پیامی از دیار باقی
دنیا جز علامت و نشانه نیست، خود بازتاب و تصویری از واقعیت باشکوهی است که نیست انگاشته می شود غافل از آنکه گذرگاه عبوری است که کاروانیان قرار را در آن بر ادامه سفر ترجیح میدهند و این در حالی است که کائنات هر یک به زبان خود اعلام موقت بودن سر داده و رحلت را فریاد می زنند حتی از آن دیار نیز مردگان پیام هایی برای بیداری غافلان ارسال می کنند اما کجاست گوش شنوا؟
پیام مردگان
وجود مبارك حضرت امیر بعد از تلاوت آیه: نورانی اَلهكُمُ التَّكاثُرْ. حَتّی زُرْتُمُ المَقابِر این مطالب را بیان كردند كه هم جنبه تفسیری دارد و هم جنبه اخلاقی.
چهره های زیبا پژمرده و بدن های ناز پرورده پوسیده شده است و بر اندام خود لباس کهنگی پوشانده ایم و تنگی قبر ما را در فشار گرفته و وحشت و ترس را از یکدیگر به ارث برده ایم خانه های خاموش قبر بر ما فرو ریخته و زیبایی های اندام ما را نابود و نشانه های چهره ما را دگرگون کرده است اقامت ما در این خانه های وحشت زا طولانی است نه از مشکلات رهایی یافته و نه از تنگی قبر گشایشی فراهم شد. اگر آنها را در اندیشه خود بیاورید، یا پرده ها کنار رود، مردگان را در حالتی می نگرید که حشرات گوش هایشان را خورده، چشم هایشان بجای سرمه پر از خاک گردیده، و زبان هایی که با سرعت و فصاحت سخن می گفتند پاره پاره شده، قلب ها در سینه ها پس از بیداری به خاموشی گراییده، و در تمام اعضای بدن پوسیدگی تازه ای آشکار شده و آنها را زشت گردانیده، و راه آفت زدگی بر اجسادشان گشوده شده، همه تسلیم شده، نه دستی برای دفاع، و نه قلبی برای زاری دارند. (نهج البلاغه/ترجمه دشتی/خطبه 221) پیام تنها نامه، ایمیل و ... نیست از دیار باقی نیز می توان پیامی داشت و آن معرفت و آگاهی از احوال مردگان است اما این معرفت چه سودی می تواند به حال انسان داشته باشد؟
نابودی اجساد و استیصال ارواح مردگان در برزخ
حضرت فرمود: مردگان میگویند كه ما این بدن هائی كه برای آن خیلی آرایش و پیرایش میكردیم، كوشش میكردیم تا این بدن را زیبا نگه داریم، الآن دیدیم علناً و عملاً جلوی چشم ما مار و عقرب دارند این را میخورند؛ ما هیچ كاری نمیتوانیم بكنیم! اینطور نیست كه انسان نفهمد با بدن او چه میكنند! میگویند: مشكل ما این است. ما آنچه را كه ویران كننده و كهنه كننده است، آن را پوشیدیم، اصلاً ما نمیتوانیم تكان بخوریم. جز هراس چیزی به ما نرسید.
نه جا برای دست و پا زدن هست، با اینكه قبرستان خیلی وسیع است! اینطور نیست كه كسی كه در تنگنای دنیا طلبی بود و یك قبر وسیعی برایش گرفتند، آنجا قبرش هم وسیع باشد! اینهائی كه در جهنّم رفتند، با دست و بال بسته اینها را در جهنّم میاندازند! فرمود: مُقَرَّنینَ فِی الاَصفاد «مُقَرَّنین» یعنی بسته. اینطور نیست كه در جهنّم جای بازی باشد، اینها در آتش هم قدرت دست و پا زدن ندارند!
آن كه بسته فكر كرده، در همین محدوده دنیا اندیشیده و هر چه بود برای خودش خواست؛ او را در«اَصفاد» یعنی همان غُل و زنجیر می بندند. اینكه فرمود: اینها را بگیرید، ببندید؛ برای اینكه این، بسته زندگی كرد. هر چه بود برای خودش خواست، در حالی كه باید مَعبر باشد. باید این مالی كه به دست او رسید، از اینجا عبور بكند؛ این هر چه بود جمع كرد. چون جمع كرد، عصاره این جمع كردن و خود محوری همین بستن در غُل و زنجیر است كه با دست و پای بسته باید بسوزد! اینجا هم وجود مبارك حضرت امیر فرمود: اینها با دست و پای بسته در برزخ خود گرفتارند كه قبر یا حفره ای از حُفَر دوزخ است، یا روضه ای از ریاض بهشت.
تأثیر آگاهی از وقایع برزخ در كردار انسان
مسأله برزخ كه مهمترین عامل تربیتی و اخلاقی ماست، در كلمات نورانی حضرت خیلی شفاف شده. تمام غفلت های ما و اینکه اگر خدای ناكرده كجراهه میرویم یا راه كسی را میبندیم یا خودمان بیراهه میرویم؛ بخاطر فراموش كردن مسأله برزخ و مرگ است! اگر كسی واقعاً مسأله مرگ و برزخ برای او حل شده باشد و بداند كه انسان كه میمیرد نمیپوسد، از پوست به در میآید؛
یك. با یك بدن دیگری كه مناسب با برزخ هست، محشور میشود؛
دو. در قیامت با بدن دنیائی زنده میشود؛
سه. در برزخ یك انسان عاقلِ عالمِ آگاهِ بیدار، میبیند بدنش افتاده، این مار و عقرب دارند میخورند،
این بدنی كه این همه برایش زحمت كشیده؛ كدام عاقلی حاضر است این كار را بكند؟! اینطور نیست كه آدم وقتی مُرد، غافل از بدن باشد! میفهمد كی كنار قبرش آمده، كی فاتحه خوانده، كی رفته، كی با او كار داشت، كی بد گفته، كی خوب گفته؛ همه را میبیند.
آگاهی از مرگ، عامل پویائی انسان
انسان بعد از مرگ میبیند كه تمام اعضاء و بدن او را این حیوانات قبر دارند میخورند. اینطور نیست كه انسان مرده نفهمد! تمام نگرانی او این است كه من برای این بدن مدتها زحمت میكشیدم، در برابر آینه میایستادم كه این را بیارایم. الآن این را دارد مور میخورد و من دارم میبینم، هیچ كاری هم از من بر نمیآید! در بخش های وسیعی از این خطبه فرمود: اِكتحال هست، یعنی سُرمه كشیدن بعد از مرگ در گور هست، امّا با خاك گور! تغذیه هست، امّا همه این گوشت بدن غذای مُور است و مار است و حیوانات دیگر واین امر آدم را به حركت در میآورد! نا امید نمیكند، برای اینكه تمام خبر مال بعد از مرگ است. به انسان میگوید خود را به بدن سرگرم نكن، برای اینكه این تغذیه برای دیگری است؛ خودت را دریاب! خودت باید به جائی بروی كه نیاز هست، یك؛ رفع نیاز هم نه به ضوابط میسّر است، نه به روابط، دو؛ باید ره توشه را اینجا تهیه كنی، این سه.
این حرف ها 3 تا راه دارد؛ یا راه خردمندانه حكیمان كه با برهان عقلی این مطالب را میفهمند، یا راه علم حضوری و شهود شاهدان اهل معرفت كه با مشاهده میفهمند یا گوش شنوا به حرف های معصومین.
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من مگری و مگو دریغ دریغ
به دوغ دیو درافتی دریغ آن باشد
جنازهام چو ببینی مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گور سپاری مگو وداع وداع
که گور پرده جمعیت جنان باشد
مولوی
مریم پناهنده
بخش نهج البلاغه تبیان
منابع:
1) نهج البلاغه / ترجمه دشتی
2) سایت sescipc
3) موسسه فرهنگی قرآن و عترت سید الشهداء علیه السلام
4) بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت بركاته) در جلسه درس تفسیر نهج البلاغه در دیدار با جمعی از طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف مردم ـ قم؛بهمن واسفند 1388