تبیان، دستیار زندگی
یکی دیگر از حکایات کوتاه مثنوی که در دل یک حکایت بزرگ آمده، این گفته حضرت رسول است که از باد بهاری دوری نکنید.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تن مپوشانید از باد بهار


یکی دیگر از حکایات کوتاه مثنوی که در دل یک حکایت بزرگ آمده، این گفته حضرت رسول است که از باد بهاری دوری نکنید.

مثنوی معنوی

این معنی از حضرت علی (ع) اینگونه روایت شده است:

توقّوا البرد فی اوّله و تلقّوه فی آخره. فانّه یفعل فی الابدان کفعله فی الاشجار: اوّله یحرقُ و آخره یورق. " بپرهیزید از سرمای خزانی که در آغاز سال می رسد و بپردازید به سرمای بهاری که در آخر سال آغاز می شود. زیرا سرما در دو حالت با کالبدها آن می کند که با درختان می کند: در آغاز می سوزاند و در پایان می رویاند.

صورت کامل حدیث فوق اینگونه است:

اغتنموا برد الربیع فانه یعمل بابد انکم کما یعمل باشجار کم و اجتنبوا برد الخریف فانه یعمل بابدانکم کما یعمل باشجارکم.

"غنیمت شمرید باد بهاری را که با کالبدهای شما آن کند که با درختان شما. و بپرهیزید از سرمای خزانی که با کالبدهای شما آن کند که با درختان شما.

گفت پیغامبر ز سرمای بهار               تن مپوشانید یاران زینهار

زانک با جان شما آن می‌کند             کان بهاران با درختان می‌کند

لیک بگریزید از سرد خزان                 کان کند کو کرد با باغ و رزان

پیامبر (ص) اینگونه فرموده اند: ای یاران من، از سرمای بهار تن خود را مپوشانید. زیرا سرمای بهار با جان و روح شما آن کاری را می کند که بهاران با درختان انجام می دهند. اما از سرمای خزان بپرهیزید  زیرا سرمای خزان بر وجود شما همان اثر را دارد که بر باغ و درختان انگور دارد.

مولانا تنها به بیان این حدیث اکتفا نمی کند چرا که او تنها یک راوی نیست، او عارف بزرگی است که تنها به ظاهر اکتفا نکرده و در هر چیز پی باطن و ذات آن است. پس سخنش را اینگونه ادامه می دهد:

راویان این را به ظاهر برده‌اند                 هم بر آن صورت قناعت کرده‌اند

بی‌خبر بودند از جان آن گروه                  کوه را دیده ندیده کان بکوه

آن خزان نزد خدا نفس و هواست            عقل و جان عین بهارست و بقاست

مر ترا عقلیست جزوی در نهان               کامل العقلی بجو اندر جهان

اما راویان بسیاری تنها به ظاهر این حدیث شریف اکتفا و به همان صورت ظاهر بسنده کرده اند. این گروه از عالم جان بی خبر بوده ، چرا که کوه را دیده اما گنج نهفته در آن را که ارزش واقعی دارد، ندیده اند. همچنین جسم را دیده اند، ولی روح و جان نهفته در آن را ندیده اند.

راویان بسیاری تنها به ظاهر این حدیث شریف اکتفا و به همان صورت ظاهر بسنده کرده اند. این گروه از عالم جان بی خبر بوده ، چرا که کوه را دیده اما گنج نهفته در آن را که ارزش واقعی دارد، ندیده اند. همچنین جسم را دیده اند، ولی روح و جان نهفته در آن را ندیده اند.

در نزد خدا، خدادوستان و خدا جویان منظور از خزان، همان نفس و هوای نفس است ولی عقل و جان عین بهار و جاودانگی است. ای صاحب نفس و هوی در وجود تو یک عقل جزیی وجود دارد که تو باید بکوشی و تا یک فرد کامل عقل بیابی.

جزو تو از کل او کلی شود                     عقل کل بر نفس چون غلی شود

پس بتاویل این بود کانفاس پاک              چون بهارست و حیات برگ و تاک

عقل جزیی تو به علت همنشینی با آن عقل کل، کلی می شود و به سوی عظمت حقیقی حرکت می کند و این عقل کلی در حکم پای بند و زنجیر برای نفس است تا مبادا دچار هوی و خواهش شود.

سپس مولانا خطاب به ما می گوید:

پس از اینکه این سخنان و مقدمات را دریافت کردی، تاویل آن حدیث شریف چنین است: نَفَس ها و دَمِ پاک اولیا مانند بهار است که باعث حیات و رویش می شود.

از حدیث اولیا نرم و درشت                   تن مپوشان زانک دینت راست پشت

گرم گوید سرد گوید خوش بگیر              تا ز گرم و سرد بجهی وز سعیر

گرم و سردش نوبهار زندگیست              مایهء صدق و یقین و بندگیست

زان کزو بستان جانها زنده است              زین جواهر بحر دل آگنده است

از سخنان اولیا خدا دوری نکن، چه نرم باشد و چه خشن وسخت چرا که کلام آنها حامی و یاور دین توست. اگر پیر طریقت، کلام گرم یا سرد بگوید، چه آن کلام نرم باشد چه خشن از آن استقبال کن تا از این سرما و گرمای مادی رها شوی.

سخن سرد  گرم این انسان های کامل و مراد مثل همان نوبهار است و موجب راستی و یقین و بندگی راستین است. چرا که بوستان و مرغزار جان ها از دم حیات بخش انسان کامل و پیر طریقت زنده است و دریای دل از این گوهرهای روحانی پر و آکنده است.

آسیه بیاتانی

بخش ادبیات تبیان


منابع:

مثنوی معنوی، تصحیح کریم زمانی

مثنوی معنوی، تصحیح گلپینارلی