تبیان، دستیار زندگی
غرض از نوشتن این مطلب، تنزل جایگاه آقای هاشمی به عنوان یکی از استوانه های انقلاب یا توهین به ایشان یا سخن گفتن درمورد رابطه با آمریکا نیست چرا که مردم ما پشت سر رهبری نظام ایستاده اند و هر چه دستور ایشان باشد برای مردم حجت است؛بلکه صرفا انتقال دغدغه ای اس
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک نقد کوچک به یک هاشمی بزرگ


غرض از نوشتن این مطلب، تنزل جایگاه آقای هاشمی به عنوان یکی از استوانه های انقلاب یا توهین به ایشان یا سخن گفتن درمورد رابطه با آمریکا نیست چرا که مردم ما پشت سر رهبری نظام ایستاده اند و هر چه دستور ایشان باشد برای مردم حجت است؛بلکه صرفا انتقال دغدغه ای است که از بعضی خاطره گویی های آقای هاشمی به ذهن می رسد و آن این که ممکن است در شناخت مردم و به خصوص جوانان نسبت به حضرت امام خدشه های جدی پدید آید.


هاشمی رفسنجانی

یک :

چند وقتی است که جناب آقای هاشمی رفسنجانی در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های خود، یک مسأله‌ی مهم را مورد توجه قرار داده‌ و بر آن تأکیدمی‌کنند و آن ادعای کم‌رنگ‌بودن دشمنی حضرت امام خمینی (ره) با شیطان بزرگ، آمریکاست. از جمله، در مصاحبه‌ی اخیر هم گفته‌اند که امام مخالف پخش شعار مرگ بر آمریکا بودند و دستور داده بودند که حتی اگر مردم هم شعار دادند تلویزیون این شعارها را پخش نکند، هم‌چنین دستور داده بودند که پرچم آمریکا را از روی زمین‌ها پاک کنند تا مردم روی آن راه نروند. چند وقت پیش هم در یکی دیگر از خاطراتشان در مورد نامه‌ای که برای مسأله‌ی رابطه با آمریکا به حضرت امام نوشته‌اند سخن گفتند و این که امام این موضوع را مسکوت گذاشته‌اند؛ که البته این اظهارنظر هم همان وقت با واکنش‌های مختلف و متفاوتی از سوی جریان‌ها و اشخاص سیاسی مطرح شد.

قصد این نوشته، نقد خاطره‌گویی‌های آیت الله از حضرت امام نیست که به هر حال در خیلی اوقات، شاهد دیگری ندارد بلکه اشاره به اصراری است که ایشان دارند تا بگویند نظر رسمی امام (ره) در مورد رابطه با آمریکا و دشمنی آمریکا با ملت ایران، با آن چیزی که همگان از امام سراغ دارند متفاوت است.

از آقای هاشمی که می‌توان ایشان را مجتهد سیاسی دانست قابل پذیرش است که بنابر اجتهاد سیاسی خود معتقد باشند که وقت نزاع با آمریکا گذشته است و باید روابط با این نماد نظام سلطه عادی شود اما این که این نظر اجتهادی خود را در برابر نصوص قطعیِ وارده از حضرت امام قراردهند و نظر خود را در سخنان حضرت امام(ره) پی‌جویی کنند خلاف واقع و در مظان ظلم به پیر جماران است

به دیگرسخن، در این تردیدی نیست که مبنای آقای هاشمی، حل مسأله‌ی رابطه با آمریکاست اما این که ایشان از حضرت امام در این مورد مایه می‌گذارند و این نگاهِ تسامحیِ خود را به ایشان منتسب می‌کنند، به‌گونه‌ای که انگار حضرت امام(ره) هم کمابیش از شکراب‌شدن رابطه ایران و آمریکا دل‌خوش نبودند و به دنبال حل مسأله بودند، جای شگفتی و گله دارد؛ چرا که کسی نمی‌تواند باورکند امامی که حتی در آخرین بیانات و پیام‌هایشان، آمریکا را مایه‌ی همه‌ی بدبختی‌ها معرفی می‌کردند تا جایی که خطِ مقابل اسلام ناب محمدی را «اسلام آمریکایی» نامیده بودند در خفا و پنهانی کم‌رنگ‌کردن دشمنی‌ها با آمریکا  را دنبال می‌کرده‌اند و حتی به دنبال حذف شعار نمادین نظام که همان مرگ برآمریکاست نیز بوده‌اند.

از آقای هاشمی که می‌توان ایشان را مجتهد سیاسی دانست قابل پذیرش است که بنابر اجتهاد سیاسی خود معتقد باشند که وقت نزاع با آمریکا گذشته است و باید روابط با این نماد نظام سلطه عادی شود اما این که این نظر اجتهادی خود را در برابر نصوص قطعیِ وارده از حضرت امام قراردهند و نظر خود را در سخنان حضرت امام(ره) پی‌جویی کنند خلاف واقع و در مظان ظلم به پیر جماران است.

دو:

چندسال پیش، یعنی دقیقا دوازده آبان سال 1372 توفیق یافتم که در حسینیه امام خمینی و در ملاقات ایشان با گروهی از دانش‌آموزان و به مناسبت روز مبارزه با استکبار، حضور یابم. من هم آن موقع دانش‌آموز بودم . نزدیک به همان روزها، آقای مهاجرانی نامه‌ای به رهبر معظم انقلاب نوشته بود و با دلیل و مدرک از ایشان خواسته بود تا به درخواست‌های مکرر آمریکا برای مذاکره پاسخ مثبت دهند و مشکل رابطه با آمریکا را حل کنند.

رهبر فرزانه‌ی انقلاب، آن روز سخنانی بیان کردند که دقیقا پاسخ به نامه‌ی آقای مهاجرانی بود و لحن ایشان هم کاملاً تکان‌دهنده و حماسی بود. شاید بتوان آن سخنرانی را، منشور نگاه ایشان در بحث رابطه با آمریکا دانست.

( همین جا از همه‌ی خوانندگان می‌خواهم که آن سخنرانی را بازخوانی کنند.)  

و  (سخنرانی را به صورت کامل از اینجا بازخوانی کنند.)

در آن سخنرانی ایشان، اول در مورد ارزش قطع رابطه با آمریکا نکاتی گفتند و بعد این که اگر ایران به مذاکره تن دهد، چه ثمرات تأسف‌بار سیاسی‌ای برای ما خواهد داشت. منتها نکته‌ی مهمی که از بیانات ایشان هنوز در ذهن من مانده این بود که تبلیغات‌چی‌ها و توجیه‌گرای داخلی تفسیرشان از مذاکره این است که یک عده می‌گویند ایران پشیمان شد و تسلیم شد و عده‌ی ‌دیگری:« حتی بالاتر از این؛ می‌گویند: «امام كى گفته بود ما با امریكا مذاكره نكنیم؟! كى امام چنین حرفى زده بود؟! امام همان چند روز زمان خودش را گفته بود! همان چند وقت را گفته بود! امام كى ما را نهى كرده است؟» یعنى حتّى تصرف كنند .در نظرات امام تصرّف كنند كه در میانِ صدها سخنرانى و بیان قاطع و صریح، این طور اظهار شده است.»

سه و آخر:

این روزها که سخنان آقای هاشمی را می‌خوانم این کلمات رهبری فرزانه‌ی انقلاب جلوی چشمم رژه می‌رود:« بگویند: امام کی گفته بود با آمریکا مذاکره نکنیم؟ کی امام چنین حرفی را زده بود؟...یعنی حتی تصرف کنند.در نظرات امام تصرف کنند که در میان صدها سخنرانی و بیان قاطع و صریح، این طور بیان شده است.».

جدای از این که تیزبینی رهبر فرزانه‌ی انقلاب که دقیقاً بیست سال پیش، پیش‌بینی کرده بودند که گروهی برای حل مساله رابطه با آمریکا حتی به سراغ تصرف در نظرات حضرت امام(ره) خواهند رفت؛ بی‌نظیر و مثال‌زدنی است، یک خواهش بزرگ هم از نسل اولی‌های انقلاب داریم و آن این است که شما نگذارید تعریفی که جوان‌ها از امام دارند دچار خدشه شود. یکی می‌گوید امام اصلا مخالف با مذاکره نبود در حالی که امام تا روزهای آخر، آمریکا را نماد شیطان و استکبار می‌دانست، دیگری می‌گوید امام اصلاً به جمهوریت اعتقاد نداشت در حالی که بارها از امام شنیده‌ایم که فرمود:« جمهوری اسلامی؛ نه بیش و نه کم» و...

 جناب آقای هاشمی عزیز: ما از امام یک تصویر بیشتر نداریم و آن تصویری است که در آن شجاعت و صراحت و صداقت و یک‌رنگی و مردانگی موج می‌زند. حیف است برای توجیه خودمان، در حرف‌های قاطع و صریح امام(ره) تصرف کنیم...

محمد علی زاده

بخش سیاست تبیان