ایشان، رایج شده که باید ونباید و حسن و قبح چیست. گفته‌اند باید و نباید در مقابل هم است و درباره اینکه چیست توضیحاتی داده اند. برخی گفته‌اند از وجوب بالغیر اخذ می‌شود، یعنی همان طور که مالکیت حقیقی داشتیم و مالکیت اعتباری را از آن ساخته‌ایم، اینجا از وجوب بالغیر که امر واقعی است، باید و نباید را می‌سازیم. عده‌ای گفتند از وجوب بالقیاس، باید اخلاقی را گرفتیم، چون می‌گوییم اگر می‌خواهید به آن نتیجه برسید، باید این کار را انجام دهید.

حالا عرض ما این است: کأنه انسان این میل را دارد که همه چیز را با حالت ثُنایی [=دوتایی] تمام کند. سخن ما این است که چرا می‌گویید باید ونباید، حسن و قبح (خوب و بد)؟ آخر، این‌ها فضایشان دو ارزشی نیست، بلکه فضایشان چندارزشی است. شما می‌گویید از ضرورت بالقیاس گرفته‌اید؛ با این توضیح که اینها هم ضرورت فلسفی شدند، نه اعتباری، یعنی یک کاری که مباح است نیز این نحوه ضرورت در موردش صادق است. عقل می‌گوید اگر بخواهی آن آثار پوچ برای تو بیاید، باید این کار را بکنی. یعنی مشکل این است که ما یک باید و نباید فلسفیِ دو ارزشی را از آن فضا به فضایی می‌آوریم که چند ارزشی است. در فضای اخلاق و حقوق چند ارزش داریم: «باید و ترکش هم نباید»، «نباید و ترکش هم باید»، «باید، اما ترکش هم اشکال ندارد»، «نباید، اما انجامش هم اشکال ندارد»، «نه باید و نه نباید»، (واجب، حرام، مستحب، مکروه، مباح). فضا این است؛ یعنی واقعیتش این است که پنج گزینه این جا داریم. چرا فقط باید ونباید؟ می‌گویند چون از وجوب بالقیاس گرفته‌ایم. خوب این وجوب بالقیاس در هر پنج گزینه مذکور هست. این که ربطی به اخلاق و فقه ندارد؟ بایدِ بالقیاس، از رابطه فعل ونتیجه لازم می‌شود، اما در فقه اخلاق پنج ارزشی است. اگر در این عرصه بگویید «بالاخره بگو ببینم: باید یا نباید؟» این اشتباه است. خوب و بد هم از همین جا ناشی شده است. «بالاخره بگو خوب است یا بد است؟» آیا واقعا این طوری است؟

[حسن و قبح] تکویناً واسطه دارد. از اول می‌گویید خوبی و بدی. بعد هم ارتفاع نقیضین و اجتماع نقیضین هم ‌که امکان ندارد! در حالی که واقعیتِ حسن و قبح، خوبی و بدی، دو ارزشی نیست. واقعاً آیا ‌نمی‌شود کاری نه خوب باشد نه بد؟ یعنی کار مباح نداریم؟ داریم. این عرصه واقعیتش پنج ارزشی است. تازه در یک فضا چنین است؛ در فضاهای لطیف‌تر بیشتر از این‌هاست.  منتها با یک دید کلی پنج ارزشی است؛ مثلاً مباح یعنی کاری که طبیعتاً متساوی الطرفین است. آیا واقعاً چنین چیزی نداریم؟

توجه شود بین «اقتباس» و «بنا گذاشتن» باید فرق بگذاریم. ما قبول داریم که این مفاهیم اعتباری را از یک امور حقیقی اقتباس کرده‌ایم [مثل امکان بالقیاس بالغیر که ممکن است برای اقتباس مباح مطرح شود]، اما اینکه بنا را بگذاریم که عین آن تقابل به این فضا منتقل شود، محل مناقشه است.

قسمت بعدی را اینجا ببینید ...

مرور بخشهای مقاله:

  ١٥    ١٤    ١٣    ١٢    ١١    ١٠    ٩    ٨    ٧    ٦    ٥    ٤    ٣    ٢    ١  

پانوشت‌ها:

* بنا داریم ان شاء الله با استفاده از مطالب مطرح شده در درس برخی اساتید بزرگوار حوزه طی سلسله مقالاتی، نکاتی را در موضوعات مختلف پی بگیریم که تا حدودی صبغه‌ی پژوهشی دارد. مطالبی که ذیل عنوان اعتباریات تقدیم می‌شود، مستفاد از مباحثی است که در درس خارج اصول فقه یکی از اساتید طرح شده است.

[١] [جمله علامه در نهایه چنین است. ان النسبة رابط موجود فی غیره لا استقلال لها اصلاً لا یحمل علی شیء ولا یحمل علیه شیء فلا ماهیة له لان الماهیة .... فتبین ان المقولة النسبیة هی هیئة حاصلة للشیء من نسبته کذا و کذا قائمة به (نهایة الحکمة، ص١٢٥، مرحله ١٦، فصل ١٦، بحث اول)]

[٢] [متن سخن علامه چنین است: «چنانکه از نتیجه ٦ که در آغاز سخن گرفتیم روشن است در مورد اعتباریات نمی‌توان دست توقع بسوى برهان دراز کرد زیرا مورد جریان برهان حقایق می‌باشد و بس. و از راه دیگر در نوع انسان مثلاً که روزگارهاى دراز و سده‌هاى متراکم از تاریخ پیدایش وى که برای ما تاریک است گذشته و  بواسطه تکاثر تدریجى جهات احتیاج فردى و نوعى که روز بروز کشف شده و هر روز اعتباریاتى و افکارى تازه‌تر و پیچیده‌تر به گذشته افزوده نمى‌توان از میان انبوه توده‌هاى متراکم اعتبار ریشه‌هاى اصلى را پیدا نمود. ولى چیزى که هست این است که اجتماع امروزه ما با معلومات اعتبارى و اجتماعى تدریجاً و به مرور زمان روى هم چیده شده و از این روى ما می‌توانیم با سیر قهقرى به عقب برگشته و به سرچشمه اصلى این زاینده رود، اگر هم نرسیدیم، دست کم نزدیک شویم. و همچنین با کنجکاوى در اجتماع و افکار اجتماعى ملل غیرمترقیه که اجتماعات و افکارى (نسبتاً) ساده دارند و یا بررسى اجتماعات سایر جانوران زنده معلوماتى بدست آوریم. و همچنین در فعالیت‌هاى فکرى و عملى نوزادان خودمان باریک شده و ریشه هاى ساده افکار اجتماعى یا فطرى را تحصیل نمائیم.» (ص١٩٦-١٩٧)]

منبع: وبلاگ اعتباریات (با قدری تصرف)

تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان