طهران چطور تهران شد؟
تهران در گذشته آبادی ای بود که از ده های ری به حساب می آمد. آبادی ای سرسبز و زیبا که شباهتی به امروز نداشت. شهرسازی خاص تهران باعث شده بود که در میان باغهای محصور و سرسبز آن خانههای زیرزمینی یا دهلیزهای متعددی جا بگیرد. «کربوتر» جهانگرد انگلیسی در سال 1818م، می نویسد: «در داخل شهر و به فاصله 200 تا 300 یاردی دروازه قزوین فضای وسیعی وجود دارد که در سطح آن چاههایی به چشم میخورد که به خانههای زیرزمینی منتهی میشود.»
از همان زمان تهران شامل دوازده محله بوده است و اطراف آن باغهای فراوانی است كه به هم راه داشتهاند. در کتاب عجایب البلدان آمده است: «تهران قریه ای است معظم و ولایات ری دارای باغات زیاد با اشجار و ثمرات خوب و فراوان و سکنه در خانه های سرداب مانند به سر میبرند، همین که دشمن حمله آورد، به خانه های تحتانی پناه می برند که هر قدر محصور بود نشان امتداد یابد به سبب کثرت آذوقه که از فرط احتیاط ذخیره کرده اند آسوده اند... و دایما به سلطان عصر یاغی و با عساکر او در کارزارو زد و خوردند، مالیات خود را به مسکوک نمی پردازند، بلکه در عوض نقود رایج خروس و مرغ می پردازند.»
چرا تهران؟
درباره تهران و تاریخچه اش که جستجو کنید به روایت یاقوت حموی می رسید که در معجم البدان وجه تسمیه تهران را اینطور می گوید: «از مردی اهل ری كه محل وثوق و اعتماد شنیدم كه طهران دیهی است بزرگ و بنای این دیه تمامی در زیر زمین واقع است و احدی را یارای آن نیست كه بدان دیه راه یابد مگر آن كه اهالی آنجا اجازت ورود بدهند.»
در این روایت اشاره به زیرزمینی بودن تهران شده است. این مساله عده ای را برانگیخت كه تهران را به دو كلمه «ته» به معنای زیر و «ران» تجزیه کنند و تهران را «مكان زیرزمینی» معنا كنند. اعتماد السلطنه در مرات البلدان درباره وجه تسمیه تهران می نویسد: «چون اهل آنجا در وقتی كه دشمن برای آنها به هم می رسید در زیر زمین پنهان می شدند، از این جهت به این اسم موسوم شده است كه به «ته ران» یعنی زیر زمین می رفته اند.»
كسروی درباره نام تهران و شمیران، طی پژوهش هایی به این نتیجه رسیده كه تهران (و تارم، كهران، گهران، گهرام، جهرم) به معنای منطقه گرمسیر و شمیران (شمیرام، شمیرم، شمیلان، سمیران و سمیرم) به معنای منطقه ای سردسیر است.
وقتی تهران دارالخلافه شد
بعد از مرگ کریمخان زند آغامحمد خان فرصت پیدا کرد تا از شیراز فرار کند و با چند نفر از بستگان خود راهی تهران شود و با کمک ایل قاجار و همراهانش تهران را تصرف کند. روز یکشنبه 11جمادی الثانی سال 1200 هجری قمری بود و همزمان با نوروز. آغا محمدخان در تهران جلوس کرد و از آن تاریخ، تهران دارالخلافه شد و به عنوان پایتخت قاجاریه معرفی شد. او به ساختن عمارت تخت مرمر که تنها یادگار آن عهد است اکتفا کرد اما شاهان قاجاری بعد از او تهران را از دهاتی که در حاشیه ری بود به شهری با معیارهای امروزی تبدیل کردند.
در اوایل سلطنت ناصر الدین شاه، همان زمانی که میرزا تقی خان امیرکبیر صدراعظم شاه بود، بناهای زیادی ساخته شد. از جمله آنها می توان از مدرسه دارالفنون، بازار امیر، بازار کفاشها و سرای امیر نام برد. در همین زمان بود که جمعیت تهران رو به زیاد شدن گذاشت و به 150 هزار نفر رسید. تهران آن زمان از هنوز کوچک و کم دامنه بود اما رشد جمعیت باعث شد تا شاه میرزا یوسف مستوفی الممالک (صدراعظم) و میرزا عیسی (وزیر) را مامور کند تا محدوده جدید شهر تهران را تعیین کنند. اراضی وسیعی را در محدوده شهر وارد کردند و شهر را با خندقها و باروهای جدید (به شکل هشت ضلعی) محدود کردند. ارتباط شهر نیز با خارج از طریق 12 دروازه به نامهای: شمیران، دولت، یوسف آباد، دوشان تپه، دولاب، خراسان، باغشاه، قزوین، گمرک، حضرت عبدالعظیم، غار و خانی آباد ممکن بود.
تهران کی امروزی شد؟
تا 108 سال قبل تهران پایتختی بود که خیابانهایش آسفالت نداشت. ساختمانهای آجریاش یک در میان با معماری نیمه فرنگی قاجاری جایگزین شده بود و کوچههایش با عبور درشکه و گاری، غبارآلود و کثیف میشد. تا 108سال قبل، تهران پایتختی بود که بلدیه نداشت اما قانونی که 12 خردادماه 1286در مجلس به تصویب رسید، تهران را صاحب اولین شهرداری کشور کرد.
بلدیه اگرچه در زبان دهخدا، مۆسسهای تعریف شده که «به کار نظافت و خوبی آب و نان و چراغ و سوخت و خواربار و صحت نظر دارد» اما در قانونی که 12 خردادماه 1326 به تصویب مجلس رسید، موسسهای بود که هدف اصلیاش کمک به دولت و مراقبت از شهر معرفی میشد. در این قانون، هدف از راه اندازی بلدیه «حفظ منافع شهرها و ایفای حوائج اهالی شهرنشین» یا «مساعدت به دولت در ساختن بازارها و نمایشگاههای تجاری و کلیه مراقبت، رواج حرفت و تجارت شهر و دایر نمودن محل تشخیص اسعار و معاملات عمومی» در نظر گرفته شده بود.
اولین شهرداری تهران در روزهای پر تنش مشروطه تأسیس شد تا «اداره احتسابیه» و «محتسب»هایش جایشان را به «بلدیه» و «بلدیهچی»ها بدهند. تا آن زمان، محتسبها وظیفه رسیدگی به تخلفات شهر را به عهده داشتند و عدهای از آنها که در شعبه نظافت اداره احتسابیه کار میکردند، شهر را آب پاشی کرده و با صد رأس الاغ و قاطر زبالهها را جمع میکردند.
آن زمان رفتگران بلدیه تهران، خیابانها را با مشک آبپاشی میکردند تا گرد و غبار خیابانها مردم را آزار ندهد. مدتی بعد، در زمان «عضدالملك» چند خیابان سنگفرش شد تا هم چهره امروزیتری به شهر داده شود و هم نظافت شهر بهتر حفظ شود. در آن زمان بلدیه تنها از وسایل باركشی مثل اسب، قاطر، شتر و گاری كه وارد تهران میشدند عوارض میگرفت و مواجب رفتگران از همین راه تامین میشد. بعد از آن اگر چیزی باقی میماند، صرف امور عمرانی و روشنایی و رسیدگی به سر و صورت شهر میشد.
در زمان رضاشاه، نظام بلدیه تغییر و تحولاتی پیدا کرد که آن را به شکل امروزیاش نزدیکتر میکرد. سرلشکر کریم آقا بوذرجمهری که شدیدا مورد اعتماد رضاشاه بود، بعد از پشت سر گذاشتن مشاغل نظامی به عنوان شهردار انتخاب شد. بوذرجمهری عوارض جدیدی را وضع کرد و در عوض، مالیات خودروها و کالسکهها لغو کرد، اداره خیریه و مریضخانه بلدیه و دارالمجانین و آتشنشانی را تأسیس کرد و شروع به خیابانسازی، ساختمانسازی و مدرنیزه کردن تهران کرد.
حالا ساختمانهای پست، بلدیه، مخابرات، شهربانی و خیلی از ساختمانهای قدیمی تهران امروز یادگارهای کریم آقا بوذرجمهری هستند. او میدان توپخانه را با تاثیر از میدان سنپترزبورگ ساخت، خیابان ولیعصر را تا تجریش ادامه داد و دستور داد در کناره آن چنار بکارند. بوذرجمهری بعد از 10سال از شهرداری استعفا داد و به پاس خدماتی که انجام داده بود، نامش را روی یکی از خیابانهای مهم تهران گذاشتند؛ خیابانی که امروز به نام 15خرداد میشناسیم. تا در اواسط دهه 40 که غلامرضا نیك پی از اصفهان به تهران آمد و شهرداری تهران را به دست گرفت، تقریبا هیچ شهرداری نتوانست به اندازه کریم آقا بوذرجمهری تاثیر گذار باشد.
فرآوری: الهام مرادی
بخش گردشگری تبیان
برگرفته از همشهری، شورایاران، کافه تهرون