تبیان، دستیار زندگی
اهالی محله جاوان بالا در خیابان شهید اشرفی اصفهانی اصفهان، او را به نام «حسین مشهدی» می‌شناختند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با مسمّاترین اسم


اهالی محله جاوان بالا در خیابان شهید اشرفی اصفهانی اصفهان، او را به نام «حسین مشهدی» می‌شناختند.

با مسمّاترین اسم

حسین مشهدی که اینک در شهر شهیدان از او به عنوان «اسوه صبر و مقاومت» یاد می‌شود، چند روزی است که با پروازی آسمانی، به خیل شهیدان پیوسته است.

«حسین مشهدی» کیست و چگونه «اسوه صبر و مقاومت» گردید؟

حسینعلی صبوری، نام و فامیل فردی است که سال‌های سال در محله جاوان اصفهان، مردم او را حسین مشهدی صدا کرده و او را با این نام می‌شناختند. او متولد سال 1320 هجری شمسی در شهر فریمان استان خراسان رضوی است. در دهه 40 به تهران مهاجرت کرده و پس از مدتی به اهواز رفته و در کارگاه ریخته‌گری مشغول کار می‌شود. حسین فردی مذهبی و انقلابی بود و به دلیل فعالیت‌های سیاسی، برای فرار از چنگال ساواک در آغاز نهضت امام خمینی (ره) (در دهه 1340) از خوزستان راهی اصفهان شد و در محله جاوان بالا که در حاشیه شهر قرار داشت به تنهایی زندگی ساده‌ای را شروع کرد و در یک کارگاه ریخته‌گری مشغول کار شد. محله جاوان بالا در دهه 40،‌ دارای سکنه بسیار کم بود و عمدتاً خانوارها با یکدیگر فامیل بودند و یکدیگر را به طور کامل می‌شناختند. در چنین محیطی این جوان مشهدی مورد توجه اهالی قرار گرفت و به سرعت همگان از او به عنوان فردی مۆمن، باخدا، مهربان، ساده‌زیست و مردمی یاد می‌کردند. حضورش در مسجد محل و در تمامی مناسبت‌های مذهبی چشمگیر بود و با صوت زیبا و دلنشین برای مردم در مناسبت‌ها، تلاوت قرآن می‌کرد و ادعیه می‌خواند. نور ایمان در حسین مشهدی هویدا بود و به همین جهت یکی از مسئولان محل به نام مرحوم «مشهدی بمانعلی» او را در پناه خود گرفت و پس از مدتی دخترش را به عقد وی درآورد. این‌گونه سرنوشت رقم خورد حسین مشهدی همسری را اختیار کرد که بعدها طی سه دهه، در سختی‌ها و ناملایمات کمرشکن روزگار، با تکیه بر معنویت و نور ایمان سنگ صبورش باشد. حسین مشهدی خیلی زود به دلیل ایمان و مردمی بودنش، آنچنان در دل مردم محله جاوان بالا و در میان کوچک و بزرگ جا گرفت که گویا در این محل متولد شده و فرزند یکی از افراد سرشناس محل است.

از ذوب‌آهن تا کردستان

صبوری در سال 1351 در کارخانه ذوب آهن اصفهان استخدام شد و با پیدا کردن دوستان بیشتر در اصفهان بر دامنه فعالیت‌های مذهبی و سیاسی انقلابی‌اش افزود؛ چنانکه با اوج‌گیری انقلاب در سال‌های 56 و 57،‌ حسین مشهدی از افراد فعال در بسیاری از تجمعات، مجالس راهپیمایی‌های انقلابی به شمار می‌آمد و در برخی از برنامه‌ریزی‌ها برای پیشبرد انقلاب، نقش ایفا می‌کرد. در سال 1357 به دلیل توزیع رساله حضرت امام (ره) به همراه عکس ایشان در کارخانه ذوب‌آهن، از این مجموعه اخراج شد و با پیروزی انقلاب مجدداً به کار دعوت شد. حسین صبوری پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عمده وقت خود را وقف انقلاب کرد و در صحنه‌های دفاع از انقلاب، حضوری فعال داشت. در بهار سال 1359 با جمعی از دوستانش مانند سرداران شهید حاج‌حسین خرازی، ردانی‌پور، حاج‌اصغر جوانی و... عازم کردستان شد و چندین ماه با تلاش شبانه‌روزی و مجاهدت‌های خود، از اسلام، انقلاب،‌ استقلال و تمامیت ارضی ایران در آن سامان دفاع کرد.

خداوند از سال 1320 تا 1393، قریب 73 سال به حسین صبوری عمر عطا کرد،‌ اما بیش از سه دهه از این زندگی دنیایی، از مختصات خاص و متفاوت از زندگی دیگران برخوردار است

در آن ایام، حسین مشهدی به عضویت لشکر مخلص خدا درآمد و پا به مدرسه عشق نهاد و با پابرهنگان به میقات رفت. آری او با تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان حضرت امام خمینی، سلاح بر دوش گرفت و در قامت یک بسیجی مخلص وارد صحنه کارزار با دشمنان شد. با آغاز جنگ، حسین مشهدی از دیار کردستان، راهی خوزستان شد و پس از چندین بار اعزام، در عملیات بیت‌المقدس شرکت کرد. در بهار سال 1361 بود که اهالی محله جاوان بالا مطلع شدند حسین مشهدی هم به شهادت رسیده و خود را برای تشییع‌جنازه و انجام مراسم این شهید آماده کردند. تشییع‌جنازه و چندین مراسم باشکوه برگزار شد و پس از مدتی معلوم شد، جنازه‌ای که به دلیل آسیب‌های جدی در اندام، به عنوان حسین مشهدی شناسایی شده، متعلق به فرد دیگری است و حسین صبوری در عملیات بیت‌المقدس به شدت مجروح و به دست بعثی‌های عراقی به اسارت درآمده است.

اسفند سال 1362 بود که حسین مشهدی به عنوان آزاده‌ای سرافراز،‌ لکن با تنی مجروح به میهن اسلامی بازگشت. ترکش‌های ناشی از انفجار موشک‌های شلیک شده از هلی‌کوپترهای عراقی، حسین صبوری را به شدت مجروح و نخاعش را قطع کرده بود. بعثی‌ها ناجوانمردانه بدن این رزمنده مجروح را که قطع نخاع شده بود،‌ یک مسافت طولانی روی زمین کشانده و این کار غیرانسانی بعثی‌ها،‌ بر عمق جراحاتش افزوده بود. شدت جراحات از یک طرف و عدم‌رسیدگی‌های لازم پزشکی در اردوگاه الانبار عراق از طرف دیگر، سبب گردید که عراقی‌ها در نگهداری‌اش ناتوان شوند و او را پس از 19 ماه آزاد کنند.

30 سال جانبازی

خداوند از سال 1320 تا 1393، قریب 73 سال به حسین صبوری عمر عطا کرد،‌ اما بیش از سه دهه از این زندگی دنیایی، از مختصات خاص و متفاوت از زندگی دیگران برخوردار است. مطالعه و بررسی بیش از 30 سال زندگی جانبازی شهید صبوری،‌ دربردارنده درس‌ها و عبرت‌های فراوان برای همگان و خصوصاً نسل جوان است. حسین صبوری در اوایل سال 1361 مجروح و جانباز 70 درصد شد و 13 فروردین سال 1393 و در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) به خیل شهیدان و هم‌رزمانش پیوست.

اسوه صبر

قلم ناتوان است در ترسیم آنچه به ایشان و خانواده‌اش در این 32 سال گذشته است. این جانباز شهید طی این 32 سال،‌ هرگز نتوانست به دلیل قطع نخاع و جراحت‌های عمیق و زخم‌های بستر، لحظه‌ای روی پا بایستد یا حالت نشسته داشته باشد. 32 سال زندگی به حالت درازکش از پشت و گاهی روی شکم برای بهبود زخم‌های بستر در پشت، همراه با مجموعه‌ای از نارسایی‌های اندام داخلی به دلیل جراحت‌ها و عمل‌های جراحی پی‌درپی، کار آسانی نیست.

اما حسین مشهدی و خانواده‌اش، این دوران را سپری کردند و پرونده‌ای زرین و درخشان از صبر و استقامت مبتنی بر ایمان دینی و اعتقاد به آخرت را همراه با رضایتمندی به خاطر رضای الهی به ثبت رساندند، تا حجتی برای مردم و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران باشند. این جانباز صبور و مقاوم طی این سال‌ها، بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود، اما گویا تقدیر این‌گونه بود که خداوند خواسته تا الگوهای صبر و مقاومت در راهش را برای زمانه ما به رخ کشاند. هر گاه طی این سال‌ها، صبوری را ملاقات می‌کردم چه در خانه، چه در بیمارستان و چه در آسایشگاه جانبازان شهید مطهری اصفهان، با دو ویژگی قابل توصیف بود؛ بر لب داشتن ذکر الهی،‌ تلاوت قرآن و خواندن ادعیه از یک طرف،‌ قرار داشتن در موقعیت رضا و شاکر خداوند بودن از سوی دیگر. شهید صبوری،‌ بر اصل انقلاب، نظام و ولایت و رهبری تعصب خاصی داشت و ناسپاسی‌ها و دعواهای جناحی و غفلت مسئولان از انجام وظایفشان را برنمی‌تابید. او بر این اعتقاد بود که این انقلاب و نظام، راحت به دست نیامده که اینک عده‌ای با فراموش کردن ارزش‌ها و نادیده انگاشتن ایثارگری‌ها و فداکاری‌ها،‌ به راه دیگری غیر از راه امام و شهیدان می‌روند. شهید صبوری به ولایت و رهبری، اعتقاد دینی و قلبی داشت و خود را سرباز اسلام می‌دانست. گفتنی‌ها و نوشتنی‌ها درباره شهید صبوری فراوان است و مجال دیگری می‌خواهد. امید آنکه، تکالیفمان را به خوبی انجام دهیم تا در صحرای محشر،‌ شرمنده شهیدان و امام شهدا نشویم.

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: روزنامه جام جم