رمان پلیسی، در حال تحول
گفته های عباس آگاهی (مترجم)، درباره ادبیات پلیسی و آثار ژرژ سیمنون:
اگرچه ادبیات پلیسی و جنایی چندان در ایران مورد توجه نیست اما در سالهای اخیر ترجمههایی از این ژانر ادبی در قالب مجموعههایی منتشر شده که برخیشان قابلتوجه بودهاند. «مجموعه نقاب»، که توسط انتشارات جهان کتاب منتشر میشود، یکی از این مجموعههاست که به ترجمه آثار ادبیات معمایی و پلیسی جهان میپردازد و چند سالی است که انتشارش دوام آورده و تعداد عناوین منتشرشده در این مجموعه از 40 عنوان کتاب گذشته است. در این مدت چند مترجم در مجموعه نقاب حضور داشتهاند اما مترجم اصلی این مجموعه که از ابتدای شروع به کار این پروژه در آن حضور داشته، عباس آگاهی است و بیشترین ترجمههای این مجموعه هم متعلق به اوست. آگاهی تاکنون آثاری از ژرژ سیمنون، پییر بوالو-توماس نارسژاک، شارل اگزبریا، فرد وارگاس، پل آندروتا، س. آ. استیمن و گیوم موسو به دست داده و در میان این نویسندگان هم بیشترین ترجمه از آثار سیمنون بوده است. زبان و نثر آثار سیمنون زبانی ساده است و شخصیتهای داستانهای او نیز از مردم عادی جامعه انتخاب شدهاند و سیمنون به بعد روانی شخصیتهای داستانهایش توجه داشته است. با عباس آگاهی درباره ترجمههایش در مجموعه نقاب و مشخصا ژرژ سیمنون گفتوگویی انجام شده است. قسمتی از گفته های عباس آگاهی را میخوانید.
- فکر راهاندازی مجموعه نقاب را اولینبار آقای مجید رهبانی، مدیر محترم انتشارات جهان کتاب با بنده در میان گذاشتند. بعد از رایزنی تصمیم گرفته شد آثار نویسندگان شاخص فرانسوی در زمینه این ژانر ادبی را من معرفی کنم. چندی بعد برای آغاز کار آثاری از سه نویسنده معروف: بوالو- نارسژاک، ژرژ سیمنون و شارل اگزبرایا را ترجمه و تقدیم کردم. آقای رهبانی به جستوجو برای جلب نظر مترجمان دیگر ادامه دادند و خوشبختانه اکنون در این مجموعه ترجمههای باارزشی از آقایان فرزاد فربد، کوروش سلیمزاده (از زبان انگلیسی) و آقای ناصر زاهدی (از زبان آلمانی) نیز به چاپ میرسد. مجموعه نقاب روی مترجمان دیگری که به این نوع ادبی علاقه داشته باشند باز است و از کارهایشان استقبال میشود. اما بنده در مدتی که از راهاندازی این مجموعه میگذرد سعی کردهام آثار نویسندگان فرانسوی را معرفی کنم و علاوه بر نویسندگانی که در بالا نام بردم آثاری از س. آ. استیمن، فرد وارگاس، پل آندروتا، گیوم موسو، لوییز باشلری و فردریکدار را ترجمه و تقدیم دوستداران کردهام. این مجموعه میکوشد آثاری را به چاپ برساند که در مرحله رشد این ژانر ادبی قرار دارند. البته آثاری که در نیمه اول قرن 20 به چاپ رسیدهاند و راهگشای نویسندگان بعدی بودهاند از ارزش بالایی برخوردارند و نمونههایی هم از این آثار به فارسی ترجمه و چاپ شده است.
- میدانید که ژرژ سیمنون یکی از پرآثارترین نویسندگان فرانسویزبان است. حدود 85 رمان بر محور سربازرس مگره نوشته است. کارهایی از این نویسنده از گذشته به فارسی ترجمه شده و هماکنون نیز مترجمان علاقهمند دیگری به ترجمه آثار او و ناشران دیگری به چاپ این ترجمهها مشغولاند. ما اولویت خاصی برای سیمنون قایل نشدهایم. شاید بتوان گفت تحقیقات سربازرس مگره در حال و هوایی صورت میگیرد که از لحاظ فرهنگی برای خوانندگان فارسیزبان بیشتر قابل قبول است.
سیمنون در ادبیات پلیسی مقامی جهانی دارد. بزرگان فرهنگ و ادب کارهای او را ستودهاند. شما از آندره ژید یاد کردید. دیگران از جمله مارسل امه در مقدمهای که برای «سگ زرد» نوشته است، زبان و شیوه کار سیمنون را میستاید. سربازرس مگره مانند هرکول پوآرو و میس مارپلِ آگاتا کریستی شهرتی جهانی دارد و تقریبا همه تحقیقاتش به روی پرده سینما یا صفحه تلویزیون راه یافته است.
- آشنایی من با آثار سیمنون به اوایل دهه60 میلادی برمیگردد هنگامی که استاد راهنمایم خواندن آثار او را برای شناخت اقشار جامعه فرانسه در سالهای بین دوجنگ و بلافاصله بعد از آن توصیه کرد. درست است که سیمنون را با بالزاک و زولا مقایسه کردهاند، ولی جهتگیری آثار پلیسی سیمنون فصلی جدید در ادبیات نوع پلیسی باز کرده است که قبل از او نویسندگان اینگونه آثار مانند موریس لبلان یا گاستون لرو به آن توجه نداشتهاند. در این دوره است که زبان داستانها تغییر میکند، شخصیتها از حد کاریکاتور خارج میشوند و مبدل به افرادی معمولی، قابل شناسایی برای همگان، همسایه من و شما میشوند. سیمنون اینگونه افراد را روی صحنه میبرد و زبانشان زبان من و شماست اما زبانی پاکیزه و مبتنی بر اصول نگارش. همانطور که اشاره شد قهرمانهای سیمنون و دیگر نویسندگان ژانر پلیسی، سوپرمن نیستند. انسانهایی معمولیاند که مرتکب جرم و جنحه شدهاند. و زمانی میتوان آنها را شناخت که ابتدا محیط زندگیشان، خصوصیات اخلاقیشان، مشکلات روانیشان را بشناسیم. به این دلیل سربازرس مگره، وقتی از او میخواهند اظهارنظری سریع کند، اغلب میگوید: «نمیدانم» یعنی هنوز متهم را نتوانستهام بفهمم و زمانی که او را «میفهمد» رازها گشوده میشوند.
- همانطور که به عرض رسید شهرت سیمنون بهویژه در ایجاد حالوهوایی است که داستان در آن جاری است. به عبارت دیگر خواننده بعد از یکی، دو فصل جو داستان را حس میکند و پرسوناژها را میبیند زیرا اینها افرادی معمولی هستند و خود سربازرس هم 007 نیست. هیچ وقت اسلحه با خود حمل نمیکند و اگر چنین چیزی پیش آید، هیچوقت از آن استفاده نمیکند. بازرسها هم معمولا ناگزیر به این کار نمیشوند. گاهی در داستانهای مگره میبینیم مجرمانی قدیمی که کیفر خود را دیدهاند در برخورد با سربازرس، نهتنها از او کینهای به دل ندارند بلکه برایش احترام هم قایل هستند. این تصویر از پلیس که سیمنون عرضه میدارد تا حد زیادی تازگی دارد و در نویسندگان دیگر تاثیر داشته است، مثلا اگر به رمان «جزیره خاموشان» که اخیرا در مجموعه نقاب چاپ شده مراجعه فرمایید، میبینید بازرس این داستان بارها میگوید که میخواهد مانند مگره «اتمسفر» محیط را ترسیم کند.
اما میدانیم که شهرت سیمنون بهعنوان نویسنده فقط مربوط به سلسله رمانهای مگره نیست. خود سیمنون در مستندی که همین ماه گذشته از یکی از کانالهای تلویزیون فرانسه پخش شد، میگفت مگرهها را به اصرار ناشران آثارش ادامه میداده است. سیمنون در دهها اثر دیگر که اغلبشان روی پرده سینما هم رفته به خلق شخصیتهایی پرداخته که ماندگار هستند. سیمنون را از این دیدگاه میتوانیم پیرو مکتب ناتورالیسم بدانیم، یعنی واقعیتهای اجتماعی را «ایدهآلیزه» نمیکند.
- سرکانن دویل (1930-1859)، شرلوک هلمز را در اواخر قرن 19 و اوایل قرن20 روی صحنه میآورد. خانم آگاتا کریستی، هرکول پوآرو را بیشتر در فاصله بین دوجنگ و به هر حال در نیمه اول قرن20 به کار میگیرد. میدانیم که مثلا مگره نیز که اولین تحقیقاتش به سالهای بین دو جنگ برمیگردد، بیشتر در نیمه دوم قرن 20 نوشته شده است. این پرسوناژها در قاره پیر زاده شدهاند. محیط فعالیت آنها و جامعهای که در آن به کار مشغولند تفاوتهای عمدهای با جامعه آمریکای بعد از جنگ دوم دارد. فیلیپ مارلو کارآگاه خصوصی که ریموند چندلر خلق کرده به اجبار دارای خلقیات و روحیات دیگری است. در برابر شرلوک هلمز که دشوارترین و پیچیدهترین معماها را «ابتدایی» میداند، در برابر هرکول پوآرو که با استفاده از «ماده خاکستری»اش به حل معما نایل میآید. در برابر مگره که با پرداختن به تحلیل روانی و شناختن محیطِ جرم پی به مجرم میبرد، مارلو جانگرفته در جامعه آمریکای سرمایهداری آشنا با مفاسد این جامعه، کارآگاهی به اصطلاح «کلبیمسلک» است. به جامعه بدبین است. به پلیس بدبین است، به سیاستمدارها بدبین است. او سختجان، بزنبهادر، بیتوجه به مسایل اخلاقی، بدلباس و الکلی است. اما مشاهدهگر نیز است، گاهی رفتاری فیلسوفانه دارد. شعردوست است. به این ترتیب ملاحظه میکنید که این کارآگاه خصوصی پرورده «رمان سیاه آمریکایی» فاصله زیادی با مگره، سربازرسِ پلیس آگاهی پاریسی دارد. در حالی که مگره زندگی خانوادگی دارد و تفریحش دست در دستِ مادام مگرهانداختن و به سینمارفتن است. کارآگاه خصوصی چندلر ستون پابرجای بارهای آنچنانی نیویورک است.
- شاید بتوان گفت ادبیات پلیسی بیشتر از دیگر ژانرهای ادبی از شرایط اجتماعی و واقعیتهای تاریخی معاصرش تاثیر پذیرفته است. رمان جاسوسی که زیرمجموعه رمان پلیسی است در فاصله بین دوجنگ و بهویژه بعد از جنگ دوم شکل گرفته است. واردشدن تلویزیون در کانون خانواده شکل رمان پلیسی را عوض کرده است و نویسندگان این ژانر به طرف سناریونویسی کشیده شدهاند. حجم رمان پلیسیکه قبل از این در حدود 200 تا 250 صفحه بود به بیش از 500 تا حتی هزار صفحه رسیده است. میتوان گفت رمان پلیسی نیز در حال تحول است و برای دهههای آینده باید منتظر نوآوریهای دیگری باشیم، مثلا با فراگیرشدن اینترنت رمان پلیسی در این روزها دارد مسیر تازهای را در پیش میگیرد. این موضوع را بهخوبی در رمان گیوم موسو، با عنوان «دست سرنوشت» که این بنده در مجموعه نقاب چاپ کرده است، مشاهده میکنیم.
- اما چرا ژانر پلیسی در فضای ایران جایگاهی را که در کشورهای غربی کسب کرده است، ندارد؟ اصولا در ادبیات کلاسیک ما «رمان» جایی نداشته است. حال آنکه رمان و نمایشنامه ستونهای اصلی ادبیات مغربزمین بوده است. شاید علت بیتوجهی تا حدودی نداشتن پیشینه تاریخیاین ژانر در ادبیات ما باشد. خوشبختانه در 50-40سال اخیر نویسندگان صاحبنام ایرانی هم به «رمان» روی آوردهاند و لفظ رمان دیگر مترادف کاری سبک، زشت و پیش پا افتاده نیست. امروز شمار نویسندگان موفق ایرانی در این نوع ادبی قابلملاحظه است. ترجمههایی از آنان را به زبان فرانسه و انگلیسی دیده و ستودهام. امید است که زیرمجموعه رمان به معنای عام که «رمان پلیسی« باشد نیز جای خود را باز کند. این کار در گرو کوشش سهدسته از فرهنگیان کشور است: نویسندگان پرتوان، ناشران آگاه و شما که باید همهجا و همهوقت و در همه رسانهها پیامرسان و برانگیزنده استعدادهای نهفته باشید.
فرآوری: رویا فهیم
بخش ادبیات تبیان
منبع:شرق- پیام حیدرقزوینی