زندگی به سبک مطهر
شهید استاد مطهری نوشته است:
کار برای خود کردن نفس پرستی است، کار برای خلق کردن بت پرستی است، کار برای خدا و برای خلق، شرک و دوگانه پرستی است، کار خود و کار خلق برای خدا کردن توحید و خدا پرستی است.
استاد مطهری همیشه میخواستند که نامشان مخفی باشد و این بسیار عجیب بود به طوری که گاهی افراد کارهای ناکرده را به خودشان نسبت میدادند و این دلیلی بود بر خلوص نیت ایشان و دور بودن از ریا، چرا که معتقد بودند که کار بایستی انجام شود، حال به اسم هر کسی، مهم هدف ماست که باید به آن برسیم.
استاد شهید مطهری در یکی از نامههایش به فرزندش چنین مینویسد:
در انتخاب دوست و رفیق فوقالعاده دقیق باش که مار خوشخط و خال فراوان است... حتیالامکان از تلاوت روزی یک حزب قرآن که فقط پنج دقیقه طول میکشد، مضایقه نکن و ثوابش را هدیه به روح مبارک حضرت رسول اکرم (ص) بنما که موجب برکت عمر و موفقیت است. انشاءالله. [9] جلوههای معلمی استاد مطهری.
حجت الاسلام والمسلمین سید محمدباقر حجتی در بیان سادگی کلاس درس ایشان میگوید:
استاد در تمام فصول در حجرهای تدریس میفرمودند که نه به گاه شدت حرارت در ایام گرما، وسیله خنککنندهای در آن وجود داشت و نه به هنگام سوز سرمای پاییز و زمستان که گاهی تا مغز استخوان را میآزرد، وسیلهای برای گرم کردن فضای جلسه درس در آن تهیه دیده شده بود. با وجود سرمای شدید در زمستان، درِ حجره استاد به هنگام تدریس باز بود و استاد عزیز ما هنگام تدریس آنچنان در بیان مطلب از خود علاقه و حرارت نشان میدادند که ما نیز سرمای محیط پیرامون خود را غالباً احساس نمیکردیم و پس از آنکه درس پایان مییافت، احساس مینمودیم تا چه اندازه هوا سرد و سوزناک و غیر قابل تحمل است.
استاد در تمام فصول در حجرهای تدریس میفرمودند که نه به گاه شدت حرارت در ایام گرما، وسیله خنککنندهای در آن وجود داشت...
سید محمود مدنی، راننده ایشان نیز از ساده زیستی وی چنین میگوید:
ایشان اتاق کوچکی در دانشکده الهیات داشتند و در آن، تختی گذاشته بودند. یک قوری و استکان و یک بخاری هم داشتند. غذای مختصری هم از خانه میآوردند.
غذایشان همیشه ساده بود. در شهرستانک هم که بودند، همیشه یک چیز مختصر و ساده تهیه میکردیم و میخوردیم.
در دانشکده الهیات، موقعی که امتحانات شروع میشد، یا کنکوری برای دانشجویان داشتند، رسم بر این بود که تمام استادان ظهر به اتاق شورا میرفتند، غذا هم برایشان چلوکباب میآوردند. سر ظهر که میشد استاد نماز اول وقت را میخواند و بعد همان غذای ساده و خوبی را که یا از خانه میآوردیم یا نان و پنیری که میخریدیم با هم میخوردیم و استاد حاضر نبودند غذای دانشکده را بخورند.
فرآوری: سامیه امینی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع: کتاب: سرگذشتهای ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی / رمز موفقیت استاد مطهری ص 50