بار دیگر کلاسیک ها
رضا رضایی مترجمی است که با نگاهی متفاوت و برنامه ریزی شده، از چند سال پیش قلم ترجمه به دست گرفته تا مجموعه ای از برترین آثار کلاسیک ادبیات را به فارسی ترجمه کند. رضایی بر آن بوده تا همه ی آثار یک نویسنده را به فارسی برگرداند و نه فقط یک یا دو اثر را. او تاامروز تمام آثار جین آستین و خواهران برونته را ترجمه ی کرده است و قصد دارد این کار را با ترجمه ی تمام رمان های جورج الیوت ادامه دهد. رضایی می گوید مترجم خوش شانسی است که فرصت و امکان چنین کاری را پیدا کرده است و وقتی می”وید خوش شانس است منظورش این است که خوب بازی کرده است. رضایی که قهرمان شطرنج هم بوده معتقد است اگر خوب بازی کنی شانس می آوری. با او درباره ی ترجمه ی آثار کلاسیکی که برخی از آن ها به شکل گزینشی و توسط مترجمان دیگر ترجمه شده است گفت و گویی انجام شده است که در ادامه بخش هایی از گفته های او را می آوریم.
- دلیلم برای ترجمه کردن کارهای کلاسیک صرفا علاقه”ی شخصی خودم نیست. ضرورتی است که برای این کار احساس می کنم. تعداد کمی از آثار کلاسیک به فارسی برگردانده شده”اند، در حالی که”این آثار خوانندگان زیادی دارند. ترجمه”ی این کارها مسئولیت زیادی دارد و کار طاقت فرسایی است. باید کسانی یا نهادهایی وجود داشته باشند تا از مترجمانی که توانایی این کار را دارند حمایت کنند.
- آثار کلاسیک بخش مهمی از سواد عمومی جامعه به حساب می آیند. نهادهای مسئول وظیفه”ی خودشان می”دانند که سواد جامعه را بالا ببرند و در نتیجه از انتشار آثار کلاسیک حمایت می کنند. اصلاً وجود آثار کلاسیک در قفسه”های کتاب اهمیت دارد، چه فروش برود و چه فروش نرود. از این وجه عمومی که بگذریم، کسانی که علاقه مند به ادبیات هستند، چه ادبیات کلاسیک و چه ادبیات مدرن، باید کلاسیک”ها را بخوانند، چون پایه”ی ادبیات هستند. باید شرایطی به وجود بیاید که مترجمانی که از عهده ی ترجمه”ی کلاسیک ها برمی آیند این آثار را ترجمه کنند. حمایت عمومی، ناشر خوب، ایجاد فراغتی برای مترجم تا با خیال راحت کار کند. من خوش شانس بودم که فراغتی نسبی برایم به وجود آمد و توانستم کل آثار جین آستین را ترجمه کنم. البته یکی دو تا از کتاب”هایش قبلا ترجمه شده بود، اما فکر می”کنم اگر خواننده”ی کارهای نویسنده”ای را با ترجمه های واحد بخواند به دریافت درست”تری از آن نویسنده دست پیدا می”کند.
- بعد از جین آستین به این نتیجه رسیدیم که کار را ادامه بدهیم. یکی دو سال بعد ترجمه”ٹی آثار خواهران برونته را شروع کردم. خواهران برونته در مجموع هفت رمان نوشته”اند. از این هفت رمان چهار رمان چاپ شده و دو رمان همین روزها منتشر می شود. هفتمی هم ترجمه اش روی میزم است. به این ترتیب امسال پرونده”ی برونته”ها بسته می”شود.
- کار بعدی ام هم ترجمه”ی کل آثار جورج الیوت است. این مجموعه 8 تا 10جلد است که در ظرف شش یا هفت سال باید آن را به پایان برسانم. با پایان این پروژه کار من معنادار می”شود. یعنی اگر موفق شوم، می”توانم بگویم مجموعه”ی آثار مهم ترین زنان نویسنده”ی انگلیسی قرن 19 را ترجمه کرده”ام. در قرن نوزدهم، در سه قطب بزرگ ادبیات، یعنی روسیه، انگلیس و فرانسه، فقط در انگلیس با نویسندگان بزرگ زن روبه رو می”شویم.
- بنابراین، وقتی از بیرون نگاه کنید، مترجمی را می”بینید که تمام آثار زنان نویسنده”ی مهم قرن نوزدهم انگلیس را ترجمه کرده است. این کار با مشقت زیادی همراه است و پانزده سال وقت می برد. در این مدت آثاری با قیمت بالاتر به من پیشنهاد شدند که هم ساده”تر بودند و هم زمان کمتری می”بردند. باید از این امتیازات می”گذشتم تا بتوانم پروژه ام را به پایان برسانم.
- مترجم باید درک و شناخت دقیقی از متن داشته باشد و بعد اثر را به زبان خودش برگرداند. اگر متن رمانتیک است باید این رمانتیسم در ترجمه هم دیده شود. اگر متن خشن است باید متن ترجمه هم خشن باشد. مترجم باید درک درستی از سبک در متن اصلی داشته باشد. باید بفهمد متن شاعرانه است، ثقیل است یا خوش خوان است. من مترجم فیلتری هستم بین زبان مبداء و زبان مقصد، یعنی برداشتی از متن دارم و آن را به زبان فارسی به مخاطب منتقل می”کنم. نقد ترجمه در مطبوعات ما این طور است که متن را با متن اصلی تطبیق می”دهند تا ببینند چه قدر به آن نزدیک است. اشکالی هم ندارد. اما طور دیگری هم می”شود نقد کرد که به نظرم درست”تر است. باید اول ببینیم می”توانیم کتاب ترجمه شده را به عنوان یک اثر ادبی بخوانیم یا نه. بعد وفاداری اش به متن اصلی را بسنجیم. این نقد در مطبوعات ما انجام نمی”شود. به نظر من این نوع نقد رادیکال تر است.
- در زمینهی ترجمهی متون کلاسیک خیلی فقیریم. قبل از این که من مجموعه ی کارهای جین آستین و خواهران برونته را ترجمه کنم، از کل ادبیات انگلیسی قرن نوزدهم جز آثار پراکنده ای از دیکنز و تاماس هاردی آثار مهم دیگری ترجمه نشده بود. می توانم فهرست بلند بالایی بدهم از آثار مهم قرن نوزدهم که شاهکار هم هستند، اما معدودی از آن ها به فارسی ترجمه شده اند. تازه این مربوط می شود به کتاب های انگلیسی. تعداد ترجمه از کلاسیک های فرانسه هم زیاد نیست. از روسیه هم جز تولستوی و داستایفسکی بقیه زیاد ترجمه نشده اند. تازه این در حوزه ی رمان است. در زمینه ی شعر و داستان کوتاه و نقد که وضعیت خیلی بدتر است. در صورتی که در کشورهای مشابه و مجاور ما مثل ترکیه ترجمه های زیادی از آثار کلاسیک صورت گرفته است.
- آماتور هستیم. مترجم و ناشر می”خواهند کاری کنند و زود پولش را بگیرند. برای ده سال بعد برنامه ریزی نمی”کنند. ناشر منتظر است تا مترجم با پیشنهادی سراغش بیاید. مترجم هم از کتابی خوشش می”آید، پولی می”گیرد و ترجمه می”کند. کل زنجیره معیوب است. نمی”خواهم بگویم علاقه و ذوق چیز بدی است، ولی دنیای نشر نباید صرفا بر اساس علاقه”ها کار کند، بلکه باید حرفه ای باشد، باید تبدیل به صنعت بشود و سرمایه گذاری کند و تبلیغات داشته باشد. یکی از دلایل پایین بودن تیراژ کتاب این است که کتاب به دست مخاطبش نمی”رسد. اصلا اطلاع رسانی یا تبلیغی صورت نمی”گیرد که مخاطب از چاپ شدن کتاب مطلع شود. یک طرف تولید است، یک طرف هم توزیع، و متأسفانه هر دو اشکال دارند.
- در ترجمه”ی کلاسیک ها، با متونی رو به رو هستید که متعلق به گذشته هاست. معنای کلمات، گرامر و حتی نقطه”ٹگذاری در زبان انگلیسی تغییر کرده است. مترجم باید این تغییرات را بداند. ضمن این که مثلاً وقتی جین آستین در سال 1816 رمانی می”نویسد که وقایعش در سال 1805 اتفاق می افتد، شما باید بدانید انگلستان در این برهه چه وضعیتی داشته، چه اتفاقاتی در آن افتاده ، زمین”دارها چه موقعیتی داشته”اند و خیلی چیزهای دیگر. برای دانستن این”ها، مترجم باید نوشته”های مختلف را بخواند. درباره”ی نویسنده و سبک و زبانش مطالعه کند و با شگردها و عادت هایش آشنا شود. مجهز شدن برای این نوع ترجمه کار و زحمت زیادی می”برد. من وقتی که برای ترجمه”ی یک اثر کلاسیک می”گذارم تقریبا سه برابر وقتی است که برای یک رمان مدرن می”گذارم. شاید یکی از دلایلی که مترجمان سراغ کارهای کلاسیک نمی”روند، همین دشواری زبان و مجهز شدن برای ترجمه است.
فرآوری: مهسا رضایی
بخش ادبیات تبیان
منبع: انسان شناسی و فرهنگ- شقایق عرفی نژاد/ تصویر: رضایی