تبیان، دستیار زندگی
هم ادبیات مدرنیستی و هم ادبیات پسامدرنیستی نشان دهنده گسست پیوند با واقع‌گرایی سده نوزدهمی‌اند و هردوی آن‌ها در شخصیت پردازی به کاوش در ذهن می‌پردازند و از واقعیت بیرونی به سوی بررسی حالت‌های درونی آگاهی گرایش دارند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دیدگاه پسامدرنیست‌ها


هم ادبیات مدرنیستی و هم ادبیات پسامدرنیستی نشان دهنده گسست پیوند با واقع‌گرایی سده نوزدهمی‌اند و هردوی آن‌ها در شخصیت پردازی به کاوش در ذهن می‌پردازند و از واقعیت بیرونی به سوی بررسی حالت‌های درونی آگاهی گرایش دارند.

دیدگاه پسامدرنیست‌ها

هم ادبیات مدرنیستی و هم ادبیات پسامدرنیستی نشان دهنده گسست پیوند با واقع‌گرایی سده نوزدهمی‌اند و هردوی آن‌ها در شخصیت پردازی به کاوش در ذهن می‌پردازند و از واقعیت بیرونی به سوی بررسی حالت‌های درونی آگاهی گرایش دارند و در بسیاری موارد از شگرد سیال ذهن به شیوه ویرجینیا وولف و جیمز جویس یا از شعرهای اکتشافی مانند «سرزمین هرز» الیوت بهره می‌گیرند. هر دو نحله ادبی در پرداختن شخصیت و روایت به اکتشاف چندپارگی می‌پردازند.

ادبیات مدرنیستی چندپارگی و ذهن‌گرایی افراطی را بحران هستی‌گرایی یا تضاد و برخورد درونی فرویدی می‌داند، یعنی مسأله‌ای که هنرمند به حل آن فراخوانده می‌شود، ولی پسامدرنیست‌ها غالباً نشان می‌دهند که این آشوب چاره ناپذیر است. هنرمند ناتوان است و تنها راه ممکن ایستادگی در برابر ویرانی ادامه دادن به بازی در میانه آشوب است. در بسیاری از آثار مدرنیستی با بازیگوشی سروکار داریم (مثلاً در بیداری «فینگان‌ها»ی جویس و «اورلاندو»ی وولف) و از این رو این آثار با آثار پسامدرنیستی همانندی‌های بسیار دارد. ولی در پسامدرنیسم بازیگوشی دستاورد اصلی است و دستیابی به نظم و معنا دور از احتمال است. پسامدرنیست‌ها مفهوم‌هایی چون چندپارگی و ناسازنمایی و وجود راوی نامعتبر را به گستردگی به کار می‌گیرند.

ساموئل بکت بویژه در «آشوبیدن آرامش» آخرین اثری که قبل از مرگ او منتشر شد و در آن داستان و نمایش و شعر را با متن مجموعه‌ای از پژواک‌های آثار پیشین خود درهم می‌آمیزد، بی‌گمان یکی از بنیانگذاران اصلی جنبش پسامدرنیستی داستان است.

تقلید هزل‌آمیز، طنز سیاه و مفهوم عام «بازی» (به معنای دریدایی و آنچه رولان بارت در «لذت متن» از آن یاد می‌کند) جزو نخستین ویژگی‌های ادبیات پسامدرنیسم‌اند. در واقع نویسندگانی چون جان بارت، جوزف هلر، وونه گات و... پیش از آن که پسامدرنیست شمرده شوند، پردازنده طنز سیاه بودند. معمولاً پسامدرنیست‌ها موضوع‌های جدی را به شیوه‌ای شیطنت‌آمیز و هزل‌آمیز طرح می‌کنند. برای نمونه هلر و وونه گات به رویدادهای جنگ جهانی دوم رنگی از طنز می‌زنند.

ادبیات مدرنیستی چندپارگی و ذهن‌گرایی افراطی را بحران هستی‌گرایی یا تضاد و برخورد درونی فرویدی می‌داند، یعنی مسأله‌ای که هنرمند به حل آن فراخوانده می‌شود، ولی پسامدرنیست‌ها غالباً نشان می‌دهند که این آشوب چاره ناپذیر است. هنرمند ناتوان است و تنها راه ممکن ایستادگی در برابر ویرانی ادامه دادن به بازی در میانه آشوب است.

ویژگی برجسته دیگر، میان متنی بودن آثار پسامدرنیستی است. پسامدرنیسم باز نماینده مفهوم بی‌مرکز عالمی است که در آن هیچ اثری آفریده‌ای منفرد نیست. از این رو در بررسی آثار پسامدرنیستی باید به رابطه هر متن با متن‌های دیگری که تار و پود تاریخ ادبیات را تشکیل می‌دهند توجه کرد. یکی دیگر از شگردهایی که با میان متنی بودن ارتباط دارد، در هم‌آمیزی است که در پسامدرنیسم می‌تواند به معنای نوعی بزرگداشت یا تقلید هزل‌آمیز از سبک‌های پیشین باشد.

فرا داستان یا داستان «آفرینش داستان» هم راه دیگری است برای سست کردن پایه اقتدار مۆلف. ایجاد تغییرهای غافلگیرکننده در روایت، پیش بردن داستان به شیوه‌ای یگانه، ایجاد فاصله عاطفی و بحث درباره کنش داستانگویی. مخاطب رمان «اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری» از ایتالو کالوینو خواننده‌ای است که می‌کوشد کتابی به همین نام بخواند. وونه گات در «سلاخ‌خانه شماره پنج» با مرور یک رویداد واقعی، یعنی بمباران درسدن، داستانی و خیالی بودن رویدادها را یادآوری می‌کند و از عناصری چون سفر در زمان و حضور موجودات خیالی بهره می‌گیرد.

دو ویژگی دیگر داستان‌های پسامدرنیستی بیش- واقعی بودن و بهره‌گیری از فن- فرهنگ است. فردریک جیمسون پسامدرنیسم را «منطق فرهنگی سرمایه‌داری متأخر» دانسته است و منظور او از سرمایه‌داری متأخر جامعه‌ای است که دوره صنعتی را پشت سر گذاشته و وارد دوره مبادله اطلاعات شده است. ژان بودریار هم پسامدرنیته را انتقال به بیش –واقعی بودن می‌داند که طی آن هم نمودها جانشین واقعیت می‌شوند و فهم ما از واقعیت به یاری همانندهای واقعیت صورت می‌گیرد.

امروز به نظر می‌رسد که زیاده‌روی‌های پسامدرنیست‌ها در برآشوبیدن زمان و مکان و شگرد به هم چسبانی و در هم آمیزی که آثار آن‌ها را از اصالت تهی کرده و گاه به آستانه سرقت ادبی رسانده است، ادبیات پسامدرنیستی را به مرحله از نفس افتادن رسانده است تا جان بارت و جان بارت‌های جدیدی پیدا شوند و چشم‌اندازهای تازه‌ای پیش روی خوانندگان رمان بگشایند.

بخش ادبیات تبیان


منبع: روزنامه ایران- مریم مهدوی