تبیان، دستیار زندگی
شانس کمدی سیاه و تک پرده ای است که به روایت اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه و پدیده مهاجرت می پردازد و با روایت اتفاقات ساده زندگی مردی میانسال (تنها شخصیت نمایش)، موقعیت های کمیک و خنده آوری را برای مخاطب می سازد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کمدی سیاه شبیه به شانس

نگاهی به نمایش ”‌شانس”‌ به نویسندگی ”‌کاوه مهدوی”‌ و کارگردانی ”‌علیرضا مهران”‌


"شانس" کمدی سیاه و تک پرده ای است که به روایت اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه و پدیده مهاجرت می پردازد و با روایت اتفاقات ساده زندگی مردی میانسال (تنها شخصیت نمایش)، موقعیت های کمیک و خنده آوری را برای مخاطب می سازد.

کمدی سیاه شبیه به شانس

نمایش "شانس" به نویسندگی کاوه مهدوی و کارگردانی علیرضا مهران این روزها در حالی در خانه نمایش اداره تئاتر اجرا می شود که نمایش میان پرده طنز دیگری از همین نویسنده با نام "لابی" و به کارگردانی خود او درست قبل از این نمایش، در همین تالار به صحنه می رود و به نوعی علاوه بر مشترک بودن نویسنده هر دو متن، به دلیل همانندی ژانر (کمدی) و رویکرد طنزنقادانه اجتماعی، پشت سرهم و بدون آنتراکت اجرا می شوند. البته هرچند این دو کمدی در نوشتار حال و هوایی شبیه به هم دارند، اما از نظر اجرایی با دو دیدگاه متفاوت کارگردانی شده اند و می توان گفت مهران سعی کرده با رویکرد گروتسک گونه به سمت کمدی سیاه برود.

طنز سیاه به مسائل نگاهی دیگرگون دارد. همانطور که لبخند  را بر لب مخاطب می نشاند، پیام تلخی  را هم در اعماق درونش می نشاند؛ پیامی برآمده از  معضلات و مشکلات امروزش که تماشاگر هر روزه  در جامعه و جهان با آن مواجه است.

نمایش "شانس" درباره معضلات مختلف مردم جامعه شهری از مشکلات یک شهروند مثل وضعیت نامناسب وسایل نقلیه و ترافیک، گرانی و مشکلات اقتصادی، معضلات فرهنگی همسایگی در آپارتمان، وضعیت آب و هوا و... و در نهایت از معضل جهانی مهاجرت شهروندان کشورهای جهان سوم به کشورهای پیشرفته و سپس مشکلاتی که به دلیل نبود شناخت از فرهنگ جامعه جدید وجود خواهد داشت، صحبت می کند. کل این مسائل از زبان راوی در شکل یک کمدی کلامی با خلق موقعیت های طنزآمیز از سوی یک بازیگر روایت می شود.

در لایه دیگر نمایش، دیدگاه کلی نویسنده به تمسخر گرفتن رویکرد تقدیرگرایی و ساده نگری مردمان این نوع جامعه ها ست که با شانه خالی کردن از زیر بار تأمل و تفکر در ریشه مسایل و مشکلاتشان و یافتن راه حل، اتفاقات خوشایند و ناخوشایند زندگی شان  را به شانس و تصادف مربوط می کنند.

آنچه این نمایش را از نظر اجرایی تا حدودی قابل قبول می کند و با وجود تک پرسوناژ بودن، موجب سرگرم شدن مخاطب می شود، صرفا موقعیت های کمیکی نیست که با روایت خاطرات مرد میانسال خلق می شود، بلکه استفاده درست از امکانات حداقل اجرایی در کارگردانی برای فضاسازی است

داستان این نمایش درباره زندگی مردی میانسال است که پس از مهاجرت به یک کشور بزرگ دنیا بر حسب تصادف و در اثر یک موقعیت کمیک  به اشتباه قهرمان دو المپیک می شود و برای ثبت نامش در گینس به این سازمان دعوت می شود، اما باز هم بر حسب بدشانسی در یک موقعیت کمدی دیگر پایش روی تنها مین به یادگار مانده از جنگ جهانی  در موسسه گینس می رود و می میرد و اکنون روح اوست که اتفاقات گذشته را روایت می کند.  روایت هر کدام از داستان های زندگی گذشته این مرد، که برآمده از معضلات زندگی شهر نشینی امروز در یک کشور جهان سومی است، یک موقعیت طنز را  ایجاد می کند.

این نوع طنز را می توان یک طنز برآمده از رئالیست اجتماعی دانست که با نگاهی ژرف و عمیق به انتقاد می پردازد، اما در بررسی ساختار کلی این نمایش، با توجه به درهم ریختن موقعیت زمانی و مکانی و شکل روایت و غلوآمیز کردن موقعیت ها، نمی توان آن را صرفا طنزی رئالیستی دانست. کاریکاتوریستی بودن روایت در این اجرا، باعث شده موقعیت های کمیک در دل جریان سیال فضایی بین مرگ و زندگی، امید و ناامیدی حرکت ‌کنند. در واقع یک فضای به ظاهر مضحک، ولی در باطن غم‌انگیز.

کمدی سیاه شبیه به شانس

بنابراین شاید بتوان گفت تا حدودی طنز سیاه جاری در این اثر شبیه طنز"مرژوکی" است که در آثارش موضوعات تخیلی را با واقعیت های سیاسی و تاریخی ترکیب کرده و نوعی طنز سیاه را پدید آورده که  هنوز هم در اروپا، طرفداران زیادی دارد.

شخصیت این نمایش، که داستان را از زبان خودش روایت می کند، می گوید پس از گذراندن این همه اتفاقات شانسی در زندگی اش به فکر ترک وطن برای رسیدن به رویای زندگی بهتر در یک کشور می افتد، اما آنجا هم این شخصیت با مسایل و مشکلات مهاجرانی مواجه می شود که بی گدار به آب زده اند؛ مانند مشکل زبان، تفاوت های فرهنگی  و رفتاری.

آنچه این نمایش را از نظر اجرایی تا حدودی قابل قبول می کند و با وجود تک پرسوناژ بودن، موجب سرگرم شدن مخاطب می شود، صرفا موقعیت های کمیکی نیست که با روایت خاطرات مرد میانسال خلق می شود، بلکه استفاده درست از امکانات حداقل اجرایی در کارگردانی برای فضاسازی است. به طوری که تنها  دکور و آکساسوار (وسایل صحنه) چند مکعب رنگ شده با زمینه سیاه است که از سوی دو تن پوش سیاه، که نقاب دزد را هم بر صورت زده اند، حمل و جا به جا می شوند. در واقع بازیگر برای روایت هر کدام از خاطراتش از این مکعب ها  استفاده می کند و با چیدمان موقعیت مکانی روایت را مشخص می کند.

با بررسی کلی نمایش "شانس" به عنوان یک کمدی تک پرده ای، می توان گفت با وجود خالی بودن صحنه و همه محدودیت ها، کارگردان همه تمرکز خود را بر بازی خلاق و ساخت یک فضای مناسب با یک اجرای کمدی سیاه قرار داده است؛ بنابراین از اغراق و تیپ سازی دوری کرده و با وجود اینکه در این اجرا هم مانند اجرای قبل از خود "لابی"، بیشتر بازیگری مبتنی بر رفتار و کلام دارد، اما به دلیل زاویه دید کارگردانی به ورطه لودگی و تقلید نمی افتد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : سایت ایران تئاتر / فروغ سجادی

مطالب مرتبط:

تنهایی یک زن     

رمان روی صحنه 

روایتی تازه از پانتومیم