درس معلمی از شهید مطهری
آزادگی
یکی از دوستان شهید مطهری رحمهالله میگوید: آنچه در تمام برخوردهای با شهید مطهری کاملاً محسوس بود، حریّت و آزادی شهید مطهری بود، او دارای دلی بود آزاد و دارای مغزی بود آزاد و قهرا دارای زبان و قلمی آزاد بود.
داماد استاد مطهری رحمهالله نیز میگوید: در اظهار نظرهای ایشان پیرامون عقاید انحرافی و یا لغزش های ایدئولوژیکِ گروه های سیاسی حرّیت و آزادگی دیده میشود.
انصاف داشتن
بارزترین خصیصه ایشان داشتن روحیه انصاف بود. این ویژگی سبب شده بود که اولاً استاد روی حرف مخالفین نظر خود ـ هرکه میخواهد باشد و در هر مقامی که باشد ـ کاملاً بیندیشد؛ یعنی هیچ گاه با روحیه استکباری و بزرگ منشانه با آرأ و عقاید حتی مخالفترین دشمنان خود نیز برخورد نمیکردند، همیشه هر سخن و گفتهای را تا حد امکان تجزیه و تحلیل میکردند و شقوق درست و قابل قبول آن را از احتمالات نادرست جدا کرده، به حساب هر یک جداگانه رسیدگی میکردند.
یکی از شاگردان استاد مطهری رحمهالله میگوید: یک روز بعد از این که ایشان مطلبی را بیان فرمودند من اشکال کردم، هر قدر ایشان بیان کردند و توضیح دادند برایم قابل قبول نبود. سرانجام قدری بی ادبی و گستاخی کردم و گفتم: انصاف بدهید! ایشان فرمودند: من انصافم از شما بیشتر است.
مشورت با شاگرد
استاد با برخی از دوستان و شاگردان نزدیکش در باب آنچه فراهم آورده بود، مشورت میکردو نظریاتشان را جویا میشد.
میاسای زآموختن یک زمان زدانش میفکن دل اندر گمان
رازداری
مرحوم مطهری بسیار رازدار و اهل سرّ بود. هیچ رازگشایی نمیکرد.
راستگویی
استاد شهید مطهری رحمه الله در نامهای به دخترشان مینویسند: تو خودت میدانی که دروغ هرگز به زبان و قلم من جاری نمیشود.
شکوفاسازی استعداد شاگرد
ایشان اگر استعدادی از شاگردان شان میدیدند، خوشحال میشدند، به او کمک میکردند که استعداد وی پرورش پیدا بکند، مثل یک پرنده که بال زدن را یاد جوجههای خود میدهد. ایشان شاگردان خوش استعداد خودشان را تشویق و تشجیع میکردند و مثل برزگری که بذر افشانی میکند برای آینده، ایشان در ذهن شاگردان خودشان بذر افشانی میکردند و با صرف وقت برای آینده سرمایه گذاری میکردند.
تشویق کردن
استاد، شاگرد خوش قریحه را مورد تشویق قرار میداد و به طرق مختلف او را به کار اضافی و انجام تحقیقات و مطالعات بیشتر توصیه میکرد .
رابطه صمیمی با شاگرد
مرحوم مطهری با شاگردانشان به اندازهای مهربان بودند که حتی اجازه میدادند، آن ها مسائل خصوصی و شخصیشان را با ایشان مطرح کنند. در انتخاب راه و مسیر آینده با ایشان مشورت کنند، حتی ایشان به اندازهای نزدیک میشدند که در مجالسی مانند عروسی شاگردانشان ـ در صورت دعوت ـ شرکت میکردند.
خوشرو بودن
ایشان بسیار خوشرو بودند، با شاگردان روابط پدرانه داشتند و در واقع وقتی ارتباط شاگردی با ایشان ادامه پیدا میکرد، به نوعی دوستی مبدّل میشد.
بی پیرایگی
عشق و صفای ایشان، بی پیرایگی و بی تکلّفی ایشان، برای همه شاگردان ایشان درس بود.
سادگی
یکی از شاگردان استاد مطهری رحمهالله میگوید: به یاد دارم که در درس فلسفه (متن شفای بوعلی) که در آغاز در مدرسه مروی برگزار میگردید، گاه در یک حجره و گاه در حجره دیگر، هر جا که ممکن بود تدریس میکردند و یک بار که صاحبان این حجرهها غایب بودند و حجرهای برای تدریس باز نبود، ایشان به سادگی و بدون از دست دادن فرصت در ایوان کوچکی جلوی یکی از حجرههای بسته به روی زمین نشستند و برای حاضرین درس را بیان داشتند و علاوه بر درس فلسفه، درس اخلاق نیز آموختند.
مراد بودن
از نظر اخلاقی ایشان در حدی بود که حکم مراد را برای شاگردان خود داشت.
الگو بودن
کلاس های درس مرحوم مطهری صرفا محل تعلیم و آموزش نبود، بلکه همراه آن و در برخی موارد بیش از آن، مکانی بود برای تزکیه و پالایش... رابطه مرحوم مطهری با شاگردان کلاس خود رابطه ساده معلم و متعلم نبود. استاد مرشدی بود که به ارشاد جمع مینشست و مرادی که مریدان به گرد شمع وجودش حلقه میزدند و از پرتو او بهرهها میگرفتند.
بخل نورزیدن
یکی از شاگردان استاد مطهری رحمهالله میگوید: استاد یادداشت ها و نوشتههای خودشان را به شاگردان میدادند که در تحقیق از آن ها استفاده بکنند. به یاد دارم که وقتی خدمتشان میگفتم که در مسائل مربوط به انسان علاقه به مطالعه دارم و طرحی را از این مبحث که در ذهن داشتم خدمتشان عرض کردم، ایشان مجموعهای از رسالههای خطی چاپ نشده علامه طباطبایی را که دراختیار داشتند، به بنده دادند تا استفاده کنم.
مبارزه با انحرافات
یکی از شاگردان استاد مطهری رحمهالله میگوید: یک روز استاد فرمودند: من با این ها (گروه فرقان) مقابله میکنم، ممکن است مرا بکشند، اما من حرف خودم را میزنم؛ چون میدانم که این ها برای دین خطرناکند.
توجه نکردن به تعداد شاگردان
ایشان هرگاه درسی را لازم مییافتند آن را میپذیرفتند، به کم و کیف افراد و چند و چون جلسه درس مقیّد نبودند و هر جا که میسر میشد درس را برقرار میکردند و به تدریس و توضیح کامل مطلب میپرداختند، هرچند افراد شرکت کننده اندک بودند.
قرآنی بودن
یکی از دوستان شهید مطهری رحمه الله میگوید: شهید مطهری قبل از هر چیز شاگرد قرآن کریم بود... روح او روح قرآن بود.