تبیان، دستیار زندگی
حضرت علی علیه السلام در خطبه 17 نهج البلاغه یک صنف از منفورترین مردم را نزد خدا فردی معرفی می کندکه خداوند او را به حال خود واگذاشته است علاوه بر این در دعاها بسیار با خدای خویش نجوا کرده ایم که پروردگارا دمی ما را به حال خود وانگذر، تا به حال به این موضو
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

5 مصیبت کسانی که به خود رها شده اند!!

نفس


 انسانی که به حال خود رها شده، در دام خود طبیعی و حیوانی خویش اسیر گشته و در جهت ارضای آن گام بر می دارد از این رو فارغ از خود متعالی و در نتیجه حیات معقول و در عاقبت لقاءالهی می شود و این یعنی تباهی و به حال خود رها شدن.


حضرت علی علیه السلام در خطبه 17 نهج البلاغه یک صنف از منفورترین مردم را نزد خدا فردی معرفی می کند که خداوند او را به حال خود واگذاشته است علاوه بر این در دعاها بسیار با خدای خویش نجوا کرده ایم که پروردگارا دمی ما را به حال خود وانگذار، تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که به حال خود رها شدن چگونه است که از آن به خدای خود پناه می بریم؟

به حال خود رها شدن به چه معناست؟

در بررسی این موضوع اولین گام شناخت و معرفت به هدف و فلسفه خلقت است. علامه جعفری در این باره معتقدند هدف از زندگی رسیدن به حیات معقول است و برای دستیابی به «حیات معقول» و هدفدار هیچ راهی جز مذهب وجود ندارد.

و هدف انسان را عبادت معرفی می کند. از نگاه او مقصود از عبادت، آن معنای مبتذلی نیست که از آن در ذهن مردم عادی متداول است، بلکه منظور از عبادت همان حرکت به سوی هدف اعلی و معنای والا است. و مقصود از حرکت به سوی هدف اعلاى زندگى عبارت است از : شرکت در آهنگ کلى هستى وابسته به کمال برین.

شرکت در آهنگ کلى هستى چه معنى دارد؟

«قرار گرفتن در جاذبه ربوبى و تصفیه روح‏ از آلودگی هاى حیوانى و رذائل اخلاقى به وسیله تکالیف مقرّره بوسیله پیامبران الهى و تسلیم به دستورات سازنده وجدان برین و تغییر دادن من مجازى به من حقیقى که همه حرکات و سکنات عضوى و روانى آدمى را به عنوان عبادت به جریان مى‏اندازد ». انسانی که به حال خود رها شده، در دام خود طبیعی و حیوانی خویش اسیر گشته و در جهت ارضای آن گام بر می دارد از این رو فارغ از خود متعالی و در نتیجه حیات معقول و در عاقبت لقاء الهی می شود و این یعنی تباهی و به حال خود رها شدن.

انسانى كه به خود واگذاشته شده است، اگر از اندك هوشیارى ‏برخوردار باشد، یك تضاد درونى دائمى در جریان است كه شكنجه‏ اش‏ مى‏دهد چاره نهائى این تضاد، یا دست‏ زدن به تخدیر و مستى‏هاى نابودكننده هشیارى است و یا از خودمحورى‏ درآمدن و رو به بالا حركت كردن

خصوصیات به حال خود رها شدگان

1-‌ پول پرستی

سیم و زر دنیا كه تنها وسایلى محدود براى اداره زندگى است، راهزن انسان راهرو مى‏گردد، زیرا خود طبیعى پول را در هر شكلى كه باشد معشوق قرار مى‏دهد و كارى با آن ندارد كه از كجا به دست آمده است و در چه چیزى باید استخدام شود. بدین ترتیب، ارزشهاى كمال مطلق بریده مى‏شود و بر پدیده‏اى كه داراى ارزش اعتبارى است و به علت نابخردى خود محوران ‏مى‏تواند همه ارزشهاى ذاتى را در هم بریزد، عشق مى‏ورزد. این یكى از مختصات واگذاشته ‏شدن به خود طبیعى است. رسول خدا صلوات الله علیه فرمود: پول طلا و نقره هلاک كردند كسانى كه پیش از شما بودند و شما را هم هلاک می كنند. (الخصال / ترجمه كمره‏اى  /  ج‏1  /  85 )

2-محرومیت از عشق

آنانكه به خود طبیعى‏شان واگذاشته شده‏اند، از یكى از اساسى ترین اركان حیات معقول بى‏بهره‏اند، این ركن اساسى عبارتست از عشق‏ متكى به عقل سلیم و وجدان فعال و فطرت كه با قرار گرفتن آدمى رویاروى‏ جمال و جلال مطلق به وجود مى‏آید و تا رسیدن عاشق به آن معشوق حقیقى‏ فرو نمى‏نشیند، این همان عشق است كه بدون آن درسى از كارگاه هستى‏ خوانده نخواهد گشت:

عاشق شو ار نه روزى كار جهان سر آید                      ناخوانده درس مقصود از كارگاه هستى

3- احساسات خام

احساسات و هیجانات تصعید شده كه گاهى همراه با پرمعنى‏ترین ‏تبسم‏ها و گاه دیگر همراه با قطراتى اشک شوق، سر بر مى ‏كشند و از بین مى‏ روند و جاى خود را به همان عواطف و احساسات خام خالى مى‏كنند .

مقصود از احساسات تصعید شده این است كه تأثر روان از انگیزه احساسات مانند یک معلول ماشینى از یک علت ماشینى نبوده، بلكه پیش از آنكه انگیزه احساسات در روان آدمى تأثیر ایجاد كند، از مجموع نیروها و عناصر شخصیت شناخته شده، ارزیابى شده باشد. هر اندازه كه معرفت آدمى درباره آن انگیزه‏ها و شئون مربوط به آنها بیشتر بوده باشد تأثر از آنها معقول‏تر خواهد بود. به عنوان مثال یک فرد عادى وارد یك منظره زیبا و لذت بخش میگردد، جاى تردید نیست كه با تماشاى آن منظره احساسات گوناگون این فرد خواهد جوشید و ممكن است زیبائى منظره مفروض بقدرى عالى باشد كه تماشاگر به اصطلاح معمولى از خود بیخود شود. اما اگر فرض كنیم فردى دیگر وارد آن منظره مى‏شود كه مناظر زیادى را دیده و درباره واحدهاى تشكیل‏دهنده آن و همچنین درباره مجموعه‏هاى نسبى و مجموعه كلى آن مناظر، معلومات و دریافت‏هاى فراوانى دارد، هیچ جاى شك نیست كه این فرد از منظره مفروض، تأثیرى را كه فرد عادى پیدا می كند، نخواهد داشت زیرا انگیزه و تحریک زیبائى آن منظره بوسیله معلومات و دریافت‏هاى فراوان پیشین تفسیر و توجیه شده و كیفیت تأثرش عالى‏تر و مخلوط با فعالیت‏هاى دیگر ابعاد روانى او خواهد بود. احساساتى كه به چنین شخصى دست خواهد داد، احساساتى است تصعید شده، نه احساسات خام .

4- مرگ استعدادها

آن ریشه‏ هاى روانى كه هر یک مى‏تواند بیخ و بن‏هاى مولد شاخه‏هاى‏بارده بوده باشد، در آن انسان كه به خود واگذاشته شده است، مى‏خشكد و تباه مى‏گردد. به این معنى كه استعدادهایش مى‏میرد و نبوغ‏ها و امتیازات ‏سازنده به دنبالش.

5- تضاد درونی

انسانى كه به خود واگذاشته شده است، اگر از اندک هوشیارى ‏برخوردار باشد، یک تضاد درونى دائمى در جریان است كه شكنجه‏اش‏ مى‏دهد چاره نهائى این تضاد، یا دست ‏زدن به تخدیر و مستى‏هاى نابودكننده هشیارى است و یا از خودمحورى ‏درآمدن و رو به بالا حركت كردن.

آنانكه به خود طبیعى‏شان واگذاشته شده‏اند،از یكى از اساسى-ترین اركان حیات معقول بى‏بهره‏اند، این ركن اساسى عبارتست از عشق‏متكى به عقل سلیم و وجدان فعال و فطرت كه با قرارگرفتن آدمى رویاروى‏جمال و جلال مطلق به وجود مى‏آید و تا رسیدن عاشق به آن معشوق حقیقى‏ فرو نمى‏نشیند

از جمله مختصات رهاشدگان خود محوری و خود بینیشان است، صفتی که در آخر موجبات هلاکت را فراهم ساخته و آتش جهنم را به ارمغان می آورد امام صادق علیه السّلام فرمود: هر كه را خودبینى فراگیرد هلاك شود. (أصول الكافی/ترجمه مصطفوى/ ج‏3 / 427) و امام باقر علیه السّلام فرمود: خداوند عزّ و جلّ به یكى‏ از فرشتگان، امر آفرینش را واگذار نمود و او هفت آسمان و هفت زمین و چیزهاى دیگرى خلق كرد و چون دید این ها همه مطیع او هستند به خود بالید و گفت‏ «من مثلى»؟ كیست مانند من، پس خداى عزّ و جلّ نویره‏اى از آتش فرو فرستاد، راوى گوید پرسیدم نویره از آتش چیست؟ فرمود پاره آتشى به اندازه یك انگشت، فرمود: پس آن فرشته با همه آنچه خلق كرده بود بدان نویره آتش رو كرد [و خود را باخت‏] و آن پاره آتش همه را در كام گرفت تا بدو رسید براى آن عُجبى كه كرده بود. (ثواب الأعمال / ترجمه غفارى / 570 )

نتیجه به حال خود رها شدن

فلسفه روشن این خسارت هاى پنجگانه، بریده ‏شدن از جاذبیت ‏حیات ‏معقول است كه هدفى جز كمال اعلا نمى‏شناسد. و جاى تردید نیست كه این ‏كمال اعلا بیرون از خود طبیعى بوده و در درجه اعلائى است كه براى وصول‏ به آن، باید به تكاپو پرداخت و دگرگون گشت. به عبارت دیگر كسى كه معراج ‏تكامل را درک نكند و آماده پرواز براى آن نباشد، در محاصره خود طبیعى ‏مستهلک خواهد گشت. این معراج، رفتن از كره زمین به كرات دیگر فضائى ‏نیست. آرى:

نه چو معراج زمینى تا قمر                          بلكه چون معراج كلكى تا شكر

و سخن آخر اینکه پروردگارا دمی ما را به حال خود وانگذار.

مریم پناهنده                    

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع:

1)شرح نهج البلاغه / علامه جعفری

2) ثواب الأعمال / ترجمه غفارى

3)أصول الكافی / ترجمه مصطفوى /   ج‏3

4)الخصال / ترجمه كمره‏اى  /  ج‏1

5) سایت روات حدیث

6) سایت امام علی علیه السلام

مطالب مرتبط:

سه هشدار جالب برای همه ی انسان ها

گزارشی از جهنم!

چگونگی واگذاری کارها به خدا

به خداوند اعتماد کنیم !!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.