تبیان، دستیار زندگی
تجربه‌های تازه در زبان همیشه یکی از دغدغه‌های من در شعر بوده و هست. لحظه خلق برای من زیاد ارادی نیست اما بدون شک همان انباشته‌های خواندنی و تجربه‌های شخصی و جمعی من است. بنابراین مضمون و ساختار و زبان با هم  و در یک زمان شکل می‌گیرند، یک تن واحدند و نه دو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ذاتِ رونده شعر


تجربه‌های تازه در زبان همیشه یکی از دغدغه‌های من در شعر بوده و هست. لحظه خلق برای من زیاد ارادی نیست اما بدون شک همان انباشته‌های خواندنی و تجربه‌های شخصی و جمعی من است. بنابراین مضمون و ساختار و زبان با هم و در یک زمان شکل می‌گیرند، یک تن واحدند و نه دوقلوهایی که یکی زودتر از دیگری به دنیا بیاید حتی به فاصله‌ای کوتاه.

روجا چمنکار

روجا چمنکار متولد 1360 شهر برازجان، استان بوشهر است که در رشته‌های ادبیات نمایشی و زبان‌های شرقی در ایران و فرانسه درس خوانده و می‌خواند. چمنکار یکی از جدی‌ترین شاعران زن ایران است که تا کنون مجموعه‌های «رفته بودی برایم کمی جنوب بیاوری» سال 1380 ـ «سنگ‌های نه ماهه» سال 1381 ـ «با خودم حرف می‌زنم» 1387ـ  «مردن به زبان مادری» 1389 ـ «نفس هایم از وسط بریده می‌شوند» 1390 به فرانسه ـ «همیشه دری باز به دربدری بودم» 1390 نشر ناکجا چاپ به صورت الکترونیکی ـ « راه رفتن روی بند» 1392 منتشر کرده و ترجمه‌ای از شعرهای هانری مشونیک با نام «از سکوت به سکوت» را از او  نشر زاوش در دست انتشار دارد. علاوه بر این آثار، روجا چمنکار کاندیدای سومین دوره جایزه شعر امروز ایران (کارنامه) ـ برگزیده چهارمین دوره جایزه شعر امروز ایران (کارنامه)ـ برنده دومین دوره شعر زنان ایران (خورشید) ـ برنده پنجمین دوره جایزه کتاب سال شعر جوان 1390ـ شرکت در دو سالانه بین‌المللی شعر فرانسه به دعوت کشور فرانسه در سال 1384 را نیز در کارنامه ادبی خود دارد. گفت‌وگویی با ایشان انجام شده که در ادامه قسمت هایی از آن را می آوریم:

وضعیت شعر امروز زنان ایران

-          به عنوان کسی که بیش از دو دهه از زندگی‌ام را به صورت جدی و مداوم در ادبیات  و با شعر زیسته‌ام، وضعیت شعر امروز زنان ایران را همچون وضعیت فعال، جسورانه و تلاشگر زنان ایران برای یافتن جایگاهی شایسته و بایسته انسان امروز می‌دانم. این وضعیت مبارک، چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی، چه در فرم و چه در محتوا در شعر امروز ایران نمود و بازتابی روشن دارد. شعر زنان امروز با تجربه‌های زیسته شده شخصی که تا پیش از اینها حضورشان در ادبیات به دلایلی تابو بوده است، مسیر تازه‌ای را در زبان و پیشنهادهایی نو را در محتوا به شعر امروز ایران عرضه کرده‌است. البته نمی‌توان تمام آنچه را که زنان می‌نویسند به صرف پررنگ بودن جنسیت در نوشته در این مسیر موثر دانست، مهم اثری‌ست که به خلق و پیشنهادی تازه منجر شود و ابعادی خلاق برای زایشی نو داشته باشد این نوع اثر با نوشته‌ای که صرفا نویسنده آن، جنس زن باشد، دو بحث متفاوت است. هر چند که ما امروزه در شعر تقسیم بندی از نوع زنانه و مردانه را مردود می‌دانیم اما این نکته را نمی‌توان نادیده گرفت که به همان نسبت حذف بخش عظیمی از ادراک، احساسات و تجربه‌های انسان‌ها به واسطه جنسیتشان نیز به هر نوعش مردود است.

-          شما وقتی که به صورت مداوم و پیگیر بخوانید و بنویسید و ذهن و جسمتان را تمرین به نوشتن بدهید و از طرفی دیگر در خلأ و چاردیواری خودتان را حبس نکرده باشید و زندگی را با تمام آدم‌هایش، با تمام گوشه و کناره‌هایش زندگی کرده باشید، فکر نمی‌کنم کشف‌های شهودی و غیرشهودی‌تان چیزی جز این باشد. این‌ها همگی طی کار مدام و نوشتن مستمر و تجربه شعر زیستن‌های همیشگی، در لحظه‌های نوشتن به طور ناخودآگاه و در لحظه‌های مشق کردن یا بازنگری‌ها به طور آگاهانه حتما در شعر بروز می‌کند. نمی‌دانم دقیقا توضیحش چیست یا از کجا می‌آید ولی من ولع تجربه کردن را دارم، شناختن و رفتن و متوقف نشدن، ولع زیستن با زندگی را دارم. تجربه‌های من در شعر تجربه‌های شکل گرفته در خلا نیستند، تجربه‌های شکل گرفته درمیانِ میان آدم‌هاست.برخورد من با زبان شعر هم بر همین مبناست. تجربه‌های تازه در زبان همیشه یکی از دغدغه‌های من در شعر بوده و هست. لحظه خلق برای من زیاد ارادی نیست اما بدون شک همان انباشته‌های خواندنی و تجربه‌های شخصی و جمعی من است. بنابراین مضمون و ساختار و زبان با هم  و در یک زمان شکل می‌گیرند، یک تن واحدند و نه دوقلوهایی که یکی زودتر از دیگری به دنیا بیاید حتی به فاصله‌ای کوتاه.

به عنوان کسی که بیش از دو دهه از زندگی‌ام را به صورت جدی و مداوم در ادبیات و با شعر زیسته‌ام، وضعیت شعر امروز زنان ایران را همچون وضعیت فعال، جسورانه و تلاشگر زنان ایران برای یافتن جایگاهی شایسته و بایسته انسان امروز می‌دانم. این وضعیت مبارک، چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی، چه در فرم و چه در محتوا در شعر امروز ایران نمود و بازتابی روشن دارد.

شعر دهه هشتاد ادامه منطقی شعر دهه هفتاد؟

-          برای پاسخ به این سوال از گفت‌وگوها و بحث‌های گذشته که با دوستان دیگر داشته‌ام برمی‌گردم و به همان‌ها فلاش‌بک می‌زنم. جواب اینگونه سوالات را بدون توجه و در نظر گرفتن پیشامدها و تمامی اتفاقات و جریانات فرهنگی و غیره رایج و همزمان در جامعه، نمی‌توان داد. کافی ست وضعیت فرهنگی و بستری را که هر جریانی در آن شکل  می‌گیرد بررسی کنیم. شعر دهه هشتاد ادامه شعر دهه هفتاد هم هست و هم نیست. ادامه شعر دهه هفتاد هست چون در تحلیل تاریخیِ هر پدیده‌ای، هر اتفاق اتفاق بعد از خود را منجر می‌شود و زنجیره به هم پیوسته‌ای را شکل می‌دهد. اما ما خارج از محدوده تاریخی خودمان در دنیای وسیع امروز در ارتباط تنگاتنگ یا غیر تنگاتنگ با جهان نیز هستیم و به واسطه این ارتباط از جریانات پیش‌رونده در دنیا نیز تاثیر می‌پذیریم و بر آنها تاثیر می‌گذاریم، هر چند که این معادله برابر نباشد. در این میان اگر ورود اتفاقات ادبی  در بستر طبیعی جوامع به طور طبیعی وارد جامعه در اینجا ادبی و هنری ما نشوند، سردرگم باقی می‌مانند و درونی نمی‌شوند. یعنی بذری نبوده که از جایی کاشته شده باشد، در خاک خود و با شرایط خاکی و جوی خود به طور طبیعی رشد کرده باشد و جایی و زمانی که باید سر برآورده باشد. و البته در چرایی یک پدیده اینچنینی  عوامل دیگری هم وجود دارند. چرا که در خاک یک باغچه هر چقدر هم که شما بذری را به درستی بکارید و به آن آب بدهید، اگر آن خاک مدام زیر و رو شود اصلا اجازه رشد کردن طبیعی و به ثمر رسیدن به آن داده نخواهد شد. بر این اساس، این مسیر در شعر هم به همین گونه بوده است. سیر یکدستی طی نشده تا بدون گسست به جایی رسیده باشد. جریان شعر دهه هفتاد به نظر من جریانی بسیار مهم و تاثیر گذار در ادبیات ایران است. این جریان شاید بنا به بسیاری دلایل ادامه منسجم  ظاهری  خود را از دست داد ولی قطعا همان بحث‌های زبانی و رویکردهای جدید به زبان شعر و مطرح شدن نظریات نظریه پردازان پست مدرن و حتی همه دعواها و حاشیه هایش در دراز مدت شروع اتفاقات عمیق تر و محکم تری در شعر و ادبیات ایران خواهد بود و دانسته خواهد شد، ضمن اینکه بسیاری از شاعران واقعی همان جریان همچنان زنده و پویا نوشتند و می‌نویسند و در دهه هشتاد نیز که جریانات دیگری موازی با شعر‌های زبانی تر آن دهه شکل گرفت و تا امروز هم ادامه دارد. بنابراین شعر در هر دوره‌ای و تحت هر شرایطی روزنه خودش را پیدا می‌کند و به مسیر خود ادامه می‌دهد و این ذات رونده شعر است.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: روزنامه آرمان- فرهاد کریمی