تبیان، دستیار زندگی
باران با قطراتی درشت، پرشدت و پرشتاب، كمی آن طرف‌تر از شیشه‌های وسیله نقلیه ما زمین و زمان را درهم می‌ریزد تا با شستن جاده اهواز به اندیمشك یک‌بار دیگر رسالت تاریخی خودش را انجام دهد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

باران، هم‌سفر روزهای حماسه و خون


باران با قطراتی درشت، پرشدت و پرشتاب، كمی آن طرف‌تر از شیشه‌های وسیله نقلیه ما زمین و زمان را درهم می‌ریزد تا با شستن جاده اهواز به اندیمشك یک‌بار دیگر رسالت تاریخی خودش را انجام دهد.

باران، هم‌سفر روزهای حماسه و خون

روی این جاده و این موقع از سال كه چند روزی تا تحویل سال 93 باقی نمانده، كاروان اصحاب رسانه رحل سفر بسته تا به دل گوشه‌ای از تاریخ كشورمان فرو رود. لطافت باران در این سفر همراهی‌مان می‌كند و اینجا خوزستان است. دقیق‌ترش جاده اهواز به اندیمشك؛ راهی كه ما را به رودخانه كرخه و منطقه عملیاتی فتح‌المبین رهنمون می‌سازد. می‌رویم تا از عرض رودخانه‌ای عبور كنیم كه 33 سال پیش متجاوزان بعثی هرچه تلاش كردند نتوانستند از آن عبور كنند. آن‌ها از سوی غرب می‌آمدند و مشرقیانی كه خورشید را قبل از صبح ملاقات می‌كنند، بادهای مسموم غرب را در كناره كرخه در هم شكستند و فتح‌المبین را از دل تاریكی ‌مغربیان بیرون كشیدند.

در سفر كاروان رسانه به مناطق عملیاتی جنوب غرب كه به همت نیروی زمینی ارتش فراهم آمده است، رزمنده‌ای همراهی‌مان می‌كند كه خود، خاطرات و داشته‌های ذهنی‌اش بخشی عینی از تاریخ دفاع‌مقدس است. امیر سیدعلی مهرابی معاون عملیات نیروی زمینی ارتش كه در دوران دفاع‌مقدس فرمانده واحد‌های زرهی تانك بود و سوختن هم‌رزمانش میان تلی از آهن و فولاد تانك‌های چیفتن را به چشم دیده، حالا روایتگر همان روزهاست، با این تفاوت كه خوزستان امروز دیگر شاهد غرش هیچ توپ و تانكی نیست و غریو كینه دشمن را دیروز امثال مهرابی‌ها به جان خریدند تا امروز ما در صحت و آرامش جاده‌های سرسبز جنوب كشور را به سوی مقصدی از تاریخ معاصر كشورمان طی كنیم.

صبح قبل از آنكه به طرف كرخه حركت كنیم، در مقر لشكر 92 زرهی اهواز مهمان امیرعلی ظریفی فرمانده منطقه جنوب غرب بودیم، مقر لشكر 92 زرهی خود به عنوان یكی از آثار ملی دفاع مقدس ثبت شده است. حضور در این مكان آغازی بر سفر راهیان نور كاروان رسانه بود. حالا هم كه به طرف كرخه می‌رویم و آن طور كه سروان خطیر از بچه‌های روابط عمومی نیروی زمینی ارتش می‌گوید، اولین مقصد ما پل نادری در غرب كرخه است. جایی كه دشمن در روزهای اول دفاع‌مقدس تا به آنجا پیش رفت و با مقاومت رزمندگان در كناره غربی رود متوقف شد. جسر نادری توقفگاه ما نیز است. این پل از جانب شرق به شهرهای شوش، دزفول و اندیمشك منتهی می‌شود.

در كناره رود كرخه باران قطع شده و هوا از لطافت خاصی برخوردار است. نقطه‌ای كه ما در آن ایستاده‌ایم ما بین جسر قدیم نادری و پل جدید آن است. امیر مهرابی در تشریح منطقه مورد نظر می‌گوید: اینجا شمال استان خوزستان و منطقه دزفول است كه به بالا رود و سر پل كرخه هم معروف است. پل اصلی كرخه به جسر نادری شهرت دارد. پل قدیمی آن در دوران دفاع‌مقدس توسط رزمندگان ایرانی منهدم شد تا دشمن نتواند به ساحل شرقی و در نهایت شهرهای دزفول و اندیمشك دسترسی داشته باشد. وقتی جنگ آغاز شد لشكر‌های 10، 9 و یك دشمن از این محور و همچنین فكه وارد عمل شدند تا با فتح ارتفاعات مشرف به دزفول، گلوگاه خوزستان را ببندند و این استان را از مركز جدا كنند. اما مقابل واحدهای دشمن گردان‌های تیپ 2 دزفول از لشكر 92 زرهی اهواز صف‌آرایی كردند. یگان‌های این تیپ از سال 58 در مرز حضور داشتند و گردان‌هایی چون 207، 256 و... در پاسگاه‌های چم سری، ربوط، شرهانی و... قدم به قدم با دشمن جنگیدند و مانع از دسترسی آسان آن‌ها به گلوگاه خوزستان شدند.

هرچند زمین‌های حوالی امامزاده عباس (ع) ‌آن روز شاهد شهادت تعدادی از رزمندگان ایرانی بودند، اما كلیت عملیات فتح‌المبین با پیروزی قاطع نیروهای ایرانی به پایان رسید

جنگ با صدای شنی‌های تانك دشمن در اول مهرماه 1359 به صورت رسمی و البته ملموس آغاز شده بود. هرچند روز قبل یعنی در سی و یكم شهریورماه، تعدادی از فرودگاه‌های كشورمان مورد حمله جنگنده‌های دشمن قرار گرفته و شیپور جنگی كه تا هشت سال بعد با شدت بسیار زیاد ادامه داشت نواخته شد. یك ملت در برابر دشمن بعثی كه از سوی تمامی قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای حمایت می‌شد، قد علم كرد و حماسه‌ای به نام دفاع‌مقدس خلق شد.

باران، هم‌سفر روزهای حماسه و خون

دشت خونین عباس

امامزاده عباس (ع) در دشتی قرار دارد كه همنام این امامزاده است. دشت عباس به عنوان یكی از محورهای عملیاتی فتح‌المبین در شمال خوزستان مطرح است. روستای عین‌خوش نیز شش الی هفت كیلومتر بالاتر از این امامزاده قرار دارد. در این مكان امیر مهرابی شرح كاملی از عملیات فتح‌المبین را توضیح داد. اما امامزاده عباس برای این رزمنده دفاع‌مقدس یادآور خاطره‌ای از رزم گروهان تانك او و سایر هم‌رزمانش با تانك‌های T72 فوق پیشرفته دشمن بود. به قول امیر، این دسته از تانك‌های ساخت كشور روسیه برای اولین بار طی جنگ تحمیلی در عملیات فتح‌المبین دیده شدند. تانك‌هایی كه در زمان خود به عنوان پیشرفته‌ترین خودروهای زرهی جهان مطرح بودند. نبرد با t72 با نشانه‌گیری لیزری‌شان، برای چیفتن‌های ما دشواری‌های بسیاری همراه داشت این سختی و دشواری به قیمت از دست رفتن همرزمانی برای امیر مهرابی شده بود كه در این خصوص می‌گوید: در فتح‌المبین ما تحت‌نظر قرارگاه قدس بودیم. با فشاری كه قرارگاه‌های نصر و فتح به دشمن آورده‌ بودند آن‌ها برای فرار و برگشت به خاكشان به دشت عباس هجوم آوردند. یادم است امامزاده آن وقت گنبد سبزی داشت كه بخشی از آن فرو ریخته بود. ما وقتی به 500 متری این مكان رسیدیم آن طرف جاده یك ستون از دشمن را دیدیم كه بخشی از آن‌ها به طرف ما می‌آمدند. جلوتر از همه آن‌ها یك خودروی گاز عراقی آمد كه فكر می‌كردم از نیروهای خودی است احتمالاً او هم همین فكر را كرده بود! اما تا متوجه شد و خواست دور بزند به توپچی تانكم گفتم آن را بزند كه با اولین شلیك منهدم شد، حدوداً 30 الی 40 نفر از نیروهای دشمن كشته شدند. اما در همین حین هواپیماهای عراقی وارد شدند و همزمان جنگ تانك‌ها آغاز شد.

T72‌ها برای اولین بار در همین جا رویت می‌شوند. گویا نبرد با آن‌ها بسیار سخت بوده است. امیر مهرابی ادامه می‌دهد: اولین باری بود كه T72 وارد صحنه نبرد می‌شد. من حین نبرد فهمیدم كه این‌ها تانك‌های T55 و T62 قبلی دشمن نیستند. چون T72 با لیزر كار می‌كرد و به نظرم در غالب تیپ 10 به فرماندهی ماهر عبدالرشید وارد صحنه نبرد شده بود. خدا رحمت كند شهید آزادی فرمانده گروهان 256 را، ایشان در این نبرد در جناح چپ من بود كه یكی از میگ‌های دشمن تانكش را منهدم كرد و همان جا به شهادت رسید. درگیری آغاز شد و لیزرهای T72 به سرعت مسافت‌یابی می‌كردند. گروهان تحت فرماندهی من 13 یا 14 چیفتن داشت كه به خاطر برتری تانك‌های دشمن، هشت یا 9 دستگاه از تانك‌های گروهانم منهدم شدند. شهید خوش‌رو، شهید هراتی، شهید بیگلو و... تعدادی از این شهدا بودند. در این حین من متوجه تعدادی زخمی در گوشه‌ای شدم. به فشنگ گذارم آقای احمدی گفتم ماهیت‌شان را شناسایی كند. او رفت و گفت یك تعداد از رزمندگان خودی هستند، ‌به طرف‌شان شلیك نكنید. همین لحظه تانك من نیز زده شد و بیرون پرت شدم اما راننده‌مان به شهادت رسید و توپچی كه آتش گرفته بود توانست خودش را بیرون بیندازد. در این نبرد بخش‌ عمده‌ای از پرسنل گردان دچار آسیب شدند. به ناچار با تنها تانك سالم گروهان یكی دو كیلومتری به عقب برگشتیم و فرمانده گردان امیر لهراسبی را دیدم. به او گفتم فشار دشمن خیلی زیاد است اما امیر لهراسبی كلت كمری‌اش را بیرون آورد و گفت باید غیرت داشته باشیم و من با همین سلاح كمری به جنگ دشمن می‌روم. صحنه واقعاً عجیبی بود. به هر حال ما با اصرار توانستیم جلوی لهراسبی را بگیریم. هرچند زمین‌های حوالی امامزاده عباس (ع) ‌آن روز شاهد شهادت تعدادی از رزمندگان ایرانی بودند، اما كلیت عملیات فتح‌المبین با پیروزی قاطع نیروهای ایرانی به پایان رسید. چنانچه 2400 كیلومتر از خاك كشورمان آزاد شد و چیزی در حدود 15 هزار نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند و تعداد بیشتری نیز كشته و زخمی شدند.

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: روزنامه جوان