تبیان، دستیار زندگی
اگر بپذیریم که شعر آمیزه‌ای است از اندیشه، خیال، عاطفه، زبان و موسیقی. برای بررسی شعر محسن حسن‌زاده لیله‌کوهی می‌توانیم در هریک از این عناصر تأمل کنیم...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شعری برای ابلاغ پیام

نگاهی به اشعار حجت الاسلام محسن حسن زاده لیله کوهی


اگر بپذیریم که شعر آمیزه‌ای است از اندیشه، خیال، عاطفه، زبان و موسیقی. برای بررسی شعر محسن حسن‌زاده لیله‌کوهی می‌توانیم در هریک از این عناصر تأمل کنیم...

محسن حسن زاده لیله کوهی

اگر بپذیریم که شعر آمیزه‌ای است از اندیشه، خیال، عاطفه، زبان و موسیقی. برای بررسی شعر محسن حسن‌زاده لیله‌کوهی می‌توانیم در هریک از این عناصر تأمل کنیم.

الف) اندیشه:

اندیشه در شعرهای لیله‌کوهی، بیانی است از نگرش دینی و فرهنگ شیعی با تمامی ویژگی‌ها و نشانه‌ها و نمادهای خاص این فرهنگ.

شاعر می‌کوشد که از منظر خویش به جهان بنگرد و مفاهیم آشنای ذهن مخاطبان را با لحنی تازه‌تر، بیان کند:

خیبری هست و علی نیست در این رخشستان

ذوالفقاری به کف آریم و تهمتن باشیم

اما بخش عمده‌ای از تعابیر و تصاویر شعرها، چیزی فراتر از شعرهای معمول و معهود نیست:

بیا وگرنه در این انتظار خواهم مرد

اگر که بی‌تو بیاید بهار، خواهم مرد

شاعر در میان آن نوآوری و این نگاه معمولی، مردد است. گاهی برای رهایی از تکرار و دست یافتن به چشم‌اندازی بدیع در اندیشه شاعرانه، جسارت خطر کردن دارد:

بس که ما را در خیال آهوان بوییده است

دام بر راه خراسان می‌نهد صیاد ما

و گاهی در همان راه‌های آزموده و طی‌شده به احتیاط گام می‌زند:

کاسه‌های شیر را زودتر بیاورید

تا به جرعه‌ای کند میهمان اسیر را

اندیشه دین‌مدار حسن‌زاده لیله‌کوهی بیش از آن که متکی به ساحت جمالی دین باشد، در ساحت جلالی دین شکل می‌گیرد و هم از این‌رو، هراس از گناه و بیم از عذاب و قهر در شعرهای او نمود بیشتری دارد:

زمین زیر بار گناهی بزرگ

اسیر غمی سهمگین بود و من...

در آغاز فصل فرو ریختن

تمام گناه زمین بود و من

این بیم و هراس، حتی هنگامی که سخن از عشق و زیبایی است، در کلمات و تعابیر شاعر دیده می‌شود:

چنان که دست در آغوش آسمان داری

در این وسیع غزل لذت مدام بنوش

اگرچه عین به همراه شین و قاف خوش است

ز چشمه‌سار صفا، عین و قاف و لام بنوش

چنان که می‌بینیم، حتی کلماتی مانند دست در آغوش، لذت مدام، بنوش، چشمه‌سار صفا، نیز نتوانسته‌اند فضای سخن را تلطیف کنند و اضطراب و هراس شاعر را نهان دارند. دلیل این نگاه شاید همین سخنی است که در بیت اخیر آمده است، یعنی ترجیح دادن عقل بر عشق و نگاه عقلانی و محاسبه‌گر به اندیشه دینی که حاصل آن، همانا تبدیل شدن نگاه شاعرانه است به نگاه محتسب‌وار که پیوسته دغدغه اجرای احکام دینی را دارد و از عواقب گناه می‌هراسد و پرهیز می‌دهد:

آهسته‌تر گام بردار، ای از خیال و هوس گرم!

با بوی شیطان عجین است، قصر بلور پری‌ها

***

ب) خیال

در حوزه خیال، شعرهای حسن‌زاده لیله‌کوهی بیانگر تجربه‌های پراکنده‌ای است که گاه اوج گرفته و گاه در سطح راه پیموده‌اند. به‌نظر می‌رسد که شاعر برای ارتباط سهل و ساده با مخاطب، بسیاری از قابلیت‌های شعر را نادیده گرفته و نیز به توانایی‌های خویش در پرواز خیال چندان اعتنایی نداشته است. یعنی به جای آن که دامنه تخیل شاعرانه را رها سازد تا ساحت‌های وسیع‌تر و ناشناخته‌تر را کشف کند، آن را مهار کرده است تا مخاطبان عام از همراهی با شعر بازنمانند.

اگر حسن‌زاده لیله‌کوهی، دغدغه رسایی و ابلاغ اندیشه را به نفع تخیل شاعرانه رها می‌کرد، شعرهای او اوج دیگری می‌گرفت؛ چنان‌که در برخی فرازها چنین است:

زبان برهنگیِ ما، برهنه‌پایی ماست

طبیعتی‌ست که در طبع روستایی ماست

از این دست ابیات درخشان، در شعرهای او بسیار می‌توان یافت اما شاعر برای برقراری ارتباط با مخاطبان عام و انتقال سهل و سریع پیام خویش، از این قابلیت خلاقانه چشم پوشیده و گاه به ابیاتی معمولی و صریح بسنده کرده است:

عطر شهادت گرفتن، این افتخار بزرگی است

اما سۆال من این است: بعد از شهیدان چه کردیم

ما راه را می‌شناسیم، راهی که بی‌وقفه رفتیم

تنها دعا کن برادر! از راه خود برنگردیم

***

به گمان من راه فراروی شاعر در تجربه‌های آینده او از آن جا آغاز می‌شود که او به شعر نه به عنوان رسانه‌ای برای ابلاغ پیام‌های خویش بلکه به مثابه اثری هنری با کارکردها و تأثیرگذاری‌های خاص بنگرد.

ج) عاطفه

درباره عاطفه و تأثیر عاطفی شعرهای حسن‌زاده لیله‌کوهی می‌توان گفت که غلبه جنبه جلالی و قهر و خشم در نگاه شاعر، تأثیر مستقیمی بر واکنش‌های عاطفی او دارد:

آخرین حربه آتش‌زدگان فریاد است

پس بیایید که یک پارچه شیون باشیم

شاعر به اقتضای نسبتی که با شعر دارد و نیز به دلیل دل بستگی‌های دینی، دوست دارد که آیینه‌دل باشد و به ملایمت و ملاطفت در جهان و آدمیان بنگرد و این تمایل به عواطف زلال گاهی در کلمات او جلوه می‌کند، اما انگار اغلب خود را در موضع استعلا و در مقام مبلغ اوامر و نواهی دینی و اخلاقی می‌انگارد و هم از این‌رو عواطف انسانی او به سوی حماسه و بیم می‌گراید:

ای امام عاشقان، پای در رکاب کن!

غیرتی ندیده‌ام، زیر این عقال‌ها

گاهی این نگاه از فراز به فرودستان با لحنی ناهموار و گریزاننده مخاطب همراه می‌شود:

گفتند خاموش باشیم، از درد چیزی نگوییم

فریاد کردن گناه است، در شهر کاکل‌زری‌ها؟!

باری اگر راهی پیش روی عواطف شاعرانه حسن‌زاده لیله‌کوهی دیده می‌شود، بی‌تردید از ابیاتی نظیر این آغاز نمی‌شود بلکه افق روشن عاطفه در شعرهای او برآیند حماسه و دل دادگی و تعهد دینی و انسانی است که می‌تواند سازنده لحظاتی تأثیرگذار از گونه‌ای دیگر باشد:

به من گفت برگرد و این سرکشی را رها کن

که در عشق باید سبک بار و تنها سفر کرد

...

به اشک تو سوگند! می‌ماندم و می‌سرودم

اگر می‌شد این جا شب دیگری را سحر کرد

د) زبان

چنان‌که پیش‌تر اشاره شد در شعرهای لیله‌کوهی سادگی و رسایی برای برقراری ارتباط با مخاطبان گسترده بر سایر عناصر شعری غالب است. این ویژگی در زبان شعر او بیش از همه نمایان می‌شود. شاعر می‌کوشد که اندیشه‌های دینی و نگاه‌های خاص خود را با بیانی تازه و زبانی ساده و پرطراوت، در معرض مخاطبان عام قرار دهد اگرچه در برخی اشارات و ارجاعات و تلمیحات گوشه چشمی نیز به خواص دارد:

ما گذشتیم از فلک روزی که می‌فرمود شیخ

کاشکی از خاطر ذات همایون بگذریم

تلاش شاعر برای گسترش دایره واژگانی و جان دمیدن در کالبد واژگان معمولی اغلب با توفیق قرین است:

تو در میان درختان باغ روییدی

کنار پنجره‌های همیشه مستی

به شوق شبنم سرشار از تبسم گل

به شوق عاطفه ژرف بیشه هستی

اگرچه گاهی، آمیختگی کلمات و مفاهیم و خیال شاعرانه بدون زمینه‌سازی مناسب موجب تعقید و نارسایی شعر شده است:

مرا بعد از هزار آیینه جان بر کف، وضو کردن

به خون گرم یاران در شب آیینه گردانی

من آهنگ غزل را از لب شمشیر می‌نوشم

مرا ای زخمه‌زن! از زخم خنجر می‌هراسانی؟

سوی دیگر این طیف، صراحت زبانی و نزدیک شدن به زبان رسانه‌های فراگیر است که زبان شعر را نازل می‌کند:

تاری تنید از نفس تلخ عنکبوت

بر روی زخم‌های عفن، توی منجلاب

قی کرد ماجرای شبی زخم‌خورده را

بر خون سیخ‌های فروکرده در کباب

برگشت با کلاه مدرن همیشگی

زیر چراغ‌های نئون با کمی شتاب

ه ‍ .) موسیقی

موسیقی در شعرهای حسن‌زاده لیله‌کوهی، چندان فراتر از تجربه‌های پیشین در حوزه موسیقی شعر نیست، تجربه‌هایی در بهره‌گیری از وزن‌های عروضی رایج و آزمودن ردیف‌ها و قافیه‌هایی که در شعرهای معمول این دوران دیده می‌شود. اگرچه تنوع وزنی در آثار لیله‌کوهی دیده می‌شود و نیز برخی سروده‌های او در قالب‌های آزاد، تلاشی است برای راه گشودن در حوزه موسیقی بیرونی شعر اما اگر بخواهیم درباره دستاوردهای خاص او در موسیقی شعر چیزی بگوییم، به نظر می‌رسد که نگاه شاعر بیشتر به موسیقی معنوی و تناسب‌ها و هم‌نشینی‌های کلمات معطوف است:

سپیدبختی شب از سیاه‌چادر اوست

نه این فقط! نه! که خورشید طشت گازر اوست

گویا بهره‌گیری از قابلیت‌های موسیقی لفظی و معنوی شعر برای تأثیرگذاری بر مخاطبان چندان مورد توجه شاعر نبوده است که در این حوزه‌ها گامی فراتر از شاعران دیگر بردارد و اغلب در همان راه‌های مألوف و پیموده حرکت کرده است.

به گمان من راه فراروی شاعر در تجربه‌های آینده او از آن جا آغاز می‌شود که او به شعر نه به عنوان رسانه‌ای برای ابلاغ پیام‌های خویش بلکه به مثابه اثری هنری با کارکردها و تأثیرگذاری‌های خاص بنگرد.

بخش ادبیات تبیان


منبع: مرکز آفرینشهای حوزه هنری - اسماعیل امینی