فریبی به عنوان «دلسوزی برای مشکلات دیگران»
فروفکنی، یک مکانیسم دفاع روانی است که افراد بعضی خصوصیات، حالات، صفات و یا تمایلی را که در آنها وجود دارد، انکار می کنند و به دیگران نسبت می دهند؛در این نوشته می خواهیم به یکی از سخنان امیرالمۆمنین بپردازیم که در آن به نوعی خود فراموشی انسان نسبت به مهمترین مسائل خودش و در عوض، پرداختن بیجا به دیگران پرداخته شده است.
علاقمندان به هلاکت خود
امیرالمۆمنین در خطبه 223 نهج البلاغه بیان می دارند که ما به هلاکت خودمان علاقمندیم. اما منظور ایشان را باید در دقت در کلماتشان بجوییم. آیه شریفه یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِیمِ(انفطار، 6) سرآغاز این سخن است. ایشان سپس می فرمایند:
كوبندهترین دلیل در برابر شنونده و قطع كنندهترین عذر شخص فریب خورده است! همو که نادانی اش باعث خوشحالی او شده است. اى انسان! چه چیز تو را بر گناه جرأت داده؟ و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرورساخته؟ و چه چیز تو را بر هلاكت خویشتن علاقمند نموده است؟
مگر این بیمارى تو بهبودى نمی باد؟و یا این خوابت بیدارى ندارد؟ چرا همانگونه كه به دیگرى رحم میكنى، به خود رحم نمیكنى؟
تو كه هر گاه كسى را در دل آفتاب سوزان بیابى بر او سایه مىافكنى و هر گاه بیمارىرا ببینى كه سخت ناتوان گشته از روى رحم بر او میگریى، پس چه چیز تو را بر این بیماریت شكیبائى بخشیده؟ و بر این مصائبت صبور ساخته؟ و چه چیز تو را از گریه بر خویشتن تسلى داده؟
بنابراین از نگاه امیرالمۆمنین خیلی از دلسوزی های ما در حق دیگران بیجاست و در حقیقت خودفراموشی است. غفلت از مشکلات بزرگتری که خود گریبانگیر آن هستیم و فراموشی عامدانه مشکلات خود می باشد که به سراغ دیگران می رویم تا بار مشکلات آنها را کم کنیم؛ در حالی که مشکل اصلی مربوط به خود ماست و نه دیگران و آن مشکل، همان غفلتی است که به خدا و به اعمال زشت خود داریم که سبب هلاکت ماست. با این حال همه این بیچارگی خود را فراموش می کنیم و غمخوار دیگران می گردیم.
توجه به این نکته مهم است که مولای ما نسبت به دیگران بی تفاوت نبوده اند. ایشان شبانه روز در فکر کمکهای جسمی و فکری و عاطفی به بندگان خدا بوده اند، اما هیچگاه از خود و از وظایف بندگی خود در مقابل خدا و اینکه در معرض خدا هستند، غفلت نمی کردند.
آنچه از تأکیدهای آن حضرت در این خطبه می فهمیم آن است که هیچگاه شمع زندگی مردم نباشیم به این معنا که خود را و وظایف الهی خود را رها کرده باشیم اما برای مسائل کوچکتر مردم دلسوزی کنیم.
مولای ما از ما می خواهد که در درجه اول به این فکر باشیم که حقیقتا در دنیا و آخرت تنها هستیم و تنها خودمان مسئول فکرها و رفتارهای خود هستیم. مرگ را باور کنیم و نفس نفسهایمان را گام هایی بشماریم که در راه مرگ و مواجه شدن در پیشگاه عدل الهی بر می داریم. به زندگی ابدی خود بیندیشم و به اینکه دستمان تا ابد خالی است مگر به اندازه تقوایی که در این دنیا برای خودمان ذخیره کرده ایم. هر وقت به این مسائل اساسی زندگی رسیدگی کردیم و یاد خدا و مرگ و قیامت و بهشت و جهنم در خاطرمان همیشگی و فراموش ناشدنی شد، دلسوزی های ما برای دیگران می تواند راست و بی دروغ باشد و در غیر اینصورت فریبی بیش نیست. فریبی که نفس ما با تردستی تمام برای فراموشی حقیقتهای اصلی زندگی خودمان طراحی کرده است.
بهترین بیان از خود حضرت است که می فرمایند:
در حالى كه هیچ چیز براى تو عزیزتر از خودت نیست و چگونه ترس از فرود آمدن بلا، شبهنگام تو را بیدار نكرده؟ با اینكه در درون معصیت و گناه غوطهورى و در زیر سلطه و قدرت خداوند قرار دارى! بیا این «بیمارى دورى از خدا» را با داروى تصمیم و عزم راسخ مداوا كن و این خواب غفلتى كه چشمت را فرا گرفته با بیدارى بر طرف ساز! بیا مطیع خداوند شو و به یاد او انس گیر! خوب تصور كن كه به هنگام روى گردانیدنت از خدا او با دادن نعمت به تو روى می آورد، به عفو و بخشش خویش دعوتت میكند و تو را در زیر پوشش فضل و بركات خود قرار می دهد.
اما در عین حال تو همچنان به او پشت كرده و به دیگرى روى می آورى! بلند مرتبه باد خداوندى كه با این قدرت عظیم كریم است! و اما تو با این ضعف و حقارت چه بر معصیت او جرأت ورزیدهاى، در صورتى كه تو در كنف نعمتش قرار دارى و در فراخناى فضل و رحمتش در حركتى! اما او فضل خویش را از تو منع نكرده و پرده گناهانت را ندریده است، بلكه حتى یك چشم برهم زدن از دائره لطفش بیرون نبودهاى.
یا در نعمتى قرار دارى كه به تو بخشیده یا در گناهى كه از آن پرده پوشى كرده و یا بلا و مصیبتى كه از تو برطرف ساخته است، بنگر اگر از در اطاعتش در مىآمدى دیگرچگونه بود؟
سوگند به خدا اگر این وضع بین دو نفر كه در نیرو و توان مساویند وجود داشت تو نخستین حاكمى بودى كه خود بر مذمومیت اخلاق و بدى كردارت حكم می کردى!
حقا باید بگویم:
دنیا مغرورت نساخته و این تو هستى كه به آن مغرور شدهاى در حالى كه پندهاى فراوانىدر آن مىیابى و تو را به عدل و انصاف دعوت كرده است!
دنیا به هشدارهائى كه در مورد ریختن بلا به جانت و كاستن از نیرو و قدرتت به تو می دهد راستگوتر و وفادارتر است از اینكه به تو دروغ گوید و یا مغرورت سازد، چه بسیار نصیحتكننده و پند دهندهاى است كه نزد تو متهم است و چه بسیار راستگویانى در مورد دنیا كه تو آنها را دروغگو مىشمارى! اگر دنیا را از روى شهرهاى ویران شده و خانههاى درهم فروریخته بشناسى، آن را یادآورى كنندهاى دلسوز و واعظى گویا همچون دوستى مهربان كه در رسیدن اندوه به تو بخل مىورزد خواهى یافت.
[دنیا] چه خوب سرائى است اما براى آنها كه آن را خانه همیشگى ندانند و چه هستند كه امروز از زرق و برق آن فرار مىكنند.
هنگامى كه نفخه صور بدمد و قیامت آشكار گردد و اهل هر معبدى به آن ملحق وبندگان هر معبودى به او بپیوندند و مطیعان به مطاع خود برسند. در آن هنگام نه چشمى بر خلاف حق و عدالت در هوا گشوده و نه قدمى آهسته در زمین جز به حق برداشته شود. ودر آن روز چه دلیل هائى كه ابطال نمىگردد و چه عذرهائى كه قطع نمىشود!
بنابراین در جستجوى چیزى باشید كه عذر خویش را با آن مدلل دارید و حجت و دلیل خود را با آن استوار سازید و آنچه باقى ماندنى است از میان آنچه باقى نمىماند انتخاب كنید و وسیلهاى براى سفر(آخرت)آماده نمائید و چشم به جرقههاى برق نجات بدوزید و بار و بنه این سفر را محكم بر پشت مركبها ببندید.(خطبه 223 نهج البلاغه).
روح الله رستگارصفت
بخش نهج البلاغه تبیان
مطالب مرتبط:
افزونخواهی که هلاكتآفرین است!