عمر شیطان نیز به سر خواهد رسید؟
یكی از موجوداتی كه از دیدهها پنهان است، اما دارای وجود خارجی است؛ شیطان میباشد. واژهی «شیطان»، از ماده «شطن» یا «یشطن» به معنای خبیث و پست و دور شدن، آمده است و به هر موجودی سركش و متمرد اطلاق میشود. اعم از، انسان، جن و یا جنبندگان دیگر. پس شیطان اسم عام(اسم جنس) است اما "ابلیس(طالقانی، پرتوی از قرآن ص150) اسم خاص (علم) است كه حضرت آدم را سجده نكرد واكنون نیز با لشكر و منسوبین خود انسانها را وسوسه و گمراه میكند.( تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ج 1، ص 191)
گاهی جن و شیطان، مفهوم وسیعی دارند و شامل نفس امّاره قوای واهمه، تخیل نفسانی و لذات دنیوی، ریاسات وهمیه، حشرات موذی و انسانهای فاسد و... كه لشكریان شیطان هستند؛ میباشند به عنوان مثال، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: از قسمت شكسته ظرف و دستگیره آن آب نخورید زیرا شیطان به روی دستگیره و قسمت شكسته ظرف مینشیند(اصول كافی، ج 6، ص 385) یا در جای دیگر میفرماید: زیاد بن ابیه! از معاویه بترس! كه او شیطان است.( نهج البلاغه، خ 44)
هدف خداوند از خلقت شیطان
خلقت شیطان از آغاز، خلقت پاك و بی عیب بود و موجودی از مخلوقات خداوند بوده است. به همین دلیل سالیان دراز در صف مقربان درگاه خداوند و فرشتگان بزرگ جای گرفته بود. اگر چه از نظر آفرینش همانند آنها نبود ولی با سوء استفاده از آزادی خود طغیان نموده و تكبر ورزیده و نسبت به خداوند تبارك و تعالی عصیان كرد، و پس از آن از درگاه خداوند رانده شده است.
خداوند نام كسی را شیطان ننهاده است. امام رضا ـ علیه السّلام ـ در مورد نام اصلی شیطان میفرماید: «نام ابلیس "حرث یا حارث" بوده چون از رحمت خدا مأیوس شده است؛ ابلیس نامیده شد.»( سفینة البحار، ج 2، ص 99) با توجه به این، شیطان در خلقت اولیه همانند جنیان و انسان برای عبادت و رسیدن به رحمت الهی خلق شده است. اما بعد از دور شدن از رحمت الهی، مظهر گمراهی و ضلالت برای انسانها شده است.
انسان بین خیر و شر، سعادت و شقاوت واقع شده است كه اگر این اجزاء متضاد در جهان عمل و در عالم فكر و احساس و درك متصور نباشد، هیچ وقت شقاوت و سعادت مفهوم و معنا و مصداق واقعی و حقیقی خود را نخواهد یافت و در نتیجه مشخص نمیشود چه كسانی سعادتمند و به كمال رسیدهاند و چه كسانی نرسیدهاند، انسان اگر بخواهد به معنای واقعی و كامل وجود داشته باشد باید در اطراف او عوامل شقاوت و سعادت پراكنده باشند تا بدین وسیله با اختیار و انتخاب، راه سعادت، سعادتمندی خود را پیدا و در نظام احسن، وجود كامل خود را بروز و ظهور دهد و همین طور با اختیار خود راه شقاوت و بدی را بپیماید. پس در عالم تشریع (قانونگذاری) برای رسیدگی به مقامات عالیه و داشتن ارواح طیبه، وجود ملائكه و خلقت این طایفه از مخلوقات الهیّه، بی ضرر و مناسب است، همین طور خلقت شیطان و ابلیس كه عاملی موثر در داشتن پلیدی و داشتن صفات خبیثه در انسانهاست، زیرا بنا به قاعده «تعرف الاشیاء بأضدادها» یعنی اشیاء با اضدادشان شناخته میشوند "تا علم به بدی و پلیدی در جهان نباشد و زشتیها در اوصاف انسان ظهوری نداشته باشد؛ تحقق اوصاف حسنه، جایگاه خود را نخواهد یافت و انسان ارزش و قدر زیباییهای روحی و معنوی را ندانسته و به آن دسترسی پیدا نخواهد كرد.
عمر شیطان نیز پایان پذیر است
در بحار از کتاب «الانوار المضیئه» ضمن حدیث مرفوعی از اسحاق بن عمار آورده که گفت: از آن حضرت پرسیدم: اینکه خداوند به شیطان تا وقت معلوم مهلت داد و در کتاب خود فرموده: «فَإِنَّکَ مِنَ المُنْظَرِینَ إِلی یَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ»؛ (سوره حجر، آیه 37) البته تو از مهلت یافتگانی تا روز هنگام معیّن. چه وقت است؟ فرمود: وقت معلوم روز قیام قائم آل محمدعلیهم السلام است، هرگاه خداوند او را برانگیزد در مسجد کوفه باشد که ابلیس با خواری و زبونی میآید و میگوید: ای وای از این روزگار! آنگاه از پیشانیاش گرفته و گردنش زده میشود. آن هنگام روز وقت معلوم است که مهلت او به پایان میرسد. (بحار الانوار: 376:52).
آیا با مرگ شیطان اختیار دیگر معنایی نخواهد داشت؟
ممكن است تصور شود، چون دنیا محل امتحان انسان است و شیطان در این امتحانات نقش مهمى دارد و با وسوسههایش انسان را به سوى بدىها تحریك مىكند؛ از این رو با مرگ شیطان دیگر امتحان كردن معنى ندارد؛ چرا كه انسانها به دلیل اینكه انگیزهاى و دعوت كنندهاى به كارهاى ناشایست ندارند، فقط كارهاى نیك انجام مىدهد. ولى باید توجه داشت، هر چند شیطان با اغواگرىهایش انسانها را در دام مىانداخت و باعث مىشد كه آدمیان راه تباهى را انتخاب كنند؛ امّا غیر از وسوسههاى شیطان، كه عامل خارجى است، در درون انسان نیز نفس اماره وجود دارد، كه آدمى را به سوى گناه و نافرمانى سوق مىدهد؛ بنابراین همچنان امكان امتحان فراهم است. از سوى دیگر، هر چند دوران ظهور دوران درخشان عالم انسانیت است و شرك و كفر از روى كره زمین رخت بر مىبندد و مردم به راحتى مىتوانند حركت كمالى خویش را شروع كنند؛ ولى باید توجه داشت كه مردمِ آن زمان نیز امتحان مىشوند؛ چرا كه اینان نیز داخل در جرگه انسانهاى داراى انتخاب و اختیارند؛ البته شكل و چگونگى امتحان فرق مىكند.به عنوان مثال، اگر به دانشآموز دوره راهنمایى گفته شود: در بعضى جلسات امتحان، كتابهایى نیز در اختیار افراد قرار مىگیرد، تعجب مىكند و نمىتواند چنین امرى را باور كند یا آن را دیگر امتحان نمىشمارد. ولى این مسئله براى یك دانشجو قابل درك و فهم است. بنابراین مىتوان دو گونه امتحان در نظر گرفت، كه هر كدام دقت، ظرافت و سختى مناسب با زمان و موقعیت خاص خود را دارد. در روایات باب ظهور و ایام پس از آن، مىخوانیم هر كس هر مقدار احتیاج دارد، از جیب برادر دینىاش بر مىدارد؛ از گرفتن سود نهى مىشود؛ كمك به برادران دینى اهمیّت فراوانى پیدا مىكند. طبیعى است كه چگونگى عمل به این احكام، خود امتحان بزرگى است؛ اینكه افراد در برابر این دستورات چگونه از خود واكنش نشان مىدهند. از این رو با وجود نفس اماره و شیوه متفاوت امتحان، با مرگ شیطان، راه براى امتحان انسانها بسته نمىشود.
فراوری: محمدی
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منابع:
1) مكیال المكارم فی فوائد الدعاء للقائم علیه السلام، محمدتقی اصفهانی
2) سایت اندیشه قم
3) موسسه جهانی سبطین