تبیان، دستیار زندگی
می خواهی ثروتی تمام نشدنی داشته باشی قناعت یکی از مهم‏ترین عوامل عزت‌بخش آدمی، هم از حیث اجتماعی و هم از حیث فردی است. در واقع یکی از عوامل مهم سیه‏روزی و تیره‏بختی افراد و جوامع و یکی از علل مهمی که فرد یا جامعه‏ای را به بند مذلت و خواری نزاع و کشمکش
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

می خواهی ثروتی تمام نشدنی داشته باشی؟!


قناعت یکی از مهم‏ترین عوامل عزت‌بخش آدمی، هم از حیث اجتماعی و هم از حیث فردی است. در واقع یکی از عوامل مهم سیه‏روزی و تیره‏بختی افراد و جوامع و یکی از علل مهمی که فرد یا جامعه‏ای را به بند مذلت و خواری نزاع و کشمکش مضمحل‌کننده می‏کشاند، نبود روحیه قناعت است.


قناعت

از دیدگاه مولا امیرالمۆمنین (علیه السلام) قناعت گنج بی‏پایانی است که عزت و کرامت می‏آفریند و نبود آن مایه خواری و ذلت آدمی است: الْقَنَاعَةُ تُۆَدِّی إِلَى الْعِزِّ" «قناعت آدمی را به عزت می‏رساند».[1]

شناختن خود و پی بردن به عظمت و کرامت خویش موجب قناعت است که این خصیصه خود پاسدار آن عظمت و کرامت است: «برای کسی که خود را شناخته سزاوار است که ملازم قناعت و پاکدامنی باشد».[2]

انسان چون جان خویش را به زیور قناعت آراست بر سریر عزت و کرامت می‏نشیند. انسانی که بر داشته‌های خویش قناعت نمی‌کند همواره دست نیاز به سوی دیگران دراز کرده و برای رسیدن به مال و جاه بیشتر به هر کاری دست می‌زند و کرامت خویش را از بین می‌برد. از این رو رسول گرامی اسلام  (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «اگر چیزی که مایه کفایت باشد در دسترس داری در جستجوی آنچه تو را به طغیان وا می‌دارد مباش».

انسانی که به داشته‌های خویش قانع باشد و برنداشته‌ها صبوری نماید بی‌شک رستگار خواهد شد. این رستگاری هم دنیای او را شامل می‌گردد و هم خوشی‌های اخروی را در پی دارد. زیرا چنین فردی دست نیاز به سوی دیگران دراز نکرده و کرامت خویش را حفظ نموده و از دنیا جز آنچه نیازش را برآورده سازد نخواسته است: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «هر که به اسلام راهبر شده و لوازم زندگی به قدر رفع حاجت دارد و بدان قناعت کند رستگار است».

یكى از تمایزهاى عالى معصومین (علیهم السلام)، زهد و خوددارى ایشان از كالاها و آرایه‏هاى دنیوى است:

مردى یهودى به امام على (علیه السلام) گفت: «چنان گمان مى‏برند كه عیسى زاهد بود. على (علیه السلام) گفت: حتما چنین بود. و محمد (صلی الله علیه و آله) زاهدترین پیامبران (علیهم السلام) بود، هرگز سفره‏اى از پیش او برچیده نشد كه بر آن طعام باشد، و هرگز نان گندم نخورد، و هرگز سه شب پیاپى از نان جوین سیر نخورد. در حالى از دنیا رفت كه زرهش در برابر چهار درهم در نزد مردى یهودى به گرو بود. با همه سرزمین‌هایى كه در اختیار او قرار گرفته بود و غنایمى كه از جنگ‌ها به دست مى‏آمد، زرد و سفیدى از خود برجاى نگذاشت. در یک روز سیصد هزار و چهار صد هزار را تقسیم مى‏كرد، و چون شب فرا مى‏رسید و سائلى از او چیزى طلب مى‏كرد مى‏گفت: «سوگند به آنكه محمد را به حق برانگیخت، در خاندان محمد، پیمانه‏اى گندم یا جو یا درهم و دینارى براى شب نمانده است».[3]

«امام رضا (علیه السلام) در تابستان بر روى بوریا مى‏نشست، و در زمستان بر روى نمد، و آنچه مى‏پوشید از پارچه‏هاى زبر و درشت فراهم مى‏آمد، فقط هنگامى كه نزد مردم مى‏رفت، به خاطر ایشان خود را مى‏آراست»

به هر گوشه از گوشه‏هاى زندگى آنان نظر افكنى چیزى جز قناعت‏ و سادگى زندگى مشاهده نمى‏كنى، قناعت‏ و سادگی‌اى كه صلابت حق و عزت انسانى، و نیز نظر آزاد و بزرگوارانه ایشان به انسان و ارزش و كرامت او، و بى‏اعتنایى ایشان را به دنیاى فانى گذران آشكار مى‏سازد. آنان در عین آنكه مردمان را به زندگى سعادتمند و بهره‏ور از نعمت‌ها دعوت مى‏كنند، خود به زندگى ساده و هزینه‏اى اندک و غیر قابل ذكر رو می‌آورند، و از پایین‌ترین درجات خوراک و پوشاک همچون درویشان و فقیران بهره مى‏گیرند، تا بینوایان از چگونگى زندگى خویش احساس ناراحتى نكنند:

پیامبر (صلی الله علیه و آله) روز پنجشنبه‏اى به حال روزه وارد قبا شد، و چون شب فرا رسید گفت: «آیا در نزد شما نوشیدنى وجود دارد؟»؛ پس مردى از انصار رفت و كاسه‏اى شیر آمیخته با عسل برایش آورد. چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را چشید، از دهان خود بیرون كرد و گفت: «دو نانخورش است كه هر یک به تنهایى كفایت مى‏كند، آن را نمى‏نوشم و خوردن آن را هم حرام نمى‏دانم، ولى نسبت به پروردگارم تواضع مى‏كنم (و شیر و عسل نمى‏خورم)، چه هر كس در مقابل خدا تواضع كند او را بالا مى‏برد، و هر كه را كه تكبر كند فرو مى‏آورد، و هر كه در زندگى میانه‌روى كند خدا او را روزى مى‏بخشد، و هر كه تبذیر كند خدا او را محروم مى‏سازد، و هر كه فراوان از خدا یاد كند خدا به‏ او روزى مى‏دهد».[4]

چنین شیوه زندگی را در سیره تمامی معصومین(علیهم السلام) می‌توان مشاهده نمود. امام علی (علیه السلام) در مورد نحوه زندگی خود با دختر رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) چنین می‌فرمایند: «جز پوست گوسفندى نداشتیم، شب با فاطمه بر آن مى‏خوابیدیم، و روز به روى آن، به شتر علوفه مى‏دادیم».[5]

در مورد امام رضا (علیه السلام) نیز گزارش شده است: «امام رضا (علیه السلام)  در تابستان بر روى بوریا مى‏نشست، و در زمستان بر روى نمد، و آنچه مى‏پوشید از پارچه‏هاى زبر و درشت فراهم مى‏آمد، فقط هنگامى كه نزد مردم مى‏رفت، به خاطر ایشان خود را مى‏آراست».[6]

این نحو از زندگی برای کسانی که تمامی کائنات در دستانشان قرار دارد جز یک دلیل چیزی دیگر نمی‌تواند داشته باشد و آن اینکه دنیا بسیار حقیرتر از آن است که به ظواهرش دلبسته شود و زیبایی‌هایش دل‌ها را فریب دهد. انسان جز برای عبادت و بندگی به این دنیا نیامده است و جز با پیروی از صراط مستقیم نمی‌تواند ره کمال در پیش گیرد. مقام انسان بالاتر و گرامی‌تر از آن است که ارزشش را با امور کوچک و فانی دنیوی پایین آورده و از طریق سعادت دور ماند.

انسانی که به داشته‌های خویش قانع باشد و برنداشته‌ها صبوری نماید بی‌شک رستگار خواهد شد. این رستگاری هم دنیای او را شامل می‌گردد و هم خوشی‌های اخروی را در پی دارد. زیرا چنین فردی دست نیاز به سوی دیگران دراز نکرده و کرامت خویش را حفظ نموده و از دنیا جز آنچه نیازش را برآورده سازد نخواسته است: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «هر که به اسلام راهبر شده و لوازم زندگی به قدر رفع حاجت دارد و بدان قناعت کند رستگار است»

علاوه بر این باید بیان داشت که سلوک ساده زیستانه از لوازم حکومت حکیمانه است، و پیشوای پارسایان، علی (علیه السلام) چنین سلوکی را برای زمامداران واجب و ضروری معرفی کرده و فرموده است: «خدای متعال بر پیشوایان دادگر واجب کرده است که خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندی، تنگدست را پریشان و نگران نسازد».[7]

فلسفه سلوک ساده زیستانه، آزادی از اشرافیت برای خدمت است، همراهی و همدردی با مردم ناتوان و درک ملموس زندگی آنان است در جهت تلاش برای برپا نمودن عدالت و رفاهت برای ایشان؛ و بازداشتن توانگران از سرکشی و طغیان است. پیشوای موحدّان، علی (علیه السلام) در این باره چنین رهنمود داده است: «همانا خداوند مرا پیشوای خلقش قرار داده و بر من واجب کرده است که درباره خودم (سلوک شخصی‌ام) و خوراک و نوشاک و پوشاکم مانند مردم ناتوان عمل کنم، تا اینکه ناتوان به سیره فقیرانه من تأسّی کند و توانگر به وسیله ثروتش سرکشی و طغیان نکند».

امیر مۆمنان علی (علیه السلام) این سلوک ساده زیستانه را پاس می‌داشت و با تمام توان در جهت برپایی عدالت و رفاهت برای مردمان گام برمی‌داشت، چنانکه امام صادق (علیه السلام) درباره سلوک امیر مۆمنان (علیه السلام) فرموده است: «علی (علیه السلام) شبیه‌ترین مردمان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در اطعام و سیره بود، و او خود نان و روغن زیتون می‌خورد و به مردمان نان و گوشت می‌خورانید».

پی نوشت ها:

[1]. اللیثی الواسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواع1 ص 17، ص 1092.

[2]. التمیمی الواحدی، عبد الواحد‌بن‌محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 390، ح 9006.

[3]. حکیمی، محمدرضا، محمد حکیمی، علی حکیمی، الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج ‏2، ص 355.

[4]. همان، ص 353.

[5]. همان، ص 354.

[6]. همان، ص 356.

[7]. الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏1، ص 410.

زینب مجلسی راد               

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


مطالب مرتبط:

فوت و فن ابراز عشق به خدا !

چرا همگی اینقدر از زندگی مینالیم؟!

 عاملی مهم برای شاد زیستن

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.