تبیان، دستیار زندگی
عروسی خان مظفر نمایشی از بنیاد ایرانی است که از تلفیق دو شیوه روحوضی و خیمه شب بازی شکل گرفته است. محمدحسین ناصربخت یکی از کارگردانان و پژوهشگرانی است که سال ها در همین زمینه وقت صرف کرده و دقیقا در عروسی خان مظفر ماحصل این جست وجوگری را در صحنه آشکار
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بنیاد ایرانی

نگاهی به نمایش ”‌عروسی خان مظفر”‌ نوشته و کار ”‌محمدحسین ناصربخت”‌


"عروسی خان مظفر" نمایشی از بنیاد ایرانی است که از تلفیق دو شیوه روحوضی و خیمه شب بازی شکل گرفته است. محمدحسین ناصربخت یکی از کارگردانان و پژوهشگرانی است که سال ها در همین زمینه وقت صرف کرده و دقیقا در "عروسی خان مظفر" ماحصل این جست وجوگری را در صحنه آشکار می کند.

بنیاد ایرانی

زیباست که می شود همچنان بر اساس شیوه های نمایش ایرانی کار کرد. واقعا این نکته ای است که تئاتر ما به آن کم توجه بوده و این خود نقیصه ای است که موجبات عقب ماندگی تئاتر ما را رقم زده است، زیرا پیکره تئاتر باید ایرانی باشد تا بتوان به گونه ای شاهد رشد و شکوفایی تئاتر باشیم.

طیاره و خان مظفر

همین که مردهای شهر متوجه نبودن برادر طیاره می شوند، هر یک به نوعی می خواهند خود را به این زن تنها برسانند و از او خواستگاری کنند. سیاه، میرزا، داروغه و مفتش از جمله خواستگارانند که همگی در چهار صندوق زندانی می شوند. در آخر هم با آمدن برادر طیاره، که شبیه دیو است، او زن خان مظفر، پسر ناصرالدین شاه، می شود.

بنابراین بستر نمایش در دوره قاجار است، که شکوه روحوضی و نمایش های ایرانی است و این خود بیانگر تاثیرپذیری نویسنده و کارگردان از این دوره است که نخواسته زمان و مکان را به امروز بیاورد.

تلفیق عروسکی و روحوضی

وقتی در آغاز وارد تالار سنگلج می شویم، متوجه پرده های سرخ آویز از سقف تا کف در صحنه خواهیم شد؛ مرشدی که با تنبکش در سمت چپ و گروه نوازندگانش (با آهنگسازی عبدالله آتشانی) در سمت راست صحنه نشسته اند که به نوعی بیانگر ویژگی های نمایش خیمه شب بازی است، با این تفاوت عمده که عروسک مبارک تبدیل به سیاه روحوضی شده است.

نمایش های عروسکی غیرآیینی نمایش هایی اند که خود عروسک را با صورت های نقاشی و لباس هایی از پارچه، کاغذ یا نقاشی شده نشان می دهند. در ایران به آن ها خیمه شب بازی یا شب بازی گفته اند، چون بازیگر در داخل خیمه ای پنهان می شد و عروسک ها را بازی می داد. این نمایش ها گاه دستکشی و گاه نخی بوده اند. (آقاعباسی، 1391، 198)

در اجرای "عروسی خان مظفر" دقایقی از اجرا اختصاص به خود خیمه شب بازی دارد و صحنه آمدن برادر طیاره، که یک دیو است و گیر افتادن سیاه و انداختنش در صندوق چهارم، در قاب خیمه، بازی می شود.

بنیاد ایرانی

حالا می توان به پیشینه تاثیرپذیری روحوضی از خیمه شب بازی پرداخت:

از مهم ترین تقلیدها و نمایش های شاد ایرانی، نمایش تخت حوضی یا روحوضی است. به این نمایش ها، نمایش مطربی هم می گفتند. به دلیل محوری بودن نقش سیاه در این نمایش ها، به آن ها سیاه بازی هم می گویند. در خانه های ایرانی، که دور تا دور اتاق و وسط حیاط حوض داشتند، شب های جشن، روی حوض تخت می زدند و روی قالی نمایش اجرا می کردند که یادآور سکو در نمایش های ایرانی است. گروه های نمایشی به این ترتیب سیار بودند و رخت و وسایل و صندوق شادمانی داشتند. این جنبه از روحوضی، از نمایش خیمه شب بازی گرفته شده بود. نقش سیاه هم از نمایش عروسکی ایرانی، یعنی خیمه شب بازی و نوروزی خوانی هایی مثل حاجی فیروز و آتش افروز آمده بود که ریشه اش به قهرمانان بادپا، سوگ سیاوش و ایزد نباتی می رسد. گوشه مضحک تعزیه نیز از منابع این نمایش هاست. (عناصری، 1372، ب، 223).

بنابراین ناصربخت توانسته ما را در بهره مندی از فنون و شیوه های ایرانی هوشیار کند که در دراماتورژی نوین و پیشروی گستره چنین ابداعاتی پیش بینی شده که می تواند ما را با فرآیند نوین و نوآوری های خلاقه آشناتر کند.

چهارصندوق

چهارصندوق یکی از تکنیک هایی است که در "عروسی خان مظفر" به کار گرفته شده است:

بازی چهار صندوق در اصل از جمله نمایش های عروسکی بود. چهار صندوق درست کرده بودند و چهار عروسک سیاه در آن ها جا داشت. هر یک نیز رنگی با خود داشتند، مثل رنگ های لاجوردی، آردی (سفید)، زرد (زردچوبه) و ... که با داستان های مختلفی از صندوق بیرون می آمدند و رنگ ها را به صورت مرشد یا ملادوغی یا ملانوری، که در صندوق را باز می کردند، می پاشیدند. این کار با مقدمه چینی مرشد و همراه با موسیقی و حرکات موزون صورت می گرفت. (تقیان، 1370، 137)

”‌وقتی در آغاز وارد تالار سنگلج می شویم، متوجه پرده های سرخ آویز از سقف تا کف در صحنه خواهیم شد؛ مرشدی که با تنبکش در سمت چپ و گروه نوازندگانش (با آهنگسازی عبدالله آتشانی) در سمت راست صحنه نشسته اند که به نوعی بیانگر ویژگی های نمایش خیمه شب بازی است، با این تفاوت عمده که عروسک مبارک تبدیل به سیاه روحوضی شده است“

بعدها از این بازی، رقصی به وجود آوردند که به گفته بیضایی چهار رقاص را به چهار رنگ لباس قرمز، زرد، آبی و بنفش در چهار صندوق پنهان می کردند و چند صندوق کش آن ها را به محوطه رقص می آوردند و می گذاشتند و می رفتند. اندکی بعد در میان هیجان تماشاگران و به همراه موسیقی طنزآمیز، در صندوق ها یک یک باز می شد و رقاص ها تک تک بیرون می آمدند و چند گونه رقص می کردند که تا اواخر شب طول می کشید. چندی بعد این رقص با همین نام به تقلید راه پیدا کرد. سیاه، جای رقاص بنفش را گرفت و رنگی از تمسخر به آن بخشید که مشخصه تقلید بود. چهار مرد خصوصیات و رنگ و لهجه یکدیگر را مسخره می کردند. دعوایی در می گرفت و زرد برنده می شد و بعد آشتی بود و آخر کار همه با رقص و آواز به صندوق ها برمی گشتند. (بیضایی، 1379، 160)

دقیقا ناصربخت هم همانند توضیح بیضایی در اجرایش از چهارصندوق بهره مند شده است، با این تفاوت که بیشتر تاکیدش بر همان نحوه ارائه حرکات موزون است تا اینکه بخواهد مفهومی فراتر از پیش برندگی نمایش داشته باشد، چنانچه خود بهرام بیضایی در نمایشنامه چهارصندوقش از آن بهره مند شده است.

بنیاد ایرانی

مئو

به حرکات موزون سیاه در نمایش سیاه بازی "مئو" می گویند. این حرکات موزون عجیب نوعی حرکات مکانیکی و در عین حال بسیار زیباست که به نظرم یادآور مرده ای است که دوباره زنده می شود. "حرکات موزون شادی این ها (حاجی فیروز و عمو نوروز و آتش افروز و بعدها سیاه نمایش های ایرانی) به خاطر باران آوری است. این جادویی باران آورنده بودند که بعدها تغییر کردند" (بهار، 1376، 265)

در واقع نیاز است که سیاه بر انواع حرکات موزونش آگاه باشد و انجام آن تنوع، هماهنگی و زیبایی¬شناسی خاصی به اجرا می-بخشد. متاسفانه سیاه های امروز کمتر بر حرکاتشان آگاهی و تسلط دارند و البته در اجرای "عروسی خان مظفر" سیاه چندباری موفق به اجرای مئو شد، هرچند او هم از انواع حرکات موزون موجود بهره مند نیست.

انتقاد

انتقاد یکی از ارکان طنز و نمایش کمدی است و روحوضی و خیمه شب بازی نیز از این قاعده مستثنا نیست. بنابراین با توجه بیشتر ناصربخت بر ارائه شکل درست و تلفیق این دو گونه ایرانی، تا حد زیادی از بیان نقد، زبان، لحن تند و گزنده پرهیز شده است. در بخش بداهه پردازی، سیاه نمایش "عروسی خان مظفر"، فقط اشاره ای به سبد کالای دریافتی می کند که متلک می پراند به خانم هایی که آرام دست می زنند. اما همین اندک نمی تواند بیانگر یک نمایش روحوضی کامل باشد و باید به بیان نقد اوضاع همچون قبل اهمیت قائل شد.

با این حال هنرمندان سیاه بازی هم بودند که مضمون اصلی و انتقادی سیاه بازی را، که بسیار کمرنگ شده بود، حفظ کردند. مصطفی عرب زاده در گفت و گو با خسرو شهریاری می گوید:" کار ما مثل معلمی است که درس می دهد. ما باید کاری کنیم که پیام ما را مردم بگیرند. سیاه مظهر مبارزه با ظلم و ظالم است و معترض به هر چه ناروایی و بی عدالتی است. البته همه اش با زبان مخصوص به خودش و یا اعتراض های مخصوص به خودش یعنی شکل طنز... (شهریاری، 1377، 103)

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : سایت ایران تئاتر / رضا آشفته

مطالب مرتبط:

سه ماهی کوچولو 

دون کیشوت دوباره  

گرگم و گله می برم