تبیان، دستیار زندگی
انتقال تجربه و دانش ارزش است، ولى انتقال خرافات از نسل گذشته به نسل آینده، ضد ارزش مى‏باشد و پیروى از سنّت و راه نیاكان، اگر همراه با استدلال و تعقّل نباشد، قابل پذیرش نمى‏باشد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چه نوع تقلیدی مورد انتقاد قرآن است؟

تعصب

انتقال تجربه و دانش ارزش است، ولى انتقال خرافات از نسل گذشته به نسل آینده، ضد ارزش مى‏باشد و پیروى از سنّت و راه نیاكان، اگر همراه با استدلال و تعقّل نباشد، قابل پذیرش نمى‏باشد.


وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباۆُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ (بقره ـ 170)

و هنگامى كه به آنها (مشركان) گفته شود: آنچه را خدا نازل كرده است پیروى كنید، گویند: بلكه ما از آنچه پدرانِ خود را بر آن یافتیم پیروى مى‏نماییم. آیا (از آنان پیروى مى‏كنند) هر چند پدرانشان چیزى نمى‏فهمیدند و هدایت نیافته بودند؟

آیه قبل به ما هشدار داد كه از پیروى گام ها و فرمان‏هاى شیطان، دورى كنیم. این آیه یكى از مصادیق راه شیطان را كه تقلید كوركورانه است بیان مى‏كند.

اگر نیاكان آنها دانشمندان صاحب نظر و افراد هدایت یافته‏اى بودند ، جاى این بود كه از آنها تبعیت شود، اما با اینكه مى‏دانند آنها مردمى نادان و بى سواد و موهوم‏پرست بودند پیروى آنها چه معنى دارد؟ آیا مصداق تقلید جاهل از جاهل نیست؟!

مسأله قومیت و تعصب هاى قومى مخصوصاً آنجا كه به نیاكان مربوط مى‏شود از روز نخست در میان مشركان عموماً، و در میان غیر آنها غالبا! وجود داشته است و تا امروز هم چنان ادامه دارد.

ولى خداپرست با ایمان این منطق را رد مى‏كند و قرآن مجید در موارد بسیارى ، پیروى و تعصب كوركورانه از نیاكان را شدیداً مذمت كرده است و این منطق را كه انسان چشم و گوش بسته از پدران خود پیروى كند ،كاملاً مردود مى‏شناسد.

اصولاً پیروى از پیشینیان اگر به این صورت باشد كه انسان عقل و فكر خود را دربست در اختیار آنها بگذارد این كار نتیجه‏اى جز عقبگرد و ارتجاع نخواهد داشت، چرا كه معمولاً نسل هاى بعد از نسل هاى پیشین با تجربه‏تر و آگاه ترند.

ولى متأسفانه این طرز فكر جاهلى هنوز در میان بسیارى از افراد و ملتها حكومت مى‏كند كه نیاكان خود را همچون " بت " مى‏پرستند، یك مشت آداب و سنن خرافى را به عنوان اینكه " آثار پیشینیان" است بدون چون و چرا مى‏پذیرند، و لفافه‏هاى فریبنده‏اى همچون حفظ ملیت و اسناد تاریخى یك ملت بر آن مى‏پوشانند.

این طرز فكر یكى از عوامل بسیار مۆثر انتقال خرافات از نسلى به نسل دیگر است.

اصولا پیروى از پیشینیان اگر به این صورت باشد كه انسان عقل و فكر خود را دربست در اختیار آنها بگذارد این كار نتیجه‏اى جز عقبگرد و ارتجاع نخواهد داشت، چرا كه معمولا نسلهاى بعد از نسل هاى پیشین با تجربه‏تر و آگاهترند

البته هیچ مانعى ندارد كه نسل هاى آینده آداب و سنن گذشتگان را مورد تحلیل و بررسى قرار دهند، آنچه با عقل و منطق سازگار است با نهایت احترام حفظ كنند و آنچه خرافه و موهوم و بى اساس است دور بریزند، چه كارى از این بهتر؟ و این گونه نقادى در آداب و سنن پیشین شایسته نام حفظ اصالت ملى و تاریخى است، اما تسلیم همه جانبه و كوركورانه در برابر آنها چیزى جز خرافه پرستى و ارتجاع و حماقت نیست.

قابل توجه اینكه درباره نیاكان آنها در آیه فوق مى‏خوانیم: آنها نه چیزى مى‏فهمیدند، و نه هدایت یافته بودند: یعنى از دو كس مى‏توان پیروى كرد: كسى كه خود داراى علم و عقل و دانشى باشد، و كسى كه اگر خودش دانشمند نیست هدایت دانشمندى را پذیرفته است.

اما پیشینیان آنها نه خود مردى آگاه بودند، و نه رهبر و هدایت كننده‏اى آگاه داشتند، و مى‏دانیم تقلیدى كه خلق را بر باد مى‏دهد همین تقلید نادان از نادان است كه "اى دو صد لعنت بر این تقلید باد"!.

پس می توان نتیجه گرفت که پیروى و اطاعت عقلانى مانعى ندارد، مورد انتقاد قرآن، تقلید از كسانى است كه نه خود داراى تعقّل بوده‏اند و نه هدایت انبیاء را پذیرفته‏اند.

هدایت الهى، در هر عصر و زمانى وجود دارد. از اینكه قرآن مى‏فرماید: نیاكان آنان هدایت پذیر نبودند، استفاده مى‏شود كه هدایت الهى در هر زمانى بوده، ولى آنها نمى‏پذیرفتند.

حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه مى‏فرماید: «بلى لا تخلوا الارض من قائم لله ظاهرا او خائفا» (نهج البلاغه، قصار الحكم 147)

زمین از رهبر آسمانى هرگز خالى نیست، خواه آشكارا و خواه مخفیانه مردم را به راه خدا دعوت مى‏نماید.

انتقال تجربه و دانش ارزش است، ولى انتقال خرافات از نسل گذشته به نسل آینده، ضد ارزش مى‏باشد. «آباۆُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»

پیام‏های آیه:

1ـ ارتجاع و عقب گرد، ممنوع است. پیروى از سنّت و راه نیاكان، اگر همراه با استدلال و تعقّل نباشد، قابل پذیرش نمى‏باشد. «أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا»

2ـ تعصّباتِ نژادى و قبیله‏اى، از زمینه‏هاى نپذیرفتن حقّ است. «بَلْ نَتَّبِعُ» ، «آباءَنا»

3ـ آداب و عقاید نیاكان، در آیندگان اثر گذار است. «ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا»

4ـ راه حقّ، با عقل و وحى به دست مى‏آید. «لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ»

5ـ انتقال تجربه و دانش ارزش است، ولى انتقال خرافات از نسل گذشته به نسل آینده، ضد ارزش مى‏باشد. «آباۆُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»

6ـ عقل، ما را به پیروى از وحى، رهبرى مى‏كند. «اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ» ، «أَ وَ لَوْ كانَ آباۆُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان


منابع:

تفسیر نور ج 1

تفسیر نمونه ج 1

نهج البلاغه، قصار الحكم 147

مطالب مرتبط:

درنگی بر جریان سلفی گری    

موانع شناخت حق و عمل به آن

نشانه های انسان عاقل!