تبیان، دستیار زندگی
پیروی فرمایش مقام معظم رهبری در شناخت چهره حقیقی مستکبر، در این نگارش بر آنیم تا آن چنان که شایسته است به چهره قرآنی مستکبران نظری ژرف بیافکنیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این افراد با لفظ لااله الا الله بازی می کنند!

لااله الا الله

پیرو فرمایش مقام معظم رهبری در شناخت چهره حقیقی مستکبر، در این نگارش بر آنیم تا آنچنان که شایسته است به چهره قرآنی مستکبران نظری ژرف بیافکنیم.


در روزگار طلوع اسلام، در مکه کانون بت پرستی و عاصمه بت های نامدار عرب، آئین حنیف ابراهیم طرفدارانی داشت. لیکن چون در اندیشه آنان، توحید فراتر از ذهن و دل و حد اکثر فراتر از منش و عمل انفرادی، قلمرویی نداشت؛ وجود آنان کمترین تأثیری در فضای فکری و اجتماعی نمی نهاد و در آن بیراهه جاهلی، حضور آنان مطلقاً احساس نمی‌شد و هوای سنگین و گرفته شرک، زندگی را برای آنان، تحمل ناپذیر نساخته بود.

در چنین حال و هوائی بود که توحید اسلام، به عنوان طرز تفکری که متعهد طراحی صورت ویژه ای برای زندگی و جامعه است؛ به میدان آمد و از نخستین گام، ماهیت خود را به عنوان یک دعوت انقلابی برای همه مخاطبانش از پذیرنده و منکر آشکار ساخت.

دعوت های توحیدی در همه دوران‌ها، همین‌که قدم در صحنه اجتماع نهاده اند؛ حساب خود را با صف مسلط و مستکبر، روشن ساخته و با دوگونه واکنش متضاد از سوی دو جناح اجتماعی متضاد رو برو شده اند:

-    تعرّض و انکار و ستیزه از سوی مستکبران

-     گرایش و قبول حمایت از سوی مستضعفان

حال سوال این جاست که طبقه مستکبر از کدام نگرش توحیدی به جهان یا از کدام پیشنهاد توحیدی برای جامعه، زیان می بیند که چنین قاطع و بی امان با آن می ستیزد؟

ترسیم چهره مستکبر در قرآن کریم

شناخت چهره مستکبر در قرآن کریم، کمک فراوانی به فهم این مطلب خواهد کرد:

مستکبر را در ترسیمی که قرآن در بیش از چهل مورد از ویژگی‌های روانی و موقع اجتماعی و انگیزه های جاه طلبانه و زراندوزانه او کرده، در مجموع دارای خصوصیاتی از این قبیل می یابیم:

1.     منکر حاکمیت مطلق الهی

مستکبر خداوند را با مفهومی که لا اله الا الله گویای آنست (دارای حاکمیت و مالکیت مطلق و انحصاری) رد می کند و تنها به مفهوم یک حقیقت ذهنی یا تشریفاتی یا دارای قلمروی محدود وجود خداوند را می پذیرد: «إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ یَسْتَكْبِرُون‏ ( سوره صافات، آیه 35.): چون به آنان گفته می شد که جز خدای یکتا خدایی نیست تکبر می کردند.»

مستکبر، رهبر دعوت توحید را دارای انگیزه های جاه طلبانه و سودجویانه معرفی می‌کند و بدین‌وسیله و نیز با تکیه بر سنت های کهنه و پوسیده تقلید از پدران، از کار برد و نفوذ دعوت توحید در میان مردم می‌کاهد

2.     خودبرتربین

مستکبر بدون برخورداری از معیارها و ملاک های فضیلت، خود را برتر و بزرگوارتر از دیگر خلق می شمرد و در این ادعا به ملاک های جاهلانه مانند قدرتمندی و ثروتمندی تکیه می‌کند: «... فَاسْتَكْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ...(سوره فصّلت، آیه 15): در روى زمین به ناحق بزرگى ورزیدند و ( براى توجیه موضع خود ) گفتند : چه كسى از ما نیرومندتر است؟»

بر اثر همین تصور باطل، آیه های خدا را که پیام آور نظمی نو و مشخص کننده ی ملاک های راستین است، رد می کند: «وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّى مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها كَأَنَّ فی‏ أُذُنَیْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلیمٍ (سوره لقمان، آیه 7.): و چون آیه هاى خدا بر او فرو خوانده شود، متكبرانه از آن روى برتابد چنانكه گوئى آن را نشنیده است گوئى در گوش او سنگینى است ! او را به عذابى دردناك بشارت ده.»

3.     منکر دعوت نبی

مستکبر در رویاروئی با دعوت دگرگون ساز و رهائی بخش نبی، موضع انکار و تکذیب می‌گیرد و بدین بهانه که " اگر درست بود ما زودتر می فهمیدیم " و " خدا باید خود ما را مستقیم مخاطب می ساخت" با آن به ستیز برمی خیزد: «وَ قالَ الَّذینَ كَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْه‏ ...(سوره احقاف، آیه 11.): منكران و پوشندگان حقیقت در باره ى گرویدگان و پیوستگان به دعوت نبى ، گویند : اگر راه آنان نیكو (درست) مى بود ما پیش از آنها بدان مى پیوستیم.»

«وَ إِذا جاءَتْهُمْ آیَةٌ قالُوا لَنْ نُۆْمِنَ حَتَّى نُۆْتى‏ مِثْلَ ما أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ ...(سوره انعام، آیه 124): و چون آیه اى براى آنان مطرح شود گویند: ما ایمان نخواهیم آورد تا این‌كه پیام خدا بر خود ما نازل گردد.»

بت پرستی

مستکبر، رهبر دعوت توحید را دارای انگیزه های جاه طلبانه و سودجویانه معرفی می‌کند و بدین ‌وسیله و نیز با تکیه بر سنت های کهنه و پوسیده تقلید از پدران، از کاربرد و نفوذ دعوت توحید در میان مردم می‌کاهد: «قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِیاءُ فِی الْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَكُما بِمُۆْمِنین‏(سوره یونس، آیه 78.): گفتند (در خطاب به حضرت موسى(علیه السلام)): آیا آمده اى كه ما را از سنت هاى نیاكانمان برگردانى و بزرگى و سرورى را به خودت و برادرت (هارون) اختصاص دهى؟ اما هرگز دعوت شما را نمى پذیریم.»

4.     تحمیل حاکمیت خود بر مردم با زور و تزویر

با استفاده از زور و تزویر و با شیوه های تحمیل و تحمیق گوناگون، مردم را به راهی که خود می پسندد، یعنی همان راه بردگی و بهره دهی و فرمانبری بی قید و شرط می کشاند: «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ(سوره احزاب، آیه 67.): دنباله روان در قیامت گویند: پروردگارا ما از آقایان و بزرگان خود اطاعت كردیم و آنان ما را به انحراف و گمراهى كشانیدند.» و آنان را به مقاومت و مقابله با هر دعوت رهائی بخش وامی دارد: «قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلیمٌ * یُریدُ أَنْ یُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَما ذا تَأْمُرُونَ: (سوره اعراف، آیات 108 و 109.): سردمداران رژیم فرعونى (خطاب به مردم) گفتند : این (موسى) جادوگرى چیره دست است كه مى خواهد با جادوى خود، شما را از وطنتان بیرون كند.»

قرآن کریم در مواردی از " چهره نگاری " فراتر رفته و طبقه مستکبر را در قالب تیپ های مشخص یا در قالب افراد شناخته شده ای که هر کدام سمبل و نشان یک تیپ مشخص اند، معرفی کرده است:

ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسی وَ هارُونَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ بِآیاتِنا فَاسْتَکْبَرُوا...(سوره یونس، آیه 75.): آنگاه از پی آن پیامبران، موسی و هارون را با آیه هایمان برانگیختیم و به سوی فرعون و سران رژیمش گسیل داشتیم، پس آنان (فرعون و فرعونیان) بزرگی ورزیدند.»

مستکبر خداوند را با مفهومی که لا اله الا الله گویای آنست (دارای حاکمیت و مالکیت مطلق و انحصاری) رد می کند و تنها به مفهوم یک حقیقت ذهنی یا تشریفاتی یا دارای قلمروی محدود وجود خداوند را می پذیرد: «إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ یَسْتَكْبِرُون‏: چون به آنان گفته می شد که جز خدای یکتا خدایی نیست تکبر می کردند»

«وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسى‏ بِالْبَیِّناتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِی الْأَرْضِ ...(سوره عنکبوت، آیه 39.): بیاد آور قارون و فرعون و هامان را موسى با پیام هاى روشن و تردید ناپذیر در برابر آنان ظاهر گشت پس آنان در زمین (خدا و در برابر خلق خدا و پیام خدا) بزرگى ورزیدند.»

فرعون را که می‌شناسیم، امّا هامان، او مشاور مخصوص و شخص اول تشکیلات سیاسی مصر پس از خود فرعون است . " ملا فرعون " سران و بزرگان همین تشکیلات اند که در جهت‌گیری های نظام فرعونی، صاحب رأی و راهنما و کمک کار اویند و بالأخره، قارون همان زراندوز مال دوست و گنجینه داری است که " کلیدهای خزائن زر و سیمش، مردان نیرومند را به زانو در می آورد. "

در پرتو چهره نگاری ده‌ها آیه قرآن، مستکبر را تقریباً بدین ‌صورت می‌توانیم شناخت:

جناح مسلط در جامعه ای جاهلی، که بدون هیچ استحقاق، قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی را در دست می‌گیرد و برای تداوم دادن به این بهره کشی و سلطه ستمگرانه، فرهنگ و عقیده حاکم بر ذهن ها را نیز قبضه می کند و با شیوه های گوناگون در مردم، تفکری را که موجب تسلیم در برابر او و سازگاری با وضع موجود است پدید می آورد، و بخاطر حفظ این امتیازات، با هر دعوت آگاهی بخش و روشنگر چه رسد به دعوتی انقلابی و دگرگون‌ساز ، به مبارزه ای خستگی ناپذیر که برای او مبارزه مرگ و زندگی است کمر همت می بندد.

فرآوری: فاطمه سرفرازی

بخش قرآن تبیان       


منبع:

اقتباسی از مقاله «روح توحید نفى عبودیت غیر خدا»، نگاشته «سید على حسینى خامنه اى» با تلخیص

مطالب مرتبط:

«معمای خصم» ؛ ریشه‌یابی استكبارستیزی در قرآن كریم

مۆمنانی که سوزانده شدند!

گروهی که سرانجام گرفتار عذاب شدند!