کودکان تک فرزند، کودکانی تنها

در سالهای اخیر، بسیاری از خانوادهها به دلایلی مختلف، به تک فرزندی روی آوردهاند، در حالی که نظرات مثبت و منفی زیادی درباره عواقب این مسئله مطرح است که گاه فقط در حد یک فرضیه یا باوری اشتباه باقی میماند و گاهی به حقیقتی انکار ناپذیر تبدیل میشود.
در اینجا چند راهکار ارائه خواهد شد تا والدین با توجه به آنها بتوانند درباره این کودکان و نحوه برخورد با آنان، تصمیمات درستتری بگیرند.
تک فرزند بودن، دلیلی برای لوس شدن یا خودخواه بودن کودک نیست، بلکه آنچه رفتار او را زیر سوال میبرد، نحوه رفتار والدین و شرایط محیطی و آن دسته اصول تربیتی است که آنها به کار میبرند.
* تعریف و تمجید از کارهای کودک ممکن است اعتماد به نفس وی را افزایش دهد، ولی اگر این تعریفها واقعی نباشد، نتیجه معکوس میدهد.
* بهترین راه برای تربیت یک کودک با روان سالم و اعتماد به نفس کافی، این نیست که به جای او همه مشکلات را حل کنید و در برابر همه حوادث و اتفاقات، به سدی پیش رویش تبدیل شوید، بلکه باید به او کمک کنید با طیفی از مسائل و عواطف مختلف کنار بیاید و در عوض به او اطمینان بدهید در هر شرایطی تنهایش نمیگذارید.
* ثبات رفتاری و رعایت حد و مرزها، بسیار بیشتر از تعریف و تمجیدهای تو خالی و حمایتهای غیرضروری، به سلامت روان و عزت نفس فرزندتان کمک میکند.
* تک فرزندها، دقیقا شبیه به کودکان اول (اولین فرزند)، به دلیل چشم داشتها، موقعیت و رفتار والدین، اغلب افرادی کنترل کننده و بزرگسالانی کوچک بار میآیند و دوران کودکی بسیار کوتاهی دارند.
* همچنین امکان این که چنین کودکانی در آینده تبدیل به افرادی کمال پرست (نه کمال گرا) شوند، بسیار بیشتر از افراد دیگر است. به همین دلیل میکوشند همواره در همه چیز جزو بهترین یا اولین باشند و اگر چنین امکانی وجود نداشته باشد، از آن کنار کشیده و دوری میکنند.
به همین دلیل مهم، والدینی که تنها یک فرزند دارند، باید زمینهای را فراهم آورند تا کودک، مسائل مختلف را تجربه کند، گاه دچار اشتباه شود و حتی شکست بخورد و در این حالت، زمانی که کودک شکست را تجربه کند، درمییابد كه قرار نیست همواره در همه کارها بهترین باشد و در نتیجه، از کمال پرستی به واقع گرایی میرسد.