تبیان، دستیار زندگی
راهیان‌نور 93 است. در روز چهارم عید زائر یادمانی می‌شویم که نه تابلویی دارد و نه حتی یک پرچم. اما این منطقه بیش از چندین ماه محور و به قول بچه‌های جنگ،‌ پیشانی خط ما در برابر متجاوزان بعثی بوده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یادمانی با یک پرچم!


راهیان‌نور 93 است. در روز چهارم عید زائر یادمانی می‌شویم که نه تابلویی دارد و نه حتی یک پرچم. اما این منطقه بیش از چندین ماه محور و به قول بچه‌های جنگ،‌ پیشانی خط ما در برابر متجاوزان بعثی بوده است.

یادمانی با یک پرچم!

یادمان 300 شهید و 500 مجروح گروه شهید سیدمجتبی هاشمی به نام فدائیان اسلام. متن زیر گزارشی کوتاه از بازدید خبرنگار «جوان» از منطقه بدون یادمان فدائیان اسلام در کیلومتر 9 جاده قفاص است که خواندنش خالی از لطف نیست.

طبق روال هر ساله در ایام عید به عنوان خبرنگار حوزه دفاع‌مقدس راهی استان خوزستان می‌شویم تا اخبار و گزارش‌های مربوط به بزرگ‌ترین عملیات فرهنگی در سطح کشور و حوزه دفاع‌مقدس را تهیه و ارسال کنیم. در خرمشهر در حال حرکت به سوی موزه جنگ خرمشهر هستیم که تماسی از سوی سردار صادقی گرفته می‌شود. بعد از صحبت‌های اولیه آدرس یادمانی را به ما می‌دهد که هر چه در نقشه‌های مربوط به یادمان‌های راهیان‌نور دنبال آن می‌گردیم، آن را پیدا نمی‌کنیم؛ یادمان شهدای فدائیان اسلام. به هر حال قرار می‌شود به همراه یکی از دوستان به زیارت این یادمان برویم. از خرمشهر به سمت آبادان حرکت می‌کنیم. بعد از میدان فرودگاه آبادان، میدانی است که تابلویی در کنار آن نصب شده و روی تابلو نوشته شده است «به سمت اردوگاه میثاق» . بعد از گذشت از اردوگاه میثاق وارد جاده‌ای می‌شویم که طبق اعلام عقربه‌های ساعتم بعد از طی 15 دقیقه به میدانی می‌رسیم. به این میدان شلوغ «سه راهی ایستگاه 7» می‌گویند. چند تابلو در ین سه‌راهی نظرمان را به خود جلب می‌کند، ماهشهر، اهواز. درست متوجه می‌شویم این جا سه‌راهی ایستگاه هفت است. همان سه راهی معروفی است که زمان جنگ از آبادان به سوی ماهشهر اهواز محل تردد مردم جنگ‌زده و رزمندگان بود.

یادمانی که نیست!

برایم خیلی عجیب است بعد از 13 الی 14 سالی که به خوزستان و مناطق عملیاتی و مهم‌تر از همه به خرمشهر می‌آییم چطور این یادمان را زیارت نکرده‌ام. هوای اینجا هم تعادل خود را از دست داده است. چند دقیقه آفتابی و چند دقیقه ناگهان ابری می‌شود. کیلومتر ماشین دقیقاً روی عدد 9 می‌ایستد که راننده ماشین را از جاده به سمت چپ منحرف می‌کند. قبل از رسیدن تابلویی به چشمم خورد و نامی در ذهنم جا باز کرد «قفاص» نامی است که در طول مسیر بعد از گذشتن از سه راهی ایستگاه 7 در جاده مشاهده کردیم. در این فکرها غرق شده‌ام که ناگهان صدای سردار قاسم صادقی مرا متوجه خود می‌کند که می‌گوید برادر اینجا دقیقاً کیلومتر 9 جاده قفاص است. با اولین نگاه خنده‌ام می‌گیرد. به حاج‌قاسم می‌گویم، خب حاج‌آقا از صبح تا حالا می‌فرمودید می‌خواهیم امروز از یادمان شهید تندگویان دیدن کنیم،‌ ما هم به خدمتتان می‌رسیدیم. دیگر چرا به ما فرمودید یادمان بیش از 300 شهید گروه فدائیان اسلام، اینجا که یادمان شهید تندگویان است. در جوابم چیزی جز سکوت دوستان و آدرس‌هایی که حاج‌آقا به راننده می‌دهد نمی‌شنویم. در این بین تذکرات سردار صادقی فضای ماشین را به هم ریخته است. پشت هم می‌گوید دکل برق را مواظب باشید. از کنار دکل حرکت کنید. به هر حال گویی مقصدمان یادمان شهید تندگویان نیست. اما ماشین از کنار یادمان می‌گذرد و از کنار دکل به سمت پشت یادمان حرکت می‌کند. موضوع رفته‌رفته برایمان جالب می‌شود، انگار که یادمانی است و ما تا به امروز آن را زیارت نکرده‌ایم. اولین چیزهایی که مشاهده می‌کنیم خاکریزی به ارتفاع یک متر و نیم و پرچمی قرمز رنگ سوار بر چوبی بلند در زمین است.

اما چرا تا به امروز یادمان دشت ذوالفقاریه و فدائیان اسلام اینقدر گمنام مانده است

غریب‌تر از غریب

بعد از عبور از دکل، اولین چیزهایی که مرا به خود مشغول می‌کند خاکریزی در حد یک متر و نیم و پرچمی قرمز بر چوبی بلند و کمی قلدر که بر موج‌های باد خوابیده و بازی می‌کند. سکوت می‌شکند. سردار صادقی ناگهان می‌گوید برادر آن پرچم محل شهادت حر انقلاب، شهید شاهرخ ضرغام است که ما بعد از 33 سال در آنجا نصب کرده‌ایم. خودروی ما می‌ایستد و همگی از ماشین پیاده می‌شویم. پخش می‌شویم، اما از هم دور نمی‌شویم. بعد از خاکریز تقریباً 50 متر جلوتر پرچم محل شهادت شهید ضرغام مشاهده می‌شود و بعد آب است و آب. در خصوص این آب گرفتگی می‌پرسیم که متوجه می‌شویم به علت بارش باران است. بارانی که 33 سال پیش بر خط مقدم مقابله با استکبار می‌بارید. بله، اینجا خط مقدم بچه‌های رزمنده به فرماندهی سیدمجتبی هاشمی ملقب به گروه فدائیان اسلام بود. در دشت ذوالفقاریه، در شمال رودخانه بهمن‌شیر است. اما مگر می‌شود منطقه‌ای که دو سال محل خط مقدم گروه فدائیان بوده امروز هیچ نام و نشانی نداشته باشد. به هر حال بعد از اینکه همگی در کنار این پرچم جمع می‌شویم، سردار قاسم صادقی شروع به توضیح درباره منطقه می‌کند.

از محل شهادت شاهرخ بعد از اینکه دقیقاً 100 متر در این آب‌ها حرکت کنیم به خاکریز و خط مقدم این بچه‌ها می‌رسیم. در کل مسئله‌ای در فکر من جواب ندارد و آن علت و چرایی این همه مظلومیت و مهجوریت این فرزندان رشید خمینی است. در چند ده متری یادمان شهید تندگویان محل شهادت بیش از 300 تن و مجروحیت 500 تن از فرزندان خمینی قرار دارد اما مسئولان حتی یک پرچم در آن نصب نکرده‌اند. سۆال اصلی اینجاست اصلاً آیا مسئولان از وجود چنین منطقه‌ای مطلع هستند؟

زیارت به سبک راهیان‌نور اما برعکس!

به صحبت‌های سردار صادقی گوش می‌دهیم و در لابه‌لای صحبت‌ها متوجه می‌شویم که خانواده‌های این شهدا و رزمندگان و جانبازان 24 اسفند توسط سردار صادقی به این مناطق آورده و چهار روز در اینجا بوده‌اند. وقتی از چگونگی جمع کردن این خانواده‌ها بعد از 33 سال سۆال می‌کنیم، در جواب می‌شنویم که خانواده‌ها در قالب راهیان‌نور به اینجا آمده‌اند اما با یک فرق و آن اینکه در راهیان‌نور خانواده‌ها به سراغ ثبت‌نام و شهدا می‌روند اما در این مورد ما به سراغ خانواده‌ها رفته‌ایم. سردار صادقی در این خصوص می‌گوید: بر سر قبور این شهدا رفته‌ام و تک‌تک شماره نوشتم. این خانواده‌ها کمی بعد تماس گرفتند تا توانستیم در نهایت تعداد دو اتوبوس از این خانواده‌های به این مناطق بیاوریم. با تمام این تفاسیر توانستیم بعد از گذشت 33 سال پرچمی بر محل شهادت این فرزندان خمینی بنا کنیم که خود این کار زنگ هشداری به مسئولان امر است.

سبد کالا نمی‌خواهیم!

یکی از مسائلی که خیلی مورد توجه ما قرار می‌گیرد دیدن فیلم‌های سفر خانواده‌های شهدای فدائیان اسلام است که با گذشت 33 سال از شهادت فرزندانشان، تقاضاهای جالبی دارند. در فیلم می‌بینیم که خانواده‌های این رزمندگان می‌گویند سبد کالا و یارانه نمی‌خواهیم. حتی حاضریم خانه‌هایمان را به فروش برسانیم تا بتوانیم یادمانی برای فرزندانمان در این دشت بنا کنیم.

اما چرا تا به امروز یادمان دشت ذوالفقاریه و فدائیان اسلام اینقدر گمنام مانده است. جالب توجه است که فرماندهی محترم سپاه پاسداران بعد از بررسی و رسیدگی این عزیزان با ساخت یادمان این رزمندگان بعد از 33 سال موافقت کرده و حتی اعلام آمادگی کرده که هزینه آن را نیز متقبل شود و در کنار آن سردار کارگر نیز رسیدگی به این موضوع را در اولویت قرار داده و اعلام آمادگی برای ساخت بنای یادبودی برای این فرزندان خمینی کرده است. اما چرا باید محل شهادت و یادمان این شیربچه‌های آقاروح‌الله بیش از 33 سال این‌گونه در غربت و مهجوریت بماند؟

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: روزنامه جوان