خطر شیطان در کمین علما!!
چهل و چهارمین آیه از سورهی مبارکهی بقره دربارهی کسانی است که دیگران را به انجام کارهای نیک فرمان میدهند و خود از عمل به آنچه میگویند سر باز میزنند. گویا فقط این دیگرانند که باید کارهای خوبی را که او میگوید انجام دهند و خود او در این باره هیچ وظیفهای ندارد؛ جز گفتن به دیگران.
قرآن کریم در بیانی همراه با سرزنش، رفتار این عده را نکوهش کرده و در خطاب به آنها میفرماید:
«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ»
آیا مردم را به نیكى فرمان مىدهید و خود را فراموش مىكنید، با اینكه شما كتاب [خدا] را مىخوانید؟ آیا [هیچ] نمىاندیشید؟
هر چند زمینهی نزول این آیه؛ علمای یهود بودند که قبل از بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، بشارت ظهور آن حضرت را مىدادند و مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت دعوت مىكردند؛ امّا هنگام ظهور، خودشان ایمان نیاوردند؛ و یا به نزدیکان مسلمان شدهی خود میگفتند: بر ایمانی که به دست آوردهاید استوار باشید؛ اما خود ایمان نمیآوردند[1]؛ ولی ما میدانیم زمینهی نزول یک آیه؛ معنا و مخاطب آن را منحصر در آن زمان، آن افراد و آن موارد نمیکند.
در این آیه منظور از «برّ» چیست؟
«برّ» در اصل به معنای صدق[2] و گسترش نیکی[3] است؛ هر چند برخی مفسرین در این آیه آن را به معانی خاصی؛ مانند پرداخت صدقه و ادای امانت[4] و یا پیروی از فرمان الهی[5] گرفتهاند؛ اما به نظر میرسد تمام این معانی، مصادیقی هستند برای آن معنای اصلی و در آیه، کار نیک خاصی، منظور نیست؛ بلکه مراد، هر کار نیکی است که اینها مردم را به آن فرمان میدهند و خود، آن را انجام نمیدهند؛ خواه پرداخت صدقه باشد؛ خواه کار نیک دیگری.
«نسیانِ» خود، به چه معناست؟
آیه شریفه در مقام سرزنش این گروه، عبارت «وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ» را هم آورده است.
«نسیان» دو معنا دارد: یکی به معنای فراموشی ذهنی است و دیگری به معنای تَرک کردن.[6]
در این آیه، نسیان به معنای ترک کردن است.[7] «تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ»؛ یعنی خود را ترک میکنند؛ گویا زمانی که مشغول فرمان دادن به دیگران هستند خود نیز میبایست در جمع مخاطبان حاضر باشند تا بشنوند و به آن عمل کنند؛ اما آن جمع را ترک کرده و رفتهاند و چون آنجا نبودهاند فرمان را نشنیدهاند؛ پس خود را ملزم به انجام آن نمیدانند.
چه ارتباطی بین موضوع و به کارگیری عقل وجود دارد؟ چرا پس از سرزنش و توبیخ کسانی که دیگران را به نیکی دعوت میکنند؛ ولی خود عمل نمیکنند میفرماید: «أَ فَلَا تَعْقِلُونَ»: چرا از توان عقل و خِرَد، بهره نمیگیرید؟!
این معنا وقتی فهمیده میشود که به واکنش مردم در برابر چنین افرادی دقت کنیم. برای مثال، پزشک متخصص ریه و یا فوق تخصص دستگاه تنفسی را در نظر بگیرید که ساعت ها در رسانه، به تشریح بیماری های دستگاه تنفسی پرداخته و مردم را به استفاده از هوای پاک تشویق و از استعمال انواع سیگار و قلیان برحذر داشته است.
چندی بعد شما در خیابان و یا مکان دیگری با همین آقای دکتر مواجه میشوید و با کمال تعجب میبینید که پکهای عمیقی به سیگار زده و یا با ولع خاصی شلنگ قلیان را میمکد. واکنش شما چیست؟
از اینجا به بعد مردم دو گونه واکنش نشان داده و کار این پزشک را ارزیابی میکنند:
اگر راست میگوید؛ پس چرا خود رعایت نمیکند و عدهای میگویند: اگر بد است؛ پس چرا خودش میکِشد؟! و اگر خوب است؛ پس چرا ما نکِشیم؟! دست آخر هم به این نتیجه میرسند که این کار بیضرر است که اگر ضرر داشت خود دکتر مرتکب نمیشد و همین استدلال سبب میشود که آنها نیز همان کاری را که به واقع بد است را مرتکب شده و به عواقب شوم آن گرفتار شوند؛ آن هم به دلیل رفتار خلاف گفتهی جناب پزشک.
برخی روایات ما، ناظر به همین نوع بدرفتاری دانشمندان و برداشت های ناصواب مردم است که موجب میشود به جای کار نیک، کار بد در جامعه رواج یابد. در این روایات، سزای چنین دانشمندی از سخت ترین و دردناک ترین عذاب ها شمرده شده است:
امام صادق علیه السلام فرمود: إِنَّ مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ عَذَاباً یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا وَ عَمِلَ بِغَیْرِهِ[8]
روز قیامت، سختترین مردم از لحاظ عذاب كسى است كه عدالتى را بستاید؛ ولی بر خلاف آن عمل كند.
امام کاظم علیه السلام به هشام فرمود: إِنَّ النَّاسَ فِی الْحِكْمَةِ رَجُلَانِ فَرَجُلٌ أَتْقَنَهَا بِقَوْلِهِ وَ صَدَّقَهَا بِفِعْلِهِ وَ رَجُلٌ أَتْقَنَهَا بِقَوْلِهِ وَ ضَیَّعَهَا بِسُوءِ فِعْلِهِ فَشَتَّانَ بَیْنَهُمَا فَطُوبَى لِلْعُلَمَاءِ بِالْفِعْلِ وَ وَیْلٌ لِلْعُلَمَاءِ بِالْقَوْل[9]
مردم در موضوع حكمت دو گروهاند: عدهای كه آن را با دلیل محكم و به زیبایی میگویند و با كردار خودشان نیز آن را تأیید میکنند.
گروه دیگر کسانیاند كه آنها نیز حکمت را به خوبى بیان میکنند؛ ولى با كردار بدشان، آن را تباه مىسازند؛ چقدر فاصله این دو از هم زیاد است! پس خوشا به حال علماى با عمل و واى به حال علماى بیعملی که فقط حرف میزنند و تنها دیگران را به کار نیک دعوت میکنند.
نکتهای مهم:
در اینگونه روایات مراد از «علماء» تنها علمای دینی نیستند؛ بلکه هر کس که در مقام یک دانشمند یا داناتر از دیگران قرار گرفته و آنها را به انجام یا ترک کاری دعوت میکند ، مصداق چنین علمایی خواهد بود.
چه بی عقل است که رعایت نمیکند واکنش دیگر، مخصوص قشر فهمیده و فرهیختهی جامعه است (جدا از این که مدرک تحصیلی دارند یا نه). این عده با دیدن چنین صحنهای، بیدرنگ با خود میگویند: عجب آدم بیعقلی!! با اینکه میداند برایش ضرر دارد؛ ولی باز دارد میکِشد. یعنی آدم عاقل و خردمند کاری را که میداند مفید است ترک نمیکند و کاری را که خود میداند مضر است مرتکب نمیشود.
با این بیان، معنای عبارت «أَفَلَا تَعْقِلُونَ» و این که چرا قرآن کریم پس از توبیخ این افراد به آنها میگوید: «چرا از توان عقل و خِرَد بهره نمیگیرید؟!» روشن میشود.
برای همین امیرمۆمنان علی علیه السلام که عقل محض است میفرماید:
أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَیْهَا وَ لَا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا[10]
اى مردم! به خدا سوگند! من شما را به هیچ طاعتى تشویق نمىكنم؛ مگر آن که پیش از شما خودم آن را انجام مىدهم و از هیچ كار خلافى باز نمىدارم؛ مگر اینكه پیش از شما از آن دورى جستهام.
در قرآن کریم عالم بی عمل بسان چهارپایی معرفی شده که با داشتن خرواری از علم، تنها حامل آنها است و در عمل خود بهرهای از آنها نمیبرد.[11] که این آیه نیز ما را در فهم بهتر این رابطه کمک میکند.
نتیجه گیری:
بنابر آنچه گفته شد پیام آیه این میشود:
هر کس که در هر زمان و زمینهای، دیگران را به انجام کار نیک فرمان دهد؛ ولی خود از انجام آن سر باز زده و از اساس، خود را مخاطب آن دستور نداند انسان نابخردی است که کارش نکوهیده و مورد سرزنش خداوند متعال است.
پی نوشت ها:
1. مجمع البیان، ج1، ص 215
2. مقاییس اللغة ذیل ماده «ب ر ر»
3. المفردات ذیل ماده «ب ر ر»
4. تفسیر الصافی، ج1، ص 125
5. مجمع البیان، ج1، ص 215 به نقل از قتادة
6. مقاییس اللغة ذیل ماده «ن س ی»
7. التبیان، ج1، ص 199؛ تفسیر الصافی، ج1، ص 125
8. كافی، ج2، ص300
9. تحف العقول، ص 392
10. نهج البلاغه خطبه 175
11. سوره جمعه، آیه5
امید پیشگر
بخش قرآن تبیان