شناخت کنه ذات خداوند امکان ندارد!!
آنچه که اندیشمندان دینی در باب شناخت خداوند بیان میکنند این است که شناخت کنه ذات خداوند و احاطه کامل علمی به تمام ابعاد وجودی خداوند امکان ندارد؛ اما شناخت ذات از طریق شناخت وجهی از وجوه ذات که در قالب شناخت اسماء و صفات خداوند خواهد بود، ممکن است.
در این مقاله بحث ذات خداوند را مطرح کرده و در ادامه در رابطه با این موضوع یک شبهه را پاسخ می دهیم:
ذات خداوند به چه معنا است، و وجود خدا عین ذات او است، یعنی چه؟
مقصود از ذات خداوند، گاهی باطن و کنه ذات است که در این صورت باید گفته شود: باطن و کنه ذات خداوند بر همه پوشیده است و فردی جز خود خداوند از آن خبر ندارد، به بیان امام باقر (علیه السلام) هر آنچه انسان میاندیشد مخلوق انسان و به خود او بر میگردد. (بحار الانوار، ج 66، ص 293) اما گاهی منظور از ذات خداوند اصل وجود و واقعیت داشتن خداوند است که در مباحث اثبات اصل وجود خدا و مبحث صفات خداوند مطرح میشود، در این صورت مفهوم ذات خداوند نزد همگان روشن و مکشوف است.
اما منظور از اینکه وجود خدا عین ذات خدا است، این است که ذات خداوند عین واقعیت و خود واقعیت است؛ البته در مورد وجود نیز حکیمان بر این باورند که مفهوم وجود از بدیهیترین مفاهیم است؛ اما حقیقت و کنه وجود از ناشناختهترین مفاهیم است. (سبزوارى، ملاهادی، شرح المنظومة، ج 2، ص 59)
آیا شناخت خدا و یا به عبارتی، پیبردن به جوهر و ذات، امکان پذیر است؟
در مورد این مسئله آنچه که اندیشمندان دینی در باب شناخت خداوند بیان میکنند این است که شناخت کنه ذات خداوند و احاطه کامل علمی به تمام ابعادی وجودی خداوند امکان ندارد؛ اما شناخت ذات از طریق شناخت وجهی از وجوه ذات که در قالب شناخت اسماء و صفات خداوند خواهد بود، ممکن است.
و در اینجا شبهه دیگری به نظر می آید: اگر بگوییم خداوند علم به ذات خودش دارد، پس باید گفت خدا قادر به ذات است، بنابراین خدا ذو جهتین میشود، هم قادر به ذات و هم مقدور به ذات. این مسئله چگونه قابل حل است؟
پاسخ تفصیلی این سۆال را در کتابهایی که در زمینه عرفان نظری نگاشته شده باید جستوجو کرد. اما پاسخ اجمالی آن این است که اهل معرفت برای خداوند مقاماتی بیان میکنند؛ اولین آن مقامات، مقام ذات است. در مورد مقام ذات بر این باورند که مرحله کنه و حقیقت ذات خداوند از دسترس اندیشه بشر خارج است؛ به همین جهت در عرفان از مرتبه ذات تعبیر به غیب الغیوب میشود؛ یعنی غایب و مخفیای که از آن غایبتر نیست. آنها برای این ادعا علاوه بر دلایل عقلی، از دلایل نقلی نیز گواه میآورند و میگویند این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) که فرمود:
ما عرفناک حق معرفتک؛ (بحار الأنوار، ج 68، ص 23) [خدایا تو را آنگونه که هستی نشناخیتم]،
اشاره به همین مطلب دارد؛ زیرا شناخت و علم مستلزم احاطه عالم به معلوم است؛ خداوند نامحدود است و غیر خدا همه محدودند؛ بنابراین حقیقت ذات خدا برای غیر خدا قابل شناخت نیست. از اینرو آنچه ما در مورد خداوند میتوانیم خبر دهیم در حقیقت مربوط به مقامات تجلی، ظهور و بروز خدا است، نه ذات خدا؛
اندیشمندان از اهل عرفان بر این باورند خداوند به لحاظ تجلیات نیز دارای مقامات متعدد است؛ در یک تقسیم بندی کلی این تجلیات یا در صقع ذات است؛ یعنی تجلی به لحاظ درون ذات است؛ یا به لحاظ خارج و عالم تکوین است. تجلی به لحاظ صقع ذات بر دو گونه است: تعین اول و تعین ثانی.
در توضیح این دو میگویند خدا (ذات مطلق و واحد به وحدت حقیقی) را به دو صورت میتوان در نظر گرفت؛ یکی بدون توجه به احکام و صفات اطلاقی آن؛ همچون علم، حیات و غیره، و دیگری با توجه به آن احکام؛ اعتبار نخست را لحاظ احدیت یا تعین اول میگویند و اعتبار دوم را لحاظ واحدیت یا تعین ثانی مینامند. به بیان دیگر تعین اول همان علم خدا به ذات خود به لحاظ احدیت است؛ اما این علم موجب کثرت و ذو جهتین شدن خدا نمیشود؛ زیرا در این مرحله خدا خود را در چهره احدیت ذات میبیند؛ در این مرحله به اندازهای احدیت غلبه دارد که هیچ اسم، صفت و رسمی نمود ندارد؛ خدا فقط احد است؛ به دلیل همین غلبه احدیت، از این مرتبه نیز گاهی تعبیر به غیب الغیوب میآورند.
فیلسوفان اسلامی نیز میپذیرند که در علم ذات به ذات، هم علم، هم عالم و هم معلوم همان ذات است. به بیان دیگر، در متن واقع تنها یک وجود داریم و حیثیات «عالم بودن»، «معلوم بودن» و «علم» همگی در متن همان یک وجود معنا مییابند. به عبارت سوم، حقیقتی که سراسر حضور است که در آن هم حضور، هم حاضر و هم طرف حضور موجود است. محققان اهل معرفت برای توضیح این مطلب مثالهایی را مطرح کردند: یکی از آنها مثال به عدد «یک» است که عدد یک در عین حال که وحدت حقیقی دارد، در همان مقام یک بودن، ویژگی نصف عدد دو، ثلث عدد سه، ربع عدد چهار و ... دارد؛ یعنی تمام این ویژگیهای متعدد را در همان بساطت خود به نحو اندماجی دارا است.
بنابراین، خداوند در مقام ذات یا تعین اول اوصاف بینهایت دارد، ولی این اوصاف بینهایت موجب کثرت در ذات نیست، بلکه به نحو اندماجی است؛ یعنی در مقام ذات غیریتی وجود ندارد، اما ذهن انسان پس از تعقل آن حقایق، میان آنها تمایز مینهد. (یزدان پناه، یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 297 – 388)
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منابع:
سایت اسلام کوئیست
یدالله یزدان پناه ـ مبانی و اصول عرفان نظری
بحار الأنوار، ج 68 و ج 66
ملا هادی سبزوارى ـ شرح المنظومه، ج 2