ابعاد علمی و عملی شخصیت حضرت فاطمه زهرا – سلام الله علیها - در بیان آیت الله جوادی آملی (2)
قسمت قبلی را اینجا بخوانید
همراهی حضرت زهرا – سلام الله علیها - با قرآن در نشئه دنیا
ضلعِ دوم این مثلث آن است كه حالا چون 23 سال این قرآن به تدریج نازل شد، این پنج سال اول تقریباً مقدمه بود برای پیدایش چنین معراجی و چنان میوهای و چنین نطفهای. همراه با نزول آیات و سور و معارف قرآن كریم، این بانو ترقی میكرد. اگر دو ساله بود در شِعب ابیطالب، با آن آیات و مشكلاتی كه نازل میشد ترقی میكرد و اگر چند سال در مكه تشریف داشتند، با آیات مكی مترقی میشدند و اگر چند سال در مدینه تشریف داشتند، با آیات مدنی مترقی میشدند. ...
او با قرآن نفس میكشید، با قرآن كامل میشد، با قرآن مترقی بود، با قرآن مأنوس بود. منتها، قرآن آمد كه بماند؛ این بیبی هم آمد كه بماند. بدنش البته رحلت كرده است و اما جان او همچنان زنده است. …
همتایی حضرت زهرا – سلاماللهعلیها - با قرآن در زوال ناپذیری
سرّ اینكه در پایان بخش اول به این نتیجه رسیدیم كه وجود مبارك فاطمه آمد كه بماند، نه آمد كه برود، نظیر افراد دیگر نیست كه میآیند و میروند بلكه او آمد كه بماند و اگر امیرالمۆمنین - سلام الله علیه - درباره عالمان دین فرمود: «العلماء باقون ما بقی الدهر» [5] مصداق كامل و بالذات این علما، خود معصومیناند و چون فرمود: «نحن العلماء و شیعتنا المتعلمون و سائر الناس غثاء» [6] و اگر علما شامل غیر معصوم بشود، بالعرض و بالتبع است. آن عالمی كه ارتباطش به اهل بیت كامل است، آن، میماند؛ آن عالمی كه بهره ولاییاش كم است، كم میماند؛ آن كه بیولایت است «ذلك میت الاحیاء» [7]، مانند دیگران از بین میرود و از یاد میرود.
سوره «كوثر» گواه بر زوال ناپذیری حضرت زهرا – سلام الله علیها -
اما اینكه زهرا - سلام الله علیها - آمد كه بماند، تحلیل بخش پایانی سوره «كوثر» میتواند سندِ این بحث باشد. در جریان سوره «كوثر» یعنی «إِنّا أَعْطَیْناكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ * إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ»، مستحضرید كه غالب مفسران شیعه و سنی گفتند كه عدهای از صنادید قریش، مشركان، بدخواهان [و] معاندان براساس همان سنتهای باطلی جاهلیت گفتند: پیغمبر، بعد از مردن، نام او و مكتب او و یاد او از بین میرود؛ برای اینكه او كه پسر ندارد [8] . درباره دختر باورشان این بود كه:
بنونا بنو أبنائنا و بناتُنا *** بنوهن أبناء الرجال الأباعد [9] ؛
این شعر، شعار رسمی جاهلیت بود. میگفتند كه پسران ما و نوههای پسری ما، اینها فرزندان ما هستند، اما نوههای دختری ما فرزند ما نیستند، اینها فرزند مردان دیگرند «... و بناتنا *** بنوهن أبناء الرجال الأباعد». اینها برای زن حرمتی قائل نبودند، برای فرزندهای دختر حرمتی قائل نبودند، میگفتند به ما مربوط نیست و میگفتند: چون پیغمبر پسرش قبلاً مُرد و اكنون پسری ندارد و در اواخر عمر به سر میبرد و جز دختر چیزی از او نمانده است، با مردن او مكتب او و نام او و دین او سپری میشود و از بین میرود. آنها چنین شنائتی و چنین سرزنشی داشتند.
ذات اقدس الهی فرمود به اینكه تو برای همیشه میمانی برای اینكه من به تو چیزی دادم كه هیچ كسی نمیتواند آن را از بین ببرد و به تو فرزندی دادم كه حافظ و مجری آن چیز است. آن چیزی كه به تو دادم قرآن است و آن كسی هم كه حافظ قرآن، مفسر قرآن، مبیّن قرآن، معلم قرآن، مجری احكام و حدود قرآن است فرزندان همین دخترند، فرمود: «إِنّا أَعْطَیْناكَ الْكَوْثَرَ»؛ این كوثر، مصادیق فراوانی دارد: دین است، قرآن است و ولایت است. «إِنّا أَعْطَیْناكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ * إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ»؛ یعنی آنهایی كه تو را شماتت میكردند، بدی تو را میخواستند، انقطاع نسل تو را میخواستند، ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آنها ابترند؛ نه [اینکه] تو ابتری. این ابتر، این وصف چون در مقام تحدید است، مفهوم دارد. اگر بگویند فلان شخص ابتر است، معنایش این نیست كه دیگری ابتر نیست؛ چون مفهوم ندارد، ولی اگر در لسان تحدید باشد (در ارزیابی حد گزاری باشد) در مرزبندی باشد، در تفكیك باشد، این مفهوم دارد. «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ»؛ یعنی تو ابتر نیستی، آنها أبترند. آنها منقطع النسلاند، تو منقطع النسل نیستی؛ نام او و نام آنها و یاد آنها از بین میرود و نام تو و یاد تو همیشه میماند.
خب، تحلیل ذیل این سوره مباركه «كوثر» نشأنه آن است چون در مقام تحدید است دوتا پیام دارد: یكی اینكه دشمنان تو منقطع میشوند و از بین میروند؛ یكی اینكه تو از بین نمیروی، تو ابتر نیستی، تو متصل و پیوستهای. اگر وجود مبارك پیغمبر دختر میداشت و لا غیر، بر اساس گمان باطل و ظن جاهلی جاهلیت، آن را ابتر میپنداشتند، یك. و اگر پسر میداشت پسرش نظیر پسر نوح بود باز او ابتر بود، دو. چون این پسر نه تنها سبب دوام دین پدر نمیشد، بلكه مایه انقراض دین پدر بود، سه. اگر فرزند میداشت، فرزند بیتفاوت، كاری به دین نداشت، نه معاند بود، نه مخالف بود، نه مۆالف، باز هم این شخص ابتر بود. قرآن كریم فرمود: اینچنین نیست كه تو فرزند طالح داشته باشی یا بیتفاوت داشته باشی، فرزند صالح داری و مصلح داری و اهل قرآن داری و همتای قرآن داری و از بین نمیرود و از همین دختر هم هست. هم به دختر بها میدهد هم او را حافظ قرآن میداند و از نسل او مجریان و مفسران قرآن به بار میآورد كه باعث دوام نبوت و بقای وحی و مكتب و رسالت باشد كه تو ابتر نیستی تو مستدام و مستمری [و] آنها ابترند: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ». بنابراین این بانو توانست حافظ قرآن باشد چون خودش هم همتای با قرآن از غیب به زمین آمد اولاً. تا قرآن ادامه داشت او هم تدریجاً متكامل بود ثانیاً، وقتی قرآن منقطع شد او هم رحلت كرد ثالثاً، قرآن آمد كه برای ابد بماند این بانو هم نازل شد كه برای ابد بماند رابعاً، ماندنش هم به همین است.
عصمت، محور حجیّت حضرت زهرا – سلام الله علیها -
اینكه گاهی گفته میشود این بانو حجت بر ائمه (علیهم السلام) است؛ برای این جهت است كه در حجیت، نبوّت یا رسالت یا امامت لازم نیست. آنچه كه محور حجیت است، عصمت است. اگر یك انسانی معصوم بود، ما یقین داریم حرف او، فعل او، تقریر او، سكوت او و قیام او و قعود او حجت خداست. اینكه در زیارت «آلیاسین» به پیشگاه ولی عصر - ارواحنا فداه - سلام عرض میكنیم، به تك تك حالات او سلام عرض میكنیم؛ برای اینكه تك تك حالات او معصومانه است «السلام علیك حین تقوم، السلام علیكم حین تقعد، السلام علیك حین تقرأ وَ تبین، حین تركع وَ تسجد»؛ آن وقتی كه برمیخیزی، آن وقتی كه مینشینی، آن وقتی كه سخن میگویی، آن وقتی كه تقریر میكنی، آن وقتی كه ركوع داری، آن وقتی كه سجود داری. جامع همه اینها همان است كه در سوره مباركه «انعام» آمده است كه «قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُكِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی» [10]؛ خب اگر كسی معصوم بود، حیات و مماتش این است، شئون حیات و ممات این است [و] ما به تك تك این شئون معصومانه معصوم عرض ادب میكنیم.
معیار حجیت، عصمت است؛ نه نبوت و نه رسالت و نه امامت و چون این بانو - سلام الله علیها - معصومه است، حجت خداست.
سرّ حجیت حضرت زهرا – سلام الله علیها - بر ائمه -علیهم السلام -
اینكه گاهی علی بن ابیطالب - سلام الله علیه - به سخنان بیبی استشهاد میكند كه فاطمه چنین گفته است، این استدلال به قول حجةالله است [11]؛ اما سرّ اینكه او حجت بر معصوم هم هست، این است كه ائمه - علیهم السلام - عالِم غیباند «بما كان و بما یكون وَ بما هو كائن الی یوم القیامة»؛ اما منابع علمی اینها گاهی از رسول اكرم - صلّی الله علیه وآله وسلّم - شنیدهاند، گاهی از باطن قرآن كمك میگیرند و گاهی از مصحف فاطمه [است] وقتی امام معصوم - سلام الله علیه - دارد خبر غیب میدهد، از او سۆال میكنند كه این خبر غیب را از كجا گرفتهای؟ میگوید: در مصحف مادرمان [است] خب، این مصحف فاطمه چیست؟ همان است كه جبرئیل - سلام الله علیه - نازل میشد و این معارف را میفرمود و وجود مبارك فاطمه - سلام الله علیها - تلقی میكرد، بعد به امیرالمۆمنین میفرمود [و] امیرالمۆمنین املای او را نوشته و كتابت میكرد (كاتب این بخش از وحی هم بود)، شده مصحف فاطمه. آن وحیِ تشریعی بود كه با انقطاع عمر مبارك رسول گرامی - علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء - به پایان رسید.
انقطاع وحی تشریعی و باقی بودن وحی تسدیدی
اگر در نهج البلاغه آمده است كه وجود مبارك امیرالمۆمنین درباره رحلت پیغمبر - سلام الله علیهما - فرمود: «لقد انقطع بموتك ما لم ینقطع بموت غیرك من النبوّة والانباء من أخبار السماء» [12] آن ناظر به وحی تشریعی است، وگرنه وحی تسدیدی، تعریفی، انبائی (انحاء و اقسام وحی) كه «الی یوم القیامة» مخصوصاً در شبهای قدر نازل میشود، این دوام دارد. این گونه از وحیها در شبهای جمعه [و] در لیالی قدر، بر ائمه - علیهم السلام - نازل میشد و [بر] وجود مبارك ولی عصر - ارواحنا فداه - هم نازل میشود. این وحی قطع نشده است؛ اینگونه از معارفِ غیبی به وسیله جبرئیل - سلام الله علیه - نازل میشد، فاطمه - سلام الله علیها - تلقی میكرد و اینها را حفظ میكرد و برای امیرالمۆمنین املا میفرمود، وجود مبارك امیرالمۆمنین - سلام الله علیه - اینها را مینوشت، شده مصحف فاطمه و این مصحف الآن در نزد وجود مبارك ولی عصر - ارواحنا فداه - هست. این از منابع علم غیب ائمه - علیهم السلام - است كه وقتی از یك امام معصومی سۆال میكردند یا گاهی خود آنها بلا واسطه و قبل از سۆال و مستقیم میفرمودند: در مصحف جده ما (در مصحف فاطمه) چنین آمده است. این میشود حجت خدا بر خلق اجمعین، مخصوصاً در معارف غیبی نسبت به ائمه اطهار - سلام الله علیهم اجمعین -.
پانوشتها:
[5] نهجالبلاغه، حكمت 147.
[6] اعلام الوری، ص284.
[7] نهجالبلاغه، خطبه 87.
[8] بحارالانوار، ج17، ص203.
[9] شرح نهجالبلاغه، ج11، ص28.
[10] سوره انعام، آیه 162.
[11] الخصال، ج2، ص618 ؛ حضرت امیرمۆمنان علی - علیهالسلام - در حدیث اربعمائه، بعد از سفارش به گفتار خوب در مراسم تجهیز مردگان، چنین فرموده است: «فأنّ فاطمة بنت محمد - صلّی الله علیه وآله وسلّم - لما قبض ابوها ساعدتها جمیع بنات بنیهاشم؛ فقالت: دعوا التعداد و علیكم بالدعاء»؛ یعنی حضرت فاطمه زهرا - سلام الله علیها - بعد از ارتحال رسول اكرم - صلّی الله علیه وآله وسلّم - به زنان بنیهاشم كه او را در ماتم یاری میكردند و زینتها را رها كرده و لباس سوگ در برنموده، مرثیه میخواندند، فرمود: این حالت را رها كنید و بر شماست دعا ونیایش.
[12] نهجالبلاغه، خطبه 235.
منبع: پایگاه اینترنتی بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء (با قدری تصرف)
تنظیم: محسن تهرانی - گروه حوزه علمیه تبیان