دولت خیانتکار
باید خیانتهای دولت موقت، در آینده تحلیل شود و در مورد آن کتابها نوشته و در تاریخ انقلاب آورده شود. خیانتهایی که در نظام ارتشی صورت گرفت. برادران عزیز که در جبههها خدمت کردهاند خبر دارند. راننده تانکی که اهل قزوین بود و در لشکر 92 زرهی اهواز خدمت میکرد. این راننده تانک را به شهرستان خودش اعزام کردند تا مجبور شود از لشکر زرهی برود و در لشکر پیاده خدمت کند. یعنی شخصی که خدمه تانک است باید میرفت در شهر خودش و در قسمت پرسنلی کار میکرد. دولت موقت بی صدر با این اقداماتش خیاتی آشکار میکرد به انقلاب و شهیدان. سپهبد قرنی به این وضع خیلی اعتراض کرد و آن عزیزانی که از دست رفتند و آن افسران مۆمنی که از اول جنگ بودند و بعد شهید شدند، همه با این کارها مخالف بودند. رها کردن نیرویی که در یک واحد تخصّص دارد. نیرویی که سالیان دراز از بودجه مملکت برایش هزینه شد تا مهارت پیدا کند. اما حالا باید میرفت در واحدی دیگر که هیچ گونه تخصّصی ندارند، فعالیت میکرد. این کار بیهودهای بود که باعث شد بسیاری از واحدهای ارتش پس از انقلاب دچار گسیختگی شوند. این کار دولت موقت در لشکر 92 محسوس تر و ملموس تر بود.
خیانت بنی صد زمینه را برای حمله گسترده دشمن آماده کرد. حتی حملههای هوایی هم پیش بینی شد ه بود. خطوط هوایی در نقشه معلوم شده بود. مانند حمله اسرائیل به اعراب. این از هم گسیختگی ارتش ما باعث شده بود که عراق بگوید میتواند در عرض چهل و هشت ساعت نظام ایران را بر هم زند و باعث سقوط ایران بشود. به راستی چه شد که دشمن نتوانست این کار را انجام دهد؟ در حالی که دو لشکر را به غرب اعزام کرد و با بیش از هشت لشکر به طرف جنوب حرکت کرد. چه عاملی باعث شد که دشمن در کرخه بماند؟ این تنها به خاطر مقاومت رزمندگان از خاک کشور بود. توطئه بنی صدر تنها در مورد نظام ارتش نبود؛ بنی صدر اجازه نداد کالاهایمان را از گمرک خرمشهر عبور دهند. کالاهایی که بیست و یک میلیارد دلار ارزش داشت و شامل قطعات فانتوم پادگانهای نیروی هوایی بود. این قطعات فانتوم با کارشکنیهای بنی صدر توسط دشمن در گمرک به تاراج رفت.
چه عاملی باعث شد که دشمن در کرخه بماند؟ این تنها به خاطر مقاومت رزمندگان از خاک کشور بود. توطئه بنی صدر تنها در مورد نظام ارتش نبود.
عراق در قسمت جنوبی کشور در دو محور، حرکت خودش را برای تصرف خاک ایران آغاز کرد. یکی در محور عین خوش فکه که خودش دو عقبه داشت: یکی عقبه دهلران عین خوش جسر نادری پل کرخه و دیگری فکه چنانچه بود. در قسمت خرمشهر جناح اصلی دشمن دو قسمت میشد؛ یکی از سمت شلمچه بود به سمت خرمشهر و یکی از اهواز و عبور از کوشک و طلائیه و جفیر و آمدن به سمت اهواز. این محورهایی بود که عراق در روزهای اول حمله، مورد استفاده قرار داد. در مقابل آنها هم نیرویی نبود. یک افسر نیروی هوایی عراق گزارش میکند که: «من با جیپ از کنار کرخه عبور میکردم و رفتم به سمت اندیمشک و به جایی رسیدم که با چشم خود پادگان نیروی هوایی را دیدم و برگشتم.» میگوید: «من پادگان نیروی هوایی را دیدم.» در این پادگان نیروی هوایی چه تجهیزاتی بود و چقدر نیرو بود؟ هیچ. در اندیمشک که بود؟ هیچ کس. این افسر عراقی برای ردههای بالای خود گزارش مینویسد و میگوید: «من برای شناسائی پادگان نیروی هوایی رفتم و آنجا را دیدم.» ولی چنین تحلیل میکند که: «به نظر میرسد دشمن کمین گذاشته باشد و این یک نقشه باشد. یعنی به نظر میرسد که دشمن میخواهد نیروهای عراقی به سمت شرق کرخه بروند و از پشت راهشان را ببندد.» لذا نیروهای عراقی در غرب کرخه باقی میمانند و این وضعیت سبب فتحالمبین میشود. آنان اگر به سمت شرق کرخه میآمدند، ما یک عملیات جداگانه را باید انجام میدادیم. در سمت اهواز نیروهای عراقی به راحتی از سمت جفیر عبور میکنند و میآیند به سمت اهواز و پادگان حمید را هم به راحتی میگیرند ولی در پانزده یا بیست کیلومتری اهواز میمانند. یعنی جرئت قدم گذاشتن به داخل شهر را ندارند. در سمت آبادان، آن شهر را محاصره میکنند؛ آن هم نه با یک یا دو لشکر بلکه با هشت لشکر این کار را انجام میدهند. در برابرشان هم هیچ چیز نیست. در طرف ما هر کس دوستانش را بر میداشت و یک تعداد اسلحه میگرفت و به جبهه میرفت و هیچ انسجامی نداشتیم. نه ارتش آمادگی داشت و نه سپاه و نه مردم.
سامیه امینی
بخش فرهنگ پایداری تبیان