عبور از خط ویژه
در فیلم سینمایی «خط ویژه» تصویر یک رانتخوار و حس بدبینی جامعه به او به نحوی شایسته نمایش داده شده است. احساس نفرت از این پدیده شوم به حدی است که شخصیت های فیلم تلاش می کنند که اگر پول بادآورده به دست خودشان نمی افتد نصیب رانت خوار هم نشود.
خط ویژه حرف جوانان ایران است ، حرفی که بیان آن کمی سخت است . چرا جوانان باید به جایی برسند که دست به چنین کاری بزنند. کاری که ته دلشان هم می دانند آخرش راهی جز تسلیم شدن در مقابل قانون را ندارند، اما باز هم خودشان را الکی خوش کرده اند. درست است در ایران کسانی با ویژگی های محتشم کم نداریم که وقتی کارشان گیر افتاد و راهی برای فرار نداشتند دیالوگ (می دم بندازن زندون تا آخر عمر موهاشون سفید شه! ) (اونقدر آدم دارم که بدم پیداشون کنن ) کیایی با چیدن صحنه ها و موقعیت های مناسب داستانی در کنار هم ، اتفاقات تلخ و ناگواری را بیان می کند، اما در کنارش کمیک بودن برخی از پلان ها از تلخی بیش از اندازه داستان و ماجرایی که هفت جوان درگیرش شده اند می کاهد.
کیایی در این میان از طریق دیالوگ ها و کنش ها و تنش ها نگاهی هم به لایه های زیرین اجتماعی و سایر اقشار طبقات ثروتمند و متوسط انداخته و تاکسی و راننده تاکسی و ماشین عروس و فیلمبردار عروسی را نیز به بهانه تعقیب و گریز میان قهرمان ها و ضدقهرمان در فیلمنامه و میزانسن خود جای داده . روی هم رفته این ادعا که مجموعه آدم های درون داستان کیایی (چه شخصیت های اصلی و چه شخصیت ها و تیپ های فرعی) نمایندگانی از اقشار گوناگون جامعه هستند که در قالب یک کمدی سیاه پرانرژی به تصویر کشیده است. جسارت کیایی برای به تصویر کشیده ضد قهرمان استان به عنوان یک فرد با نفوذ در دستگاه های دولتی و همچنین دیالوگ هایی که نزدیک به سیاست است ، ستودنی است.
کیایی قهرمانانی را می پروراند که مخاطب با طرز رفتار و گفتارشان حتی در انجام کار نا مناسب همذات پنداری می کند . در «خط ویژه» رابطه میان بازیگران و فیلمنامه رابطه ای دو طرفه است. کار گروهی موفق بازیگران است که در خدمت فیلمنامه کیایی ایفای نقش کرده اند و اکثر موفقیت های کمدی را به نحو احسن اجرا می کنند .
کیایی قهرمانانی را می پروراند که مخاطب با طرز رفتار و گفتارشان حتی در انجام کار نا مناسب همذات پنداری می کند . در «خط ویژه» رابطه میان بازیگران و فیلمنامه رابطه ای دو طرفه است. کار گروهی موفق بازیگران است که در خدمت فیلمنامه کیایی ایفای نقش کرده اند و اکثر موفقیت های کمدی را به نحو احسن اجرا می کنند .
داستان کیایی شباهت مختصری به فیلم سینمایی «چک» ساخته کاظم راست گفتار دارد ، با این تفاوت که در فیلم چک ماجرای 4 کاراکتر بیان می شود که بر سر یک چک با مبلغ 40 میلیون سر راه یکدیگر قرار می گیرند و به دلیل بی اعتمادی هر یک از اعضا نسبت به دیگری چند روز را با هم سپری می کنند که در آخر هم همان داستان همیشگی فیلم های ایرانی و نرسیدن به اهدافشان و اتمام قصه ، اما خط ویژه داستان را از نقشه چند جوان که به دلیل شرایط نا مساعد زندگی شاکی هستند و می خواهند با دسته بردن به حساب یک رانت خوار از ایران فرار کنند به تصویر می کشد . تیتراژ ابتدای فیلم، بیننده را از همان ابتدا درگیر درونمایه فیلم ـ اختلاف طبقاتی و توزیع ناعادلانه ثروت ـ می کند و لحن معترضانه سینا حجازی تم اصلی داستان را به خوبی نشان می دهد، اما نمای پایانی فیلم و تصویر هلی شات ریختن پول بر سر مردم، گرچه کاری دشوار بوده و نمای بسیار زیبایی نیز از آب در آمده است، اما بدون توجه به کرامت انسانی، ارزشی نخواهد داشت؛ زیرا اگر کرامت انسانها زیر سۆال برود، قطعاً صدمات جبران ناپذیری در جامعه به وجود خواهد آمد. در کل شعار اصلی این فیلم تیتری دهنپرکن محاکمه مفاسد اقتصادی و گریه نوزادی که فرزند آینده این مرز و بوم است در تصویر تهران امروز، طنین میاندازد.
البته که «خط ویژه» کمبودهایی نیز دارد و شاید پرداخت ضعیف عشق کاوه به خواهر شاهین (که بهره گیری از عنصر تکرار آن را کاملا لوث کرده است) و بی سرانجامی ناشی از رهایی ناگهانی آن از بارزترین این کمبودها باشد . نشان دادن کاوه به عنوان فردی که نابغه علوم کامپیوتری و هک است و به دلیل هک کردن سایت سازمان سنجش در زندان بوده و حالا برای مرخصی آمده است ، کمی با تناسبات در کنار هم با منطق مخاطب جور در نمی آید . شخصی که به دلیل ازدواج نامزدش اکنون حالتی افسرده دارد، اما به هر دری می زند که بتواند با خواهر شاهین ، شهرزاد ارتباط عاطفی بر قرار کند . آنچه برای مخاطب حائز اهمیت است خلق کمدی سیاه اجتماعی و انتقادی است . به یقین خط ویژه همان فیلمی است که شاید سال هاست که انتظارش را کشیده ایم .
به مصطفی کیایی و گروهش برای خلق این اثر مرحبا و دست مریزاد می گویم که به سینمای فعلی ایران که رو به زوال بود با چنین خوراک فرهنگی جان تازه بخشید.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع : روزنامه بانی فیلم / سمیه معینی