جانباز شهید حاج علی شکرالهی
این شهید والامقام پژوهشگر صدا و سیما بود که در سال 59 در حالی که 14 سال بیشتر نداشت، بهعنوان دانشآموز بسیجی از طریق لشکر 17 علیبن ابیطالب (ع) عازم جبهه شد.
وی برای نخستین بار در آبان سال 61 در عملیات محرم جانباز و در سال 62 و در 17 سالگی نیز در عملیات والفجر 4 در ارتفاعات کانی مانگا (غرب کشور) با اصابت گلوله به نخاع و کلیه از هر دو قسمت و برای دومین بار مجروح شد.
این شهید والامقام با همت مثالزدنی خود توانست پس از جنگ تحمیلی دو مدرک کارشناسی و یک مدرک کارشناسی ارشد نیز اخذ کند.
وی دارای دو مدرک فوقلیسانس علوم سیاسی و علوم استراتژیک و مدیر روابط عمومی انجمن جانبازان قطع نخاعی بود.
شهید شکراللهی از کارکنان صدا و سیما و یکی از جانبازان فعال در عرصههای مختلف، بهویژه فضای مجازی و رسانهای و تشکلهای ایثارگری بود.
سرتیپ دوم پاسدار شهید شکراللهی دبیری جبهه جانبازان انقلاب اسلامی را نیز بهعهده داشت.
وی با وجود وضعیت سخت جسمانی و ضایعه نخاعی بودن و با اینکه با یک کلیه پیوندی زندگی میکرد ولی بسیار با روحیه و فعال و الگویی از توکل و روحیه و کار و تلاش برای دیگر جانبازان و یادگاران دفاع مقدس بود.
بهروز ساقی جانباز قطع نخاع دفاع مقدس است که بعد از مدتها سکوت در سرودن شعر، در ایامی که همرزمش «حاج علی شکراللهی» آسمانی شد، با دل سوختهای که داشت، اشعاری را در وصف او، جانباز شهید «احمد قدیری» و دیگر همرزمان شهیدش سرود
شهید علی شکراللهی از قدیمیترین وبلاگ نویسان کشور در زمینه ایثار و شهادت نیز محسوب میشد.
این شهید والامقام، برادر دکتر حسن شکراللهی، مدیرعامل جدید جمعیت هلال احمر استان سمنان بود که خود نیز از رزمندگان و یادگاران 8 سال دفاع مقدس به شمار میرود.
شعر جانباز نخاعی برای همرزمان شهیدش
بهروز ساقی جانباز قطع نخاع دفاع مقدس است که بعد از مدتها سکوت در سرودن شعر، در ایامی که همرزمش «حاج علی شکراللهی» آسمانی شد، با دل سوختهای که داشت، اشعاری را در وصف او، جانباز شهید «احمد قدیری» و دیگر همرزمان شهیدش سرود.
ساقی این شعر را در مراسم بزرگداشت جانبازان شهید سال 92 و اربعین جانباز شهید «علی شکراللهی» که در مسجد امام جعفر صادق (ع) میدان فلسطین برگزار شد، خواند.
«آهسته چون نسیم»
گل از گلش شکفت و دوباره بهار شد
پرواز کرد و ساکن آغوش یار شد
از خطه کویر شمیم صبا رسید
بر مقدمش بسیط زمین لالهزار شد
دلگرم بود و منتظر لحظهای شگرف
ناگاه در هوای خوشی بیقرار شد
با آن که خصم برگ و برش را شکسته بود
در رهگذار عشق و وفا سایهسار شد
از درد همچو گنبد مینا خمیده گشت
جسمش برای روح شهیدش مزار شد
بار سفر که بست دل آسمان گرفت
باران گرفته بود که او رهسپار شد
تا بود آبروی زمین بود و زیب چرخ
تا رفت گونههای زمین شورهزار شد
تابوت خویش یک تنه بر دوش میکشید
از آن زمان که چرخ فلک را سوار شد
آهسته چون نسیم گذشت از کنار ما
با اینکه رفت در دل ما ماندگار شد
فرآوری: سامیه امینی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: خبرگزاری فارس، سایت شاعران پارسی زیان