تبیان، دستیار زندگی
شعائر اسلامی، مکان ها و نشان هایی می باشند که خدا آنها را برای عبادت قرار داده و انسان را به یاد خدا می اندازد. برای نمونه، صفا و مروه در قرآن کریم، دو مکان و علامت برای عبادتند که در مراسم حج خدا در آن یاد می شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

علامت هایی که انسان را به یاد خدا می اندازد

صفا و مروه

شعائر اسلامی، مکان ها و نشان هایی می باشند که خدا آنها را برای عبادت قرار داده و انسان را به یاد خدا می اندازد.


در این مقاله دو موضوع مختلف از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار می گیرد:

موضوع اول: شعائر اسلامی از دیدگاه قرآن

قبل از هر چیز لازم است که معنا و مفهوم «شعائر» دانسته شود تا در ضمن آن بتوانیم به مصادیقش نیز پی ببریم.

«شعائر»، جمع «شعیرة» به معنای علامت و نشانه آمده است.

در اصطلاح به معنای محلّی است که برای عبادت معیّن شده است. (مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، ج 2، ص 130)

در قرآن کریم، صفا و مروه، دو مکان و علامت برای عبادتند که در مراسم حج، خدا در آن یاد می شود. (تفسیر المیزان، ج 1، ص 580)

مفهوم شعائر از دیدگاه قرآن:

عبارت "شعائر"، در قرآن مجید نیز به صراحت بیان شده است. خداوند در آیات متعدّد با بیان برخی از مصادیق آیین اسلام، به مسلمانان فرمان داده است که شعائر الهی را بزرگ شمرده و آن را گرامی دارند، و تکریم و پیروی از شعایر را نشانه تقوای قلبی مۆمنان می داند. (حج، 32)

البته همان طور که در بالا گفته شد، شعائر اسلام منحصر به موارد تصریح شده در قرآن نیست، بلکه هر مکان و علامتی که برای عبادت باشد و انسان را به یاد خدا می اندازد، جزء شعائر اسلامی محسوب می شود، اما برخی از آنها از اهمیت ویژه ای برخوردارند؛ مانند حج که یکی از مهم ترین شعائر اسلام، است و خداوند در قرآن، در مواردی به آن تصریح فرموده است:

الف. «صفا و مروه از شعائر (و نشانه‏هاى) خدا است!». (بقره، 158)

ب. «و شترهاى چاق و فربه را (در مراسم حج) براى شما از شعایر الهى قرار دادیم...». (حج، 36)

بنابر این، شعائر اسلامی، و به تعبیر قرآن کریم «شعائر الله»، مکان ها و علامت هایی برای عبادت هستند که خدا آنها را برای عبادت قرار داده است و انسان را به یاد خدا می اندازد؛ مانند: نماز، روزه، حج، زکات، اذان، اقامه و ...، که نشانی از مسلمانی افراد است و مسلمانان بر محور آن گرد آمده و از گمراهی و ضلالت مصون می مانند.

بر اساس فرموده خداوند در قرآن، آنچه با خود آگاهی منافات داشته و مانع آن بوده، «خود فراموشی» است که در اثر «خدا فراموشی» است: «و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشى» گرفتار کرد، آنها فاسقانند»

موضوع دوم: خود آگاهی از دیدگاه قرآن کریم

خود آگاهی در قرآن به معنای بازیابی حقیقت خویش به واسطه پرورش و زنده کردن استعدادهای فطری و درونی است که در وجود او نهاده شده و سپس درک قلبی حقایق هستی و اسماء و صفات الهی. پس، ذات و جوهره ذاتی انسان، بازیابی و خود آگاهی اوست [1] که به آن فطرتاً حبّ و عشق می ورزد.

از این رو، خود آگاهی دارای مراتب و شعبه های مختلفی بوده [2] که مرتبه کامل آن بازیابی و خود آگاهی عرفانی است که با رابطه انسان با واقعیت و اصالت حقیقی او که همان خلیفة اللّهی باشد، پیوند خورده است.

در این نوشته به مهم ترین آنها به طور اجمالی پرداخته می شود:

1) خود آگاهی فطری

این آگاهی از نوع فکر و اندیشه و یک علم حصولی نیست،[3] بلکه یک بیداری و علم حضوری است. خود آگاهی حضوری، یعنی این که هستم و آگاهی به این هستی با استعدادهای درونی خود دارم. این خود آگاهی اصلی و واقعی بوده و عین شخصیت اوست. در این خود آگاهی، انسان به واقعیتی به نام «من» دست پیدا می کند که عین آگاهی به شخصیت اوست. [4]

البته، در این پدیده، معمولاً نمی توان به طور مستقیم به «من» اشراف پیدا کرد، بلکه نخست نیروها و فعالیت‌های درونی درک شده سپس «من» برای دریافت خود آگاهی حضوری درک می‌شود. [5]

آنجا که قرآن مجید پس از اشاره به مراحل خلقت جنین در رحم، به عنوان آخرین مرحله - که در واقع مهم ترین مرحله آفرینش بشر است [6] - می‌فرماید: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»، [7] (سپس آن را آفرینش تازه‌ای دادیم) اشاره به همین است که ماده ناخودآگاه تبدیل می‌شود به جوهر روحی خودآگاه. [8]

به بیان دیگر، او را صاحب حیات، قدرت و علم کرد و به او جوهره ذاتی عطا کرد که از آن تعبیر به «من» می شود. [9]

خلقت

2) خود آگاهی جهانی

خودآگاهی جهانی، یعنی آگاهی به خود در رابطه‌اش با جهان که: از کجا آمده‌ام؟ در کجا هستم؟ به کجا می‌روم؟

در این خودآگاهی، انسان کشف می‌کند که جزئی از یک «کلّ» است به نام جهان؛ می‌داند که مستقل نبوده، وابسته است؛ یعنی، به واسطه خود نیامده، زیست نمی‌کند و از این جهان به واسطه خود نمی‌رود؛ می‌خواهد وضع خود را در این «کلّ» مشخص کند. [10]

سخن پر مغز امام علی (علیه السلام) ناظر به این نوع از خودآگاهی است که می فرماید: «خداى رحمت کند... آن را که بداند از کجا آمده؟ در کجاست؟ به کجا مى‏رود؟». [11]

در قرآن کریم آیات زیادی درباره مبدأ و معاد انسان وجود دارد که انسان را به بیداری و آگاهی نسبت به حقیقت زندگی در دنیا و آخرت دعوت می فرماید؛ مانند: «ما از خدائیم و به سوى او بازمى‏گردیم». [12]

«او کسى است که شما را از گِل آفرید سپس مدتى مقرّر داشت (تا انسان تکامل یابد) و اجل حتمى نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است)». [13]

«خداوند همان کسى است که شما را آفرید، سپس روزى داد، بعد مى‏میراند، سپس زنده مى‏کند». [14]

شعایر اسلام منحصر به موارد تصریح شده در قرآن نیست، بلکه هر مکان و علامتی که برای عبادت باشد و انسان را به یاد خدا می اندازد، جزء شعایر اسلامی محسوب می شود

3) خود آگاهی عرفانی

خودآگاهی عرفانی یا عارفانه، آگاهی به خود است در رابطه‌اش با حق تعالی. این رابطه، از نوع رابطه دو موجود که در عرض یکدیگر قرار گرفته‌اند نیست، بلکه از نوع رابطه فرع با اصل، مجاز با حقیقت واحد (حق تعالی)، و از نوع رابطه مقیّد با مطلق است. درد عارف، دردی درونی بوده و از نیازی فطری پیدا می‌شود. [15]

از نظر عارف، روح و جان، منِ واقعی نبوده و آگاهی به آن، خودآگاهی نیست، بلکه روح و جان، مَظهری از «خود» و «من» است و من واقعی خداست؛ هرگاه انسان از خود فانی شد و تعیّنات را درهم شکست و ندید، از روح و جان اثری باقی نماند، انسان به خودآگاهی واقعی رسیده است. [16]

اگر آدمی، خود آگاهی فطری و جهانی خویش را پرورش دهد و به آنچه که در اصل بود (خلیفة اللّهی) پی ببرد، قدم در خود آگاهی عارفانه گذاشته و این رابطه عارفانه را درک کرده و حب و عشق خدا به او و عشق او به خدا را در قلب خود احساس می کند: «یحبّهم و یحبّونه». [17]

خود آگاهی عارفانه، پرورش یافته خود آگاهی فطری و جهانی است.

بر اساس فرموده خداوند در قرآن، آنچه با خود آگاهی منافات داشته و مانع آن بوده، «خود فراموشی» است که در اثر «خدا فراموشی» است: «و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشى» گرفتار کرد، آنها فاسقانند». [18]

زیرا وقتی انسان خدا را فراموش کرد، اسمای حسنی و صفات علیای او که صفات ذاتی انسان ارتباط مستقیم با آن دارد را نیز فراموش می‌کند. اگر انسان به دنبال خود آگاهی خود نباشد و آن را در خود احیا و زنده نکند، خدا را فراموش کرده، دست به هر گناهی زده و از عبودیت و بندگی خارج می شوند. [19]

پی نوشت ها:

[1]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 2، ص 304 و 308

[2] مجموعه آثار، ج 2، ص 308 – 326

[3]. برخلاف روان‌شناسان که معمولًا وقتی درباره خود آگاهی بحث می‌کنند، به معنای آگاهی به خود به نحو علم حصولی و ذهنی نظر دارند، (مجموعه آثار، ج 2، ص 309).

[4]. مجموعه آثار، ج 2، ص 308، با تغییر و تلخیص.

[5] جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 6، ص 262، و ج 26، ص 61 و 62

[6]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 208

[7]. مۆمنون، 14

[8]. مجموعه آثار، ج 2، ص 309

[9]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 20

[10]. مجموعه آثار، ج 2، ص 310

[11]. نهج البلاغه، ج 1، ص 22

[12]. بقره، 156

[13]. انعام، 2

[14]. روم، 40

[15]. مجموعه آثار، ج 2، ص 319 و 320

[16]. مجموعه آثار، ج 2، ص 321

[17]. مائده، 54

[18]. حشر، 19

[19] المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 219 و 220

فرآوری: آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان      


منابع:

سایت اسلام کوئیست

تفسیر المیزان ج 19 و ج 1

مجموعه آثار شهید مطهری ج 2

نهج البلاغه، ج 1

مطالب مرتبط:

خود فراموشی؛ خدا فراموشی

چگونه خود را محاسبه کنیم ؟!

من كیستم، كجایم و به كجا مى‏روم؟ (3)