وقتی با چادر، فاطمی شدم
فکر کن تو چطور همیشه لباس میپوشی و بیرون میروی، و اگر نپوشی انگار چیزی کم داری، حس من هم نسبت به چادر اینطور بود.
تا جایی که یادم میآمد، همیشه من بودم و چادرم. شاید تعجب کنی، ولی باور کن کمتر از 7 سال داشتم که بر سرم نگین خدایی شدن بود. شاید فکر کنی مادر به زور چادر به سرم میکشید و مرا با خود بیرون میبرد، نه! چادر، دوست من بود.
مادر میگفت: «کودکیهایم زیبا بود». میگفت: «وقتی کوچکتر بودی، چادر را که سر میکردی هیچ، رو هم میگرفتی!» میگفت: «با چادرِ که رو گرفته بودی، زن همسایه کلی تو را ناز میکرد و قربان صدقهات میرفت...» میگفت: «چادری برایت دوخته بودم که جای دست داشت، تا تو راحت باشی» میگفت: «هروقت بیرون میرفتم، برایت هدیهای میخریدم، محض چادر سرکردنت»
فکر کن تو چطور همیشه لباس میپوشی و بیرون میروی، و اگر نپوشی انگار چیزی کم داری، حس من هم نسبت به چادر اینطور بود. خیلی از دوستانم چادری به سر نداشتند. با هم مدرسه میرفتیم، میخندیدیم، بازی میکردیم. آنها با مانتوی مدرسه بودند و من اضافه بر آن مانتو، یک برگ از حریم یاس با خود داشتم. سالها چادر سر کردم، مثل همه چادریها، اما همیشه مقنعهام جلوتر از چادر بود.
بعضی از دوستان، منکر این کارم بودند اما برایم دشوار بود و دوست هم نداشتم چادر را جلوتر از مقنعه یا روسری بگذارم. چند سال قبل با دوستانم رفته بودیم مشهد، یکبار به حریم رضوی که رسیدیم، در نزدیکی ضریح نشستم و لب به دعا گشودم... کش چادر را برداشتم تا راحتتر حس بگیرم...
ساعتی گذشت و موعد قرار با دوستان رسید. سر را بلند کرده و قدی راست کردم، چند قدمی رفتم. به جایی رسیدم که در تیررس آقایان هم بود. کش چادر را رها کردم و مثل بعضی چادریها، چادر را جلوتر کشیدم و چند لحظهای رو گرفتم. با نگاهم به دنبال دوستان بودم ... احساس کردم چقدر آرامتر از همیشهام. شاید چادر چند سانتی جلوتر آمده بود، اما دلم به قدر دریا آرامش یافته بود. دیگر دلم نیامد آن آرامش بیشتر را از دست بدهم.
بعدها برخی میگفتند: «بهت نمیاد»، «زشت شدی»، حرفهایشان مهم نبود. به آنچه میخواستم رسیده بودم و میدانستم اینطور که باشم، خدا راضیتر است. چرا؟ چون اگر به طور اتفاقی، پایم روی چادر میرفت و چادر عقبتر میرفت، دیگر موهایم دیده نمیشد. حالا بیشتر عطر حریم یاس را حس میکنم؛ دیگر (خدا را شکر) برایم رضایت خدا از هر بنی بشری ارزشمندتر است...
باشگاه خبرنگاران
باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: mo_1443
برگرفته از گروه: امر به معروف و نهی از منکر
مطالب مرتبط:
زكات زیبایی (ویژه نامه حجاب)
چادر، هدیهای بود که بابام بهم داد
به استقبال حضرت ولیعصر (عج) میروم
دختری که میدرخشد اما رنگ ندارد
مردی که برای حجاب به شهادت رسید
روشهای نگهداری از پارچههای چادری